نقش یزدی را در تاریخ معاصر تهران نمیتوان نادیده گرفت
وبلاگ هادی خانیکی-خاموش شدن چراغ عمر ابراهیم یزدی در دهه نهم زندگیاش به معنای پایان زندگی سیاسی این چهره برجسته است. اگرچه نام او در دفتر تاریخ انقلاب اسلامی بیشتر در مبارزات پیش از انقلاب اسلامی و اوایل انقلاب در دولت موقت مرحوم بازرگان به چشم میخورد
وبلاگ هادی خانیکی-خاموش شدن چراغ عمر ابراهیم یزدی در دهه نهم زندگیاش به معنای پایان زندگی سیاسی این چهره برجسته است. اگرچه نام او در دفتر تاریخ انقلاب اسلامی بیشتر در مبارزات پیش از انقلاب اسلامی و اوایل انقلاب در دولت موقت مرحوم بازرگان به چشم میخورد اما اثرگذاری او در همان دوران نیز آنقدر زیاد بود که بعضا استقرار و حاکمیت نظام را مرهون این چهره سیاسی کند. در خصوص کارنامه سیاسی ابراهیم یزدی با هادی خانیکی، فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کردیم که در زیر آمده است:
مهمترین نقاط عطف و نقاط ضعف زندگی و کارنامه سیاسی ابراهیم یزدی از نظر شما چه بود؟
دکتر ابراهیم یزدی بیشک یکی از شخصیتهای سیاسی مسلمانی است که حضورش را در تاریخ معاصر نمیتوان نادید گرفت. به هر حال او از یک سو کسی بود که در مبارزات ملی حضور داشت و ارتباط فکری و سیاسی نزدیکی داشت با مرحوم مهندس بازرگان، نهضت آزادی و شخصیتهایی که در دهه ٣٠ و ٤٠ و ٥٠ تاثیرگذار بودند. از سوی دیگر نقش او در تاسیس و شکلگیری انجمن اسلامی دانشجویان در امریکا و کانادا که بسیاری از چهرههای مبارز و فعال در انقلاب در بین آنها بودند، بسیار مهم بود. مهمتر از همه ارتباط نزدیکی بود که با مرحوم امام خمینی داشت و تا این حد مورد وثوق او بود که حتی نمایندگی ایشان را در دریافت وجوهات شرعی در امریکا به عهده داشت. خاطرم هست زمانی که مرحوم دکتر شریعتی از دنیا رفت و امام پاسخ تلگرافهایی که برای تسلیت دکتر شریعتی بود برای آقای یزدی میفرستاد. همینطور در مبارزات سیاسی منطقه، ارتباطاتی با امام موسی صدر و شهید چمران و مبارزات ملی در مصر داشت. او با چند نفر از مبارزین ایرانی که برای آموزشهای نظامی زمان عبدالناصر به مصر رفته بودند و با بسیاری از مبارزین نامدار مسلمان هم ارتباط داشت. این پیشزمینهها به گونهای بود که نقش او در زمانی که امام در نجف و پاریس بودند، بسیار تاثیرگذار بود. به این دلیل بیش از ٦٠ سال مبارزات دکتر یزدی را باید در قالب مبارزات مذهبی و سیاسی ایران مورد مطالعه و توجه قرار داد. دکتر یزدی در مراحل تاسیس جمهوری اسلامی در ابتدای انقلاب و دولت موقت مسوولیتهای برجستهای داشت. او دیدگاههای متفاوتی از نظر مشی و شیوه مبارزههای سیاسی به خصوص بعد از انقلاب داشت. همین است که شاهد هستیم که در این دوران در نظام مسوولیتی نداشت اما به عنوان یک منتقد سیاسی ایفای نقش میکرد. میتوان از این نظر او را از طرفداران نظام جمهوری اسلامی دانست. او از کلیت نظام دفاع میکرد. مشی او ریشه در مشی سیاسی نهضت آزادی داشت و قایل به روشهای گام به گام بود. همین امر به تدریج او را به مشی اصلاحات نزدیک کرد. اگرچه محدودیتهایی برایش فراهم میشد اما او را جزو منتقدان روشهای رادیکال میتوان تلقی کرد.
زندگی سیاسی او را بعد از دهه ٥٠ چطور ارزیابی میکنید؟ آیا اثرگذاری او در سیاست کاهش پیدا کرد؟
زمانی که در جریان انقلاب در امریکا و خاورمیانه و پاریس در نزد امام بود، نقش ایشان پررنگتر است. در مجلس اول و بعد از آن نقش ایشان را باید در قالب سیاستمداری منتقد بررسی کرد که سعی میکند انتقاداتش را از طریق قانونی پیش ببرد. در این زمان نقش او بیشتر در قالب مشی کلی نهضت آزادی بود.
دکتر یزدی همانند بسیاری از همفکرانش، اگرچه جزو چهرههای انقلابی برجسته ایران در دهه ٥٠ شمسی بود اما در دوران پس از انقلاب، سیاستمداری اصلاحطلب قلمداد میشد. مبنای اصلاحطلبی یزدی چه بود؟ علاقهاش به نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی بود یا عبور کلیاش از انقلابیگری؟
به نظر من تفاوت مبنایی بین روشهای اصلاحطلبانه و روشهای انقلابی وجود ندارد و دارای تقابل با هم نیستند. اینطور نیست که اصلاحات در برابر انقلاب قرار بگیرد. اتفاقا تبار اصلاحطلبان و اصلاحطلبی به دوران انقلاب و گفتمان انقلاب باز میگردد. اصلاحطلبان کسانی هستند که در برابر رژیم شاه و سلطه امریکا مبارزه میکردند و عمدتا از مبارزه هم دفاع میکردند. آقای یزدی هم در دوران انقلاب به این جریان کلی تعلق داشت، هر چند که در دوران انقلاب مشی و سیاست گام به گام که مرحوم بازرگان داشت عینا همان سیاستی نبود که جریان خط امامی دنبال میکرد. در دوران انقلاب هم تفاوت مشی آنها را میتوان دید. در عین حال نوعی پیوستگی و تعلق خاطر در عین تفاوتها وجود دارد. به خصوص برای افرادی مثل دکتر یزدی که ارتباط نزدیکی با امام داشتند. اساسا آقای دکتر یزدی یک سیاستمدار رادیکال و انقلابی به لحاظ مشی نبود ولی با همه جریانهای انقلابی و حتی گروههایی که مبارزه مسلحانه داشتند، ارتباط داشت. بعضا رابطه نزدیکی هم بود. با افرادی که در فلسطین مبارزه میکردند هم ارتباط داشت. وقتی جنبش اصلاحاتی شکل گرفت از آنجا که جنبشی بود که تمرکز بر حاکمیت قانون اساسی داشت و تقویت پایههای دموکراتیک را در دستور کار قرار داده بود و بر آزادی دموکراتیک تاکید داشت، دیدگاه آقای یزدی از این جهت به دیدگاه اصلاحطلبان نزدیکتر میشد. در نظر داشته باشیم که جریان اصلاحات جریان متنوعی است که اصلش بر قبول جمهوری اسلامی، قانون اساسی و رای مردم است، در طیف اصلاحطلبان تفکر دکتر یزدی هم قرار میگیرد.