علوم اعصاب و معماری؛ طراحی بر اساس تجربه انسانی
ترکیب معماری با بینش های علوم اعصاب، روان شناسی، انسان شناسی و علوم رفتاری می تواند موجب تحول در رویکردها شود.
دانش معماری همواره در جست وجوی فرصت های جدید در زمینه های طراحی و ساخت است. ترکیب معماری با بینش های علوم اعصاب، روان شناسی، انسان شناسی و علوم رفتاری می تواند موجب تحول در رویکردها شود و با هدف قرار دادن بهبود تجربه انسانی، محیط هایی را ایجاد کند که از پیچیدگی های زندگی انسان پشتیبانی می کنند.
به گزارش تین نیوز به نقل از ایمنا، معماری اعصاب که بیشتر مربوط به زیبایی شناسی، عملکرد و انطباق با کد است، با تمرکز بر رفاه ساکنین تأثیر مثبتی بر رویه های سنتی طراحی می گذارد. مغز انسان به شکل پیچیده ای با محیطی که در آن زندگی می کند در ارتباط است زیرا بدن و مغز به طور مداوم بین محرک های خارجی و اندام های حسی تعامل برقرار می کنند و اطلاعات حسی به شکل سیگنال های الکتریکی بین مغز و اندام رد و بدل می شود. این موضوع مبنای پیدایش رشته نوظهور «معماری اعصاب» یا «معماری عصب محور» شده است که علوم اعصاب و طراحی فضا را برای به چالش کشیدن ادراک از تأثیر ساختمان بر احساسات، افکار و اعمال انسان پیوند می دهد.
تا امروز فضاها بر اساس مفاهیم هنری طراحی می شدند و سپس تأثیرات آن بر ادراک و رفتار انسان مشاهده می شد اما معماری عصب محور ابتدا درک می کند که چگونه مغز انسان محیط ساخته شده را پردازش می کند، آنگاه از این دانش برای ایجاد آگاهانه طرح های مبتنی بر شواهد با پشتیبانی از داده های تجربی استفاده می کند.
تصمیمات طراحی آگاهانه برای تأثیر مثبت بر ادراک، حالات عاطفی و رفتار، رفاه انسان را در اولویت قرار می دهد و افزایش ارتباط بین علوم اعصاب و معماری منعکس کننده یک روند اجتماعی گسترده تر و حرکت به سمت تصمیمات مبتنی بر شواهد است.
در حالی که معماری آکادمیک ممکن است یک دیدگاه خاص را القا کند، معماری عصبی چگونگی تجربه ذهنی افراد مختلف از فضاها را توضیح می دهد و از تعصبات تئوری به دور است. کارشناسان این رشته معتقد هستند که استفاده از علوم اعصاب به جای کاهش شهود طراحی، آن را غنی می کند و اولویت دادن به طراحی انسان محور به یک الزام اخلاقی تبدیل خواهد شد که معماران نمی توانند آن را نادیده بگیرند.
در نمایشگاه تجهیزات داخلی Salone del Mobile ۲۰۲۴، شرکت معماری Lombardini۲۲ با همکاری دانشمندان علوم اعصاب، چیدمان نمایشگاه را طراحی کرد و با دانستن تأثیر پلان طبقه بر خستگی و سرگردانی بازدیدکنندگان، طرحی مبتنی بر شواهد را پیشنهاد کرد که حرکت طبیعی را با استفاده از تحقیقات در مورد مسیریابی انسان، شکل گیری حافظه فضایی و نقشه برداری شناختی از محیط تسهیل می کند.
هدف از این طراحی هماهنگ کردن تجربیات مکانی و زمانی برای شکل دادن به سفرهای بازدیدکنندگان بود و نتایج نشان داد که چیدمان مبتنی بر علوم اعصاب باعث افزایش جهت گیری بازدیدکننده و یادآوری مکان ها می شود و فشارهای شناختی را کاهش می دهد.
در سال ۲۰۱۹ نیز این شرکت یک پروژه تحقیقاتی را با همکاری تیمی از دانشمندان علوم اعصاب برای بررسی تأثیرات فضای معماری بر حالات عاطفی و شناخت اجتماعی انسان آغاز کرد. این مطالعه نشان داد که فضاهای باز و گسترده موجب آرامش و احساسات مثبت می شوند، در حالی که محیط های فشرده و محدود می توانند موجب بروز استرس فیزیولوژیکی و منفی بافی شوند.
علوم اعصاب در معماری کاربردهای گسترده ای دارد که از آن جمله می توان به بیمارستان هایی اشاره کرد که برای تسریع بهبودی بیمار طراحی می شوند یا فضاهای اداری که عملکرد شناختی را افزایش می دهند. انتظار می رود معماری اعصاب به ویژه در فضاهایی که جمعیت های آسیب پذیر در آن زندگی می کنند، همچون زندان ها که طراحی فضا می تواند به طور قابل توجهی بر نتایج توان بخشی و میزان تکرار جرم تأثیر بگذارد، نتایج مثبتی ارائه دهد.
برای مثال، بازسازی یک زندان با همکاری معماران و روان شناسان برای تشریح تجربه پدیدارشناختی زندانیان و کارکنان می تواند بر اساس تشخیص ویژگی های فضایی باشد که واکنش های عاطفی و رفتاری خاصی را برمی انگیزد و استراتژی ها را بر ایجاد محیطی متمرکز کند که از توان بخشی و رشد شخصی پشتیبانی می کند.
ادغام موفقیت آمیز علوم اعصاب در معماری به همکاری مؤثر بین معماران و دانشمندان متکی است و چالش هایی نیز به همراه دارد. امکان بازآفرینی شرایط آزمایشی در زمینه های عملی و تضمین اینکه اثراتی مشابه مطالعات به دست می آید، یکی از این چالش های این رشته است. موانع تبادل دانش نیز یکی از چالش های این مسیر به شمار می آید؛ روش سنتی آکادمیک که در آن یافته های تحقیقاتی آشکارا به اشتراک گذاشته می شود، متفاوت با ماهیت رقابتی بخش خصوصی است که در آن دانش اختصاصی به شدت محافظت می شود. همکاری بین دانشمندان علوم اعصاب و معماران مستلزم یک محیط مشارکتی مفید برای هر دو رشته است.
پذیرش و گسترش این رویکرد مستلزم نگرش باز، صبر و تمایل به پذیرش دیدگاه های جدید از طرف معماران و مشتریان است زیرا زمان مورد نیاز برای انجام مطالعات و آزمایشات علمی ساختاریافته بیشتر از ریتم معمول فرایندهای طراحی است که نگرانی هایی را برای آن ها ایجاد می کند، با این حال سرمایه گذاری زمانی اولیه در آزمایش گزینه های طراحی می تواند منجر به صرفه جویی در هزینه برای صاحبان املاک شود.