مرزهایی که برای قاچاق باز است اما برای واردات رسمی بسته
این چه رسم است؟ چرا یک فعال اقتصادی در این کشور اینقدر باید عذاب بکشد؟
وبلاگ محسن جلالپور: امروز صبح به این دلیل که برق رفته بود نتوانستم ماشین را از خانه خارج کنم. پیاده تا سر خیابان رفتم و تاکسی گرفتم. راننده که از شرایط خود ناراضی بود تا به مقصد برسیم یکسره گله و شکایت کرد. اصرار داشت که جایی دستش را بند کنم.
به شرکت رسیدم و پشت میزم نشستم . کتم را در آوردم و تلفن را برداشتم که چند تماس بگیرم. قطع بود. از همکارم پرسیدم تلفن چرا قطع است؟ گفت: قطعی برق باعث میشود برخی سیستمهای مخابراتی قطع شوند.
گوشی تلفن همراهم را برداشتم. دیدم آنتن ندارد. احتمالا خطوط موبایل هم به همین دلیل این روزها مرتب قطع و وصل می شود.
پیش خودم گفتم؛ مهم نیست، سخت نگیر مرد.
به صندلی تکیه دادم و به فکر فرو رفتم. گفتند مدیر تولید آمده و میخواهد موضوع مهمی را مطرح کند. گفتم راهنماییاش کنید. به وضوح میشد ناراحتی را در چهرهاش دید. گفت: از کارخانه کارتن سازی اطلاع دادهاند که این آخرین محموله کارتنی است که داریم برای شما تولید میکنیم، بعد از این دیگر امکان تولید نداریم، چون مقوا نداریم.
از مدیر تولید پرسیدم کارتنهای موجود، کفاف ارسال محمولهمان را میدهد؟ گفت: نه و فکر میکنم بخش کوچکی از محموله بدون کارتن بماند. گفتم بسیار خب. نگران نباشید راهی برایش پیدا میکنیم.
چند دقیقهای نگذشته بود که یکی دیگر از همکاران شرکت آمد. او هم ناراحت و پریشان بود. گفت: خیلی تلاش کردیم اما هنوز موفق نشدیم مشکل گمرک را حل کنیم و ماشین آلات کارخانه همچنان در گمرک معطل مانده است و ما باید همچنان هزینه دموراژ بدهیم.
گفتم ممنون،پیگیری میکنم.
وقتی از دفتر خارج شد، پشت میز نشستم و به صندلی تکیه دادم. پیش خودم گفتم چطور این مرزها برای قاچاق باز است اما برای واردات رسمی نه؟ راستش چند ماه است که منتظر ترخیص ماشین آلات مورد نیاز برای پایانه صادراتی محصولات کشاورزی جنوب استان هستیم. محموله از اوایل فروردینماه امسال وارد بندرعباس شده.تشریفات اداری و فرآیند ترخیص ماشین آلات را انجام دادیم که به سیاستگذاریهای غلط اخیر برخوردیم. در آخرین مرحله کار اعلام کردند که باید دوباره ثبت سفارش کنیم. هرچه رفتیم و آمدیم و توضیح دادیم که این کالا وارد شده و در حال حاضر در گمرک بندرعباس در انتظار ترخیص است به گوششان نرفت.
مثل بازی مار و پله، نیشمان زدند و به خانه اول بازگشتیم تا در سامانه ثبت نام کنیم. وقتی به سامانه رجوع کردیم گفتند که این فرم و آن فرم را باید تکمیل کنید. مدارک جدید خواستند. تکمیل کردیم و تحویل دادیم و الان بیش از 2 ماه است چشم انتظاریم. چشم انتظار ترخیص ماشین آلاتی که در هوای گرم و مرطوب بندرعباس-نصب نشده- دارند مستهلک میشوند. از این گذشته، در تمام مدتی که ماشین آلات در بندرعباس زمینگیر شدهاند باید جریمه سنگینی هم به شرکت حمل ونقل بین المللی «مرسک» بپردازیم. کار به همین جا ختم نشده و در این گیر و دار شرکت مرسک فشار آورده که چون در حال ترک ایران هستیم هرچه زودتر کانتینرهای ما را خالی کنید.
پیش خودم گفتم این چه رسم است؟ چرا یک فعال اقتصادی در این کشور اینقدر باید عذاب بکشد؟ فقط در موضوع ترخیص ماشین آلات کشاورزی از چند طرف تحت فشاریم و از مبادی رسمی هم کارمان پیش نمیرود.
از اتاق خارج میشوم. هوا خیلی گرم است. از کارخانه خارج میشوم و کنار خیابان راه میافتم.کجا باید بروم؟ نمیدانم.