ضرورت حاکم شدن نگرش «شهروند محوری» در توسعه کلانشهرها
با نگاهی به چهره کنونی شهری مثل تهران درک این نکته دشوار نخواهد بود که توسعه پایتخت بیشتر بر پایه توسعه معابر به منظور تسهیل رفتوآمد خودروها و افزایش تراکم ساختمانهای قد و نیمقد بهمنظور ایجاد درآمد بوده است بدون آنکه در این توسعه، خود شهروندان پایتخت جایگاهی داشته باشند.
با نگاهی به چهره کنونی شهری مثل تهران درک این نکته دشوار نخواهد بود که توسعه پایتخت بیشتر بر پایه توسعه معابر به منظور تسهیل رفتوآمد خودروها و افزایش تراکم ساختمانهای قد و نیمقد بهمنظور ایجاد درآمد بوده است بدون آنکه در این توسعه، خود شهروندان پایتخت جایگاهی داشته باشند.
به گزارش مجله لجستیک، این رویکرد بهخصوص در یکی دو دهه اخیر به عنوان راهبرد مسلط شهرداری تهران مورد نظر و استفاده بوده است و متاسفانه حتی از آن به عنوان سند افتخار یاد میشود.
یکی از راهحلهای مدیریت ترافیک شهری که تاکنون مدنظر مدیریت شهری تهران بوده است تلاش برای حل معضل ترافیک از طریق توسعه معابر در سطح شهر است که به شکل ساخت بزرگراه یا خیابانهای جدید، تعریض خیابانها، احداث پل روگذر یا ایجاد زیرگذر در محلهای تقاطع، احداث تونل، دو طبقه کردن بزرگراهها و مانند آن بوده است.
همان رویکردی که پنج دهه پیش در کلانشهرهای جهان مورد توجه قرار گرفت اما اکنون حدود سه دهه از منسوخ شدن چنین رویکردی در کلانشهرهای توسعهیافته دنیا میگذرد.
مشاهدات و مطالعات اخیر بیانگر این نکته جالب هستند که ترافیکزایی ساخت معبر جدید به چند ماه بعد یا چند هفته بعد از افتتاح معبر جدید نمیرسد بلکه چندماه قبل از افتتاح آن، آثار ترافیکی آن کاملا در سطح شهر هویدا میشود.
مشاهدات بارزی از اینکه توسعه معابر نه تنها باعث حل مشکل ترافیک نشدهاند بلکه خود عامل افزایش ترافیک هستند را میتوان در تجربههای ایجاد بزرگراه طبقاتی صدر، ایجاد زیرگذر جلال آل احمد-کارگر شمالی و مانند آنها در شهر تهران یاد کرد.
به عنوان یک تجربه شکستخورده از توسعه معابر شهری میتوان به ایجاد اتوبانهای طبقاتی در دنیا اشاره کرد که علیرغم صرف هزینههای خیلی گزاف برای ایجاد آنها، در قرن اخیر مدیریت برخی کلانشهرها همچون لسآنجلس، سانفرانسیسکو، ریودوژانیرو، تورنتو و سئول اقدام به تخریب آنها کردهاند و اتفاقا مورد استقبال شهروندانشان نیز قرار گرفتهاند.
همه این شکستهای تجربه شده میتوانستند تجربهای ارزشمند برای جلوگیری از صرف هزینههای گزاف در انجام ندادن اتوبان طبقاتی صدر برای شهرداری تهران باشد که متاسفانه بدانها توجه نشد و اکنون پس از گذشت زمان اندکی از راهاندازی اتوبان طبقاتی صدر، معضلات و نارساییهای فراوان آن برای شهروندان تهرانی در حال پدیدار شدن هستند. همان معضلات و نارسایی هایی که در تجربههای شکست خورده جهانی نیز وجود داشتند!
نمونه دیگری از سیاستهای اشتباه مدیریت شهری در کنترل ترافیک شهری که باعث ایجاد مزاحمت و گرفتاری برای شهروندان تهرانی شده است را میتوان «محدوده طرح ترافیک» ذکر کرد. هدف اصلی که از روز نخست تاکنون برای توجیه طرح ترافیک تهران (که بعدها خیلی از کلانشهرهای ایران نیز از آن الگوبرداری کردند) عنوان شده است، کمک به کاهش آلودگی هوای تهران و کاهش ترافیک بوده است. اما اکنون و با گذشت نزدیک به چهار دهه از اجرای این طرح، آیا واقعا توانسته است در رسیدن به هدف خود موفق شود؟ آیا اکنون نیز همچنان دلیل اصلی تحمیل محدوده طرح ترافیک بر مردم درجهت حمایت از شهروندان و کاهش آلودگیست؟ تراکم و حجم اتومبیلی که در خیابانهای داخل محدوده در حرکت است بهگونهای است که اگر طرح ترافیکی هم نباشد شاهد همان تراکم خواهیم بود. چرا که به قول معروف: "نیست بالاتر از سیاهی رنگ". به عبارتی، نقطه تعادل ترافیک داخل محدوده در حالت بدون طرح ترافیک نیز همان خواهد بود که اکنون هست.
با اندکی تامل در موارد مطرح شده میتوان دریافت که علت اصلی پدیدار شدن چنین معضلات بعضا مزمنی در بافت شهری پایتخت به نگاه و رویکرد مدیران ارشد شهری تهران برمیگردد که در توسعه شهری، نگاه «شهروند محوری» ندارند.
با عنایت به شروع کار شورای شهر و شهردار جدید تهران، امید است در دوره جدید شاهد تغییر رویکرد مدیریت شهری از «خودرو محوری» و «معبر محوری» به «شهروند محوری» باشیم تا زمینهساز تبدیل شدن تهران به شهری امن، راحت و لذتبخش برای شهروندان پایتخت گردد.
باید دانست که درس گرفتن از تاریخ گذشته خیلی کم هزینه است اما دوباره تجربه کردن آنچه گذشته، بسیار پرهزینه!
مجتبی سلیمانی سدهی- کارشناس لجستیک