امیرمحمود حریرچی: اولویت در رانندگی باید اخلاق باشد
در بحثهای زندگی شهری و نظم شهروندی، یکی از معیارهای مهم جامعهشناسی این است که شهروندان چطور رانندگی میکنند؟
در بحثهای زندگی شهری و نظم شهروندی، یکی از معیارهای مهم جامعهشناسی این است که شهروندان چطور رانندگی میکنند؟ نوع رفتار مردم طی رانندگی با همدیگر نشاندهنده بسیاری از نمادهای زندگی شهری و جامعهشناختی است. این یک موضوع کاملا تجربی است که کسی میتواند رانندگی کند و لایقش است که بر رفتارهایش کنترل داشته باشد. کسانی که نمیتوانند کنترلی بر رفتارشان داشته باشند، طبیعتا کنترلی بر رانندگیشان هم ندارند. انسانی که عصبی است، رانندگیکردنش هم این حالت را با خودش دارد. کسی که احساس مسئولیت ندارد، در رانندگی هم مسئولیتی را نمیپذیرد و در نتیجه کسی که هیچگاه به دیگران حق نمیدهد، حق تقدمی هم برای دیگران قائل نیست. بهنظر میرسد روالی که امروز برای رانندهشدن افراد جا افتاده است، نیاز به کمی سختگیری بیشتر دارد. ثبتنام در کلاسهای رانندگی و بهخاطرسپردن تعدادی قوانین و آییننامه، کسی را راننده نمیکند. کسی که بر خودش مسلط نباشد، نه خوب رانندگی میکند و نه اهمیتی به قوانین حاکم بر جامعه میدهد. بهنظر من، این آدمها انسانهایی قانونشکن هستند که در واقع تفکرشان قانونپذیر نیست و شخصیتشان بر این مبنا شکل گرفته است و میتوانند خیلی راحت دیگران را به خطر بیندازند. درواقع صرف گذراندن دورههای آموزش رانندگی برای نشاندادن اینکه کسی راننده است یا نه، اصلا کافی نیست. این کلاسها فقط مثل یک کلاس آموزشی برای چگونگی استفاده از یک وسیله و یک تکنولوژی است.
آموزش اصلی را باید در زندگی گرفته باشیم و امتحان اصلی آن را پس بدهیم. واقعیت این است که اولویت اصلی همه ما در رانندگی باید اخلاق باشد. اینکه بدانیم و بفهمیم که این فرد علاوه بر راهنمازدن و دوبلهپارککردن، خیلی چیزهای دیگر را هم بلد است. بهنظر میرسد خیلی از مشکلات ما در جامعه و در نوع رانندگی مردم، نهتنها از بیقانونی که از بیاخلاقی و نوعی جاهطلبیاست. جالب است بدانید که در گزارشی که وزارت بهداشت داده است، 25درصد مرگومیر مربوط به حوادث رانندگی مربوط به جوانان است. چرا؟ چون ماشین و موتور را جزئی از بدن و وجود خودشان میدانند. شاید از لحاظ شخصیتی و رفتاری آنقدر ضعیف هستند که وقتی پشت فرمان مینشینند دیگر ارادهای ندارند و آن را جزئی از قدرت خودشان حساب میکنند. اینکه من چنددقیقه میایستم تا از خطکشی رد شوم ولی تو آنقدر خودخواه هستی که از دور من را میبینی ولی نادیده میگیری و چراغ میزنی که کنار برو، نوعی بداخلاقی است که متأسفانه در جامعه ما خیلی باب شده است و هر روز این بداخلاقیها به همدیگر منتقل میشود. مردم باید امنیت اجتماعی داشته باشند و این نوع از رانندگیها این حق را از مردم میگیرد. بهنظر من، قوانین و مقررات باید سختگیرانهتر باشد و انسانها را تربیت کند که همین تربیت میتواند به فرهنگ تبدیل شود. متأسفانه ما فکر میکنیم که باید اول فرهنگسازی کنیم و بعد از آن مردم قانون را رعایت خواهند کرد درصورتی که دقیقا عکس این موضوع است و قانون سختگیرانه باعث ایجاد فرهنگ میشود. کسی که بهخودش اجازه میدهد خطا کند و به حقوق دیگران احترام نگذارد، لایق رانندگی نیست.