◄ نامهای از داریوش هخامنشی خطاب به ما
سید محمد بهشتی در یادداشت جدید خود به ارزش الواح و کتیبه های باستانی پرداخته است.
وبلاگ سیدمحمد بهشتی-تجربهای فراموشینشدنی است شورِ دریافتِ نامه از عزیزی که احساس فاصله چیزی از ارزش او نکاسته و به عکس بر عطش ما نسبت به دریافت خبری از او افزوده. در این حالت محبتمان از فرستندۀ نامه به خود نامه و به نامهرسان تسری میکند؛ دلمان میخواهد پیغامرسان را در آغوش گرفته و از او سراغ آنچه دیده و شنیده و در نامه نیامده را بگیریم.
محبتمان فزونی میگیرد اگر بدانیم او همان کسی است که میتواند نامه را برای ما بخواند. همۀ این احساسات نسبت به نامه البته زمانی است که ما خود را مخاطب راستین نامه بدانیم. در اینصورت سراپا گوش و چشم میشویم. دیگر نه فقط سطرها و واژگانش را که نانوشتههای بین سطور را نیز میخوانیم. این حال درست عکس وقتی است که خود را مخاطب نامه نمیدانیم و صرفا بنا به کنجکاوی قصدی جز استراق سمع نداریم و محتویات نامه برایمان حیاتی نیست. استراق سمع حالیست دیگر و احساس مخاطب بودن حالی دیگر. تفاوتش مثل وقتی است که خود به دیوان حافظ تفأل زدهایم و احساس میکنیم روی سخن حافظ با ماست یا وقتی که به فال شخصی دیگر گوش میدهیم.
مَثَل کتیبهها و الواح باستانی چون پیغامهایی است که به جای بُعدِ مکان، بُعد زمان را درنوردیده که به ما برسد و سواد و بیاضش زمانی برای ما خواندنی میشود که خود را مخاطب آن احساس کنیم. دشوار نیست خود را مخاطب نامهها (الواح) زرین و سیمینِ داریوش دانستن، کافیست به یاد بیاوریم بیشمار علتی را که در این هزارهها ممکن بود مانع رسیدن نامه به ما شود. کافیست بدانیم که تخت جمشید در زمانهای احداث شد که برخلاف زمانۀ ما معنای عمارت کردن، ایجاد اثری ماندگار بود. تخت جمشید عمارتی شاهانه بود که برای «ویران نشدن» ساخته شده بود. در حین احداث شالوده، به دستور داریوش هخامنشی، الواح زرین و سیمین نقر شد و در شالودۀ کاخ آپادانا جاگذاری شد؛ یعنی این الواح با پایندهترین عناصر ساخته شد و در مستحکمترین و دیریابترین نقطۀ کاخ گذاشته شد. داریوش پیامی داشت برای هزاران سال بعد زمانیکه دیگر خود عمارت نیست که بر عظمت کار داریوش گواهی دهد. به این تعبیر داریوش نامهاش را بر پرّانترین تیری که میتوانست گذاشت و کمان را تا آنجا که در توان داشت کشید و پیغام را روانۀ دورترین بُعد زمانیای کرد که میتوانست. پس مخاطبین داریوش از نظر خود او کسانیاند که پس از مدت طولانیای که کاخ ویران شد و خرابی به شالوده رسید، پیام داریوش را دریافت میکنند. در واقع مخاطبین سخن او کسانیاند که موفق میشوند منظور او را دریابند. فهمیدن چنین نامههایی محتاج نزدیک شدن به زمینه و زمانۀ نوشتنِ متن است. لیکن این میسر نمیشود مگر آنکه در گام نخست این خطوط به کمک کارشناسان زبانهای باستانی رمزگشایی و خوانده شوند. از این جهت متخصصین زبانهای کهن در واقع کسانیاند که نامههایی را که به قصد ما نوشته شده را به دست ما میرسانند و زبان آن را بر ما میگشایند.
چه تکاندهنده است دریافتنِ حقیقت این موضوع. همانقدر تکاندهنده که تصور کنیم روزی زنگ خانۀ ما به صدا درآمده و نامهرسان پاکتی به ما داده و میگوید داریوش شاه هخامنشی، این پیغام را برای شخصِ شما فرستاده است. تصورش هرچند دشوار، ولی خالی از واقعیت نیست. دشوارست چراکه ما خو کردهایم تنها خود را مخاطب امور جزئی زندگی بدانیم، مخاطب عدهای محدود و در بازۀ زمانیِ کوتاه و آنهم برای مسائلی که اهمیتشان از امور روزمره فراتر نمیرود. نه تنها الواح زرین و سیمین که غالب کتیبههای نوشته شده به زبانهای کهن در حکم چنین نامههاییاند و آشنایان به خواندن زبانهای باستانی هم مأمور رساندن این پیام به مخاطبین راستین آنها. آنان تنها راه ارتباط ما با گذشتههای دورند؛ نادرهکارانی آشنا با عالمی دور و پر رمز و راز.
از همینروست که غالبا این افراد را خاموش و در حال جستجو مییابیم. متخصصین زبانهای باستانی محرم اسراریاند که از ارزش آنچه میدانند مطلعند و آن را پیش روی هر کسی نمیگشایند و در پی مخاطبین حقیقیاند. مصداق بارز این زبانشناسان جناب دکتر عبدالمجید ارفعی است. دکتر ارفعی، آرام و بخشنده، در جستجوی کسانیست که قابلیت مخاطب شدن را در آنان ببیند و بتواند یافتههایش را با آنان شریک شود. دکتر ارفعی به سان کاری که میکنند و به سان موضوع کارشان، منحصر به فرد و نادرند و این خود قدر و قیمتشان را بیشتر میکند. چیزهای قیمتی، همچون جواهر، نادر و کمیاباند. راهی که ایشان رفتهاند بسیار صعب و دشوار است ولی وجود ایشان ما را مطمئن میکند که وقتی یک نفر توانسته آن را بپیماید، پس میتواند رهروانِ متهور دیگری هم پیدا کند. چه بسیار نامههای هزارانسالهای که مشتاق کشفاند و تمنای هزارانسالۀ نویسندگانشان که خواهان نامستوریاند و طلب مخاطبین امروزی نامهها برای راه یافتن به عوالم دور. عمرشان دراز باد.