دوچرخه و مسوولیتایدهها
هر طرح و برنامهای که انسانها دست به کار عملی کردن آن میشوند خالی از نقص و اشتباه نیست و چه بسیار ایدههایی که با وجود داشتن ظاهری زیبا و حتی فریبنده ناکام ماندهاند. حتی تئوریهای بشری که سعی کردهاند راه نجات انسانها و جوامع را نشان دهند هم از این موضوع مستثنی نبوده و چه بسیار دیدهایم که به بنبست رسیدهاند.
سینا قنبرپور-هر طرح و برنامهای که انسانها دست به کار عملی کردن آن میشوند خالی از نقص و اشتباه نیست و چه بسیار ایدههایی که با وجود داشتن ظاهری زیبا و حتی فریبنده ناکام ماندهاند. حتی تئوریهای بشری که سعی کردهاند راه نجات انسانها و جوامع را نشان دهند هم از این موضوع مستثنی نبوده و چه بسیار دیدهایم که به بنبست رسیدهاند.
در مدیریت به ویژه مدیریت شهری نیز طرحهای بسیاری مطرح شده است که در مرحله اجرا با نقصانهایی مواجه بوده است یا نتوانسته موفق شود. از این دست بسیار میتوان نام آورد. چه بسا بسیاری از طرحهایی که همین الان در حال اجرای آنها هستیم به سبب آنکه جایگزینی برایش نداشتهایم یا جرات نکردهایم بگوییم این طرح اشتباه بوده و همچنان در حال اجراست.
اما وقتی قرار است اجرای طرحی به یک فرهنگ بینجامد امکانسنجی آن اهمیتی حیاتی پیدا میکند و در مرحله اجرا به حمایتها و صرف انرژیهای مختلفی نیازمند است. سالها سکان مدیریت شهری پایتخت در دست کسی بود که به فرهنگسازی اهمیتی نمیداد و بیشتر متر و معیارش با آسفالت و بتن و سازه سنجیده میشد. نتیجه چنین مدیریتی را نیاز نیست به اثبات برسانیم چه بسا در نقد عملکرد مهندسان به طعنه میگویند خدای ناکرده وقتی زلزله آمد میفهمیم چقدر درست کار کردهاند؛ گو اینکه در سیلهای اخیر دیدیم آثار باستانی که صدها سال عمر داشتند در برابر پلهایی که شاید دو یا سه دهه عمر داشتند دوام آوردند. اما وقتی سخن از فرهنگسازی در شهر میکنیم به سادگی نمیتوانیم از کنار ماجرا بگذریم زیرا دیگر متر و معیار آن به گونهای نیست که با سنجش حجم آسفالت یا متراژ بتن یا شمردن سازهها محاسبه و ملموس شود. پیروز حناچی در نخستین گامی که به عنوان سرپرست شهرداری تهران در اداره پایتخت برداشت به کمپین سهشنبههای بدون خودرو پیوست.
ابتدا بسیاری این اقدام او را رفتاری پوپولیستی تلقی و تحلیل کردند ولی او توانست یک سال به این حرکت خود استمرار ببخشد و جمعی از مدیران دولتی از جمله یکی از وزرای دولت را هم به این حرکت بکشاند. اما آیا این کار برای تکان دادن سهم حملونقل پاکی چون دوچرخه در تهران از 2 درصد به 4 درصد کافی است؟ مردمی که تا عمق جان و استخوانهایشان به خودروی شخصی عادت کردهاند و سیستمی که در تمام دهههای گذشته فقط سعی کرده خودروی شخصی به خورد مردم بدهد و نه وسایل نقلیه عمومی و با یک کمپین سهشنبه بدون خودرو رفتار خود را تغییر نمیدهد.
این تغییر رفتار و ایجاد یک فرهنگ جدید نیازمند صرف انرژی و تصمیمگیری درست است؛ آن هم در شرایطی که منابع مالی شهرداری تهران به شدت محدود است و در دوره جدید ادعا بر این است که نمیخواهند مثل سابق با شهرفروشی به اداره پایتخت بپردازند. از طرف دیگر اوضاع مملکت به سمتی رفته که کمتر سرمایهگذاری رغبت به حضور در عرصههای مختلف تجاری و اقتصادی را دارد چه رسد به سرمایهگذاری در عرصه فرهنگی. حال پرسش این است که آیا برای فرهنگسازی در استفاده مردم از وسیله حمل و نقل پاکی چون دوچرخه امکانسنجیها و احتمال ریسک و شکست کار سنجیده شده بود؟
آیا به این پرسش پاسخ داده شده بود که اگر شرکتی، چه بسا استارتآپی که جوان و حتی ممکن است خام هم باشد از پس راهاندازی سامانهای که مردم را به استفاده از دوچرخه سوق دهد برنیامد چه باید کرد؟ چه کسی قرار است از عهده اعتماد مخدوش شده مردم در اعتماد به حرکتی در جهت بهبود اوضاع شهر برآید؟ مدیران شهری فقط میخواستند یک طرح را اجرا کنند یا به عواقب اجتماعی و فرهنگی آن هم توجه کرده بودند؟
استارتآپها در سالهای اخیر منشا تحولات مختلفی در کشور شدهاند و نمونهاش را در شهر و حملونقل شهری با تاکسیهای اینترنتی شاهد هستیم. اما اگر استارتآپی نتواند از عهده مسوولیتهای اجتماعی کار خود برآید چه میشود؟ صرف اینکه بگوییم هر طرحی ممکن است شکست بخورد از بار مسوولیت نمیتوان شانه خالی کرد. موضوع تشویق و ترغیب شهروندان به استفاده از حمل و نقل پاک نباید به عرصه جولان اقتصادی یا نمایش تبدیل شود. ما در شرایط تغییرات اقلیمی و وضعیت ناپایدار محیط زیست نیازمند توجه بیشتر به آلودگی هوا و حل آن هستیم.
در چنین شرایطی نمیتوان ساده از کنار موفقیت یا شکست طرحی مثل دوچرخههای اشتراکی در تهران گذشت. هم مدیران تصمیمساز و هم مدیران تصمیمگیر در شهرداری و هم شرکتی که ایدهپرداز بوده در قبال آنچه در ذهن مردم کاشتهاند مسوولند و باید پاسخ مناسبی به آن بدهند نه مثل شرکت مجری دوچرخههای اشتراکی حتی از دادن یک توضیح رسمی خودداری کنند یا تلفنهای خود را به روی مخاطبان ببندند.