چپِ مصدقی
فریبرز رییسدانا، اقتصاددان و مدافع سرسخت حقوق کارگران روز دوشنبه 26 اسفند در سن 71 سالگی و در پی ابتلا به کرونا در بیمارستان درگذشت.
فریبرز رییسدانا، اقتصاددان و مدافع سرسخت حقوق کارگران روز دوشنبه 26 اسفند در سن 71 سالگی و در پی ابتلا به کرونا در بیمارستان درگذشت.
به گزارش تیننیوز به نقل از روزنامه اعتماد، رییسدانا، استاد اقتصاد دانشگاه تهران بود که در کانون نویسندگان نیز عضویت داشت. او اقتصاد را در «مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن» فرا گرفت؛ یکی از مراکز آکادمیک اقتصاد لیبرالی در جهان. جایی که اقتصاددانانی چون فردریش فون هایک (یکی از مهمترین نمایندگان موج نو لیبرالیسم و رهبر مکتب فکری اتریش)، آمارتیا سن(نظریهپرداز بزرگ توسعه و آزادی) و پل کروگمن(واضع نظریه تجارت جدید) از آن برخاسته و به نوبل اقتصاد نیز رسیدهاند.
شاید کمتر کسی فکر میکرد از دل این مرکز یک اقتصاددان با باورهای سوسیالیستی فارغالتحصیل شود. او از عقاید سوسیالیستی خود برای دفاع از حقوق طبقات آسیبپذیر استفاده میکرد که به همین دلیل نیز در محافل اقتصادی از او با عنوان یک اقتصاددان «چپگرا» نام برده میشود.
از مهمترین آثار او میتوان به «آزادی و سوسیالیسم»، «اقتصاد سیاسی توسعه» و «منش روشنفکری» اشاره کرد. چهره و صدای فریبرز رییسدانا عمدتا با سخنرانیها و مصاحبههای آتشین او در مطبوعات و رسانههایی به یاد آورده میشود که او را به «لحن صریح» و پایبندی بر «قواعد فعالیتهای مدنی» میشناختند. همین «زبان سرخ» او بود که بارها پای او را به دادگاه و محکمه کشاند.
اولین بار در 28 آذر ماه 1389 که به «هدفمندی یارانهها» و افزایش نرخ بنزین به شدت تاخت و گفت که «از یارانه به طبقات محروم دفاع میکند...» اما «اینکه به یکباره یارانهها قطع شود و به جای آن پول اندکی به مردم داده شود به رفاه همگانی منجر نمیشود.» او تا روزهای پایانی زندگی خود بر این باور بود که میتوان نظامهای اقتصادی جهان را بر اساس رابطه کار و سرمایه تحلیل کرد و همواره به نقد وضع موجود به خصوص شرایط طبقه کارگر میپرداخت.
برابری بزرگترین میراث تبار انسان است
رییسدانا «جهان سرمایهداری» را «پر از فساد» مینامید و معتقد بود: «انباشت سود و سرمایه برای نظامهای سرمایهداری بسیار مهم است در حالی که انسان باید اولویت اول باشد.» به گفته او؛ «برای سرمایهداری زمانی دموکراسی اهمیت دارد که بتواند به وسیله آن سود و سرمایه بیشتری کسب کند.» این اقتصاددان چپگرا در مصاحبهای، سیاستهای مطلوب اقتصادیاش را اینگونه توصیف میکند:«من اگر بودم، قانون کار را به نفع طبقه کارگر بازنگری میکردم. اجازه نمیدادم تجارت خارجی تا این اندازه رشد کند. اجازه ورود کالاهای بنجل چینی را نمیدادم. شرایط عضویت در سازمان تجارت جهانی را به هر قیمتی نمیپذیرفتم. خصوصیسازی را با سرمایهداران شبهدولتی و وابسته به نهادها دنبال نمیکردم. اجازه نمیدادم، بانکها مثل قارچ در خیابانهای شهر برویند. نظارتها را حذف نمیکردم و اینگونه به نظام یارانهها لطمه نمیزدم.»
او در خصوص بدیل خود از جهان نیز در یک جمع خصوصی عنوان کرده بود:«بدیل مانند دیوار چین نیست که نافی یک نظر و جایگزینکننده یک نظر دیگر باشد. وقتی میتوان از بدیل سخن گفت که به شناخت دردها و ریشههای آن بپردازیم. بدیل را باید خود مردم و تودهها بیابند. بدیلها را زمانی میتوان ساخت که از دل میدانها و از کف خیابانها بیرون آمده باشد.»
نیاز کارگران تشکل مستقل است
بخش بزرگی از فعالیتهای مدنی رییسدانا برای کارگران بود. او هر ساله با نزدیک شدن به زمان برگزاری جلسات تعیین حداقل مزد کارگران به نگارش مقالهها و یادداشتهایی در خصوص رقم حداقل مزد میپرداخت. آخرین یادداشت او در این خصوص مربوط به بهمن سال گذشته و پیش از برگزاری نشستهای تعیین مزد است که بار دیگر بر این موضوع تاکید کرده که «کارگران تا زمانی که تشکلی مستقل نداشته باشند، نمیتوانند مذاکرات سازندهای با نمایندگان تشکل کارفرمایی برای تعیین مزد داشته باشند.» او بر این باور بود که «در نبود تشکل کارگری و وجود تشکلهای قدرتمند کارفرمایی و با گرایش دولت به نفع کارفرماها حدود 70 درصد از جمعیت 14 میلیونی کارگران زیر خط فقر مطلق هستند.» میگفت:«با وجود تورمی که به اقتصاد ایران تحمیل شده ۷۰ درصد کارگران و بیش از آن زیر خط فقر مطلق هستند. به این ترتیب در سال جدید(98) برای این مذاکرات شرایطی لازم است که بتواند زندگی طبقه کارگر را به علاوه وضعیت اقتصادی از این نابسامانی نجات بدهد.»
او در خصوص تعیین رقم دستمزد نیز معتقد بود باید بر اساس مستندات صحبت شود اگر بنشینیم و بخواهیم همین طور روی هوا صحبت کنیم و بگوییم تو گفتی ۴-۵ میلیونتومان، من میگویم ۵/۵ میلیونتومان پس من انقلابیترم، یکی دیگر از پشت بام و پنجره سرش را میآورد تو و میگوید تو گفتی ۵/۵ ما میگوییم ۶/۵ میلیون و اصلا ما خود لنینایم.» او در خصوص فاصله میان دستمزد کارگران و توسعه و رشد اقتصادی نیز معتقد است:«چنین دستمزد و نحوه توزیع درآمدی مانع توسعه و رشد اقتصادی است. یعنی بحران ما در افت فعالیتهای تولیدی با چنین نحوه توزیع درآمدی گره خورده است. کسانی که میگویند، اول بگذاریم تولید کنیم بعد ببینیم چطور توزیع کنیم، فکر میکنند اقتصاد یک ظرف کیک است که اول بگذاریم این کیک را از قنادی بیاورند بعدا چاقویش را هم درست کنند، بعدتر یک پدربزرگی هم بنشنید صدر مجلس و آن را بین ما تقسیم کند. نه چنین نیست. توزیع اتفاقا باید قبل از تولید شکل بگیرد. برای اینکه اقتصاد روی هوا که نیست. اقتصاد محصول تولید، منابع و زیرساختهای موجود است. اتفاقا قدرت و چگونگی نحوه توزیع این منابع است که امکان تولید را در دورههای بعد میسازد.» او در شرایط حساس تحریم بدیل خود از شرایط را اینگونه توصیف میکند:«راه نهایی بلندمدت در شرایط تحریمهای فعلی، این نیست که دل به سلطه همیشگی ایالات متحده بدهیم. در مقابل جنگافروزیها هم تهدیدهای نظامی راهگشا نیست. در مقابلش به نظر من، دموکراتیزاسیون داخلی است. اگر تودههای مردم بر سر قدرت بنشینند، اگر طبقه کارگر ایران سهم واقعی خودش را از آن همه ارزش و تلاشی که ایجاد میکند، بردارد هیچ ارتشی از ایالات متحده و هیچ بمب اتمی نمیتواند بر این مردم فایق بیاید. راه مقاومت ما در مقابل ایالات متحده، قدرت مردمی است.»
مصدق مدتها بود که میدانست لیبرالیسم مرده است
رییسدانا در یک میزگرد که به بررسی دستاوردهای اقتصادی دولت مصدق میپرداخت، او را فردی لیبرالمنش میدانست که در اقتصاد راه و روش لیبرالیسم را ترک کرده و به اتخاذ سیاستی اقتضایی مبتنی بر 3 اصل استقلال ملی، عدالت اجتماعی و دموکراسی دست زده است. هر چند به اعتقاد او، مصدق در آن شرایط و با وجود همه کاستیها و شاید اشتباهاتش یکی از درخشانترین کارنامههای سیاسی، اقتصادی و حقوقی کشور را داشت. به اعتقاد رییسدانا نخبگانی مانند حسنک وزیر، میرزا تقیخان امیرکبیر و دکتر محمد مصدق در طول تاریخ ایران که خودکامگی و جباریت در آن فراوان بوده، انگشتشمار و محدودند. این اقتصاددان معتقد است، مصدق اساسا با لیبرالیسم وارد دنیای سیاست شده و میتوان رد پای او را در جریان جنبش مشروطه پیدا کرد اما در طول زمان خودش را تغییر داد و کامل کرد. رییسدانا در ادامه صحبتهای خود در این میزگرد خاطرنشان کرد:«او از نخستین کسانی بود که فهمید پدیدهای به نام لیبرالیسم دیگر وجود خارجی ندارد و مدتهاست مرده است و از کسانی بود که فهمید، میتوان منش لیبرالی را حفظ کرد اما سیاستهای ویژه اقتصادی، سیاسی و حقوقی را مطابق شرایط روز مطرح کرد.»
رییسدانا به محض قدرت گرفتن اصولگرایان در قالب دولت نهم، اتخاذ سیاست هدفمندی یارانهها را به باد صریحترین انتقادها گرفت. او هدفمندی یارانهها را سیاستی «نئولیبرالی» میدانست که نمیتواند به سود جامعه و مردم باشد. به اعتقاد او دولت به عنوان نهاد بالادستی نه از طریق شوکدرمانی که از طریق «توهمدرمانی» وارد شد تا بتواند مشکلات اقتصادی نشأت گرفته از تحریمها را درمان کند. او ساعاتی پیش از اجرای هدفمندی یارانهها گفت:«این اقدام به معنای فشردن گلوی کارگران و زحمتکشان و حمله همهجانبه به سفره خالی آنان است.».
دغدغه عدالت
رییسدانا این اواخر با بیماری نیز دست و پنجه نرم میکرد. او که سالها در هیات کارشناسی ماهنامه قدیمی «صنعت حمل و نقل» مشغول به فعالیت بود؛ این اواخر نیز همچنان در جلسات این هیات شرکت کرده است. نزدیکانش میگویند که او 20 روز پیش مبتلا به بیماری کووید-19 شده و از 5 روز پیش در بیمارستان پارس تهران بستری شد و صبح دیروز تلاش پزشکان پاسخ نداد تا یکی از بزرگترین اقتصاددانان مدافع آزادی و عدالت چشم از جهان ببندد. او در جایی گفته است:«عدالت، پدیدهای جدا از آزادی نیست. عدالت نه مانع آزادی که مکمل آزادی است و آزادی نه مانع عدالت که مکمل عدالت است. به تعبیر من، همین طور که طبق تعریف لیبرال دموکراسی مردم به صورت برابر و آزاد پای صندوق رای رفته و رای میدهند چرا در صحنه اقتصاد نباید چنین باشد؟ چرا باید اقتصاد را از سیاست جدا کنیم؟ چرا باید تمامیت جامعه را از آن بگیریم؟ در صحنه اقتصاد و محیط کار هم، همه با هم برابر نیستند».