شریعتی انقلابی، شریعتی اصلاحطلب
وبلاگ هادی خانیکی-از نظر من میراث شریعتی یک سنگواره معرفتی نیست و پرسشوارههایی برای امروز و اکنون ما دارد. شریعتی ساکن دنیاهای موازی و متناقض بوده است. زیسته او و اندیشه او محصول این جهانهای موازی است که شریعتی در آن تجربهها زیسته و از آن میشود حرف زد. شریعتی پرسش دارد و تا زمانی که شریعتی پرسش دارد به شریعتی نیاز است، اگرچه ممکن است به پاسخهای شریعتی نقد و ایراد داشته باشیم. شریعتی شخصیتی پارادوکسیکال است و همین پارادوکسهاست که آدمی را زنده نگه میدارد.
وبلاگ هادی خانیکی-از نظر من میراث شریعتی یک سنگواره معرفتی نیست و پرسشوارههایی برای امروز و اکنون ما دارد. شریعتی ساکن دنیاهای موازی و متناقض بوده است. زیسته او و اندیشه او محصول این جهانهای موازی است که شریعتی در آن تجربهها زیسته و از آن میشود حرف زد. شریعتی پرسش دارد و تا زمانی که شریعتی پرسش دارد به شریعتی نیاز است، اگرچه ممکن است به پاسخهای شریعتی نقد و ایراد داشته باشیم. شریعتی شخصیتی پارادوکسیکال است و همین پارادوکسهاست که آدمی را زنده نگه میدارد.
شریعتی در جستوجوی حقیقت است. به تعبیر روشنفکرانهاش «رازدار» است و همزمان کنشگر هم هست. هم مثل فیلسوفان منزوی میاندیشد و هم به وسط میدان هم میآید. به تعبیر فوکو، هتروپیایی (Heteropia) یا فرامکانی است. در یک همستان زندگی میکند. ساکن مرزهاست. مطمئن باشید شریعتی اگر امروز جزء هئیت علمی دانشگاههای ما بود، بهخاطر نداشتن مقالات درجشده در مجلات دارای آیاسآی ارتقای او با مشکل مواجه میشد. آنوقت شریعتی را میدیدید که در میدان انقلاب به دنبال فروشندگان مقاله و کتاب میگردد. شریعتی به میزانی که از آکادمی بیرون رفت «شریعتی» شد. اگر پرونده شریعتی را در دانشگاه مشهد دنبال کنید، جالب است که شریعتی مورد دو انتقاد است؛ یکی اینکه چرا در کلاسهایش حضور و غیاب نمیکند و دیگر اینکه چرا وقتی میخواهد برای صحبتکردن بیرون برود، از دانشگاه اجازه نمیگیرد.
اینکه شریعتی توانایی این را داشت که مفاهیم مازاد خلق کند، این مفاهیم او را از گفتمان انقلابی به گفتمان اصلاحات وارد میکرد. چون گفتمان اصلاحات محصول این است که براساس همان بنیادهای انقلابی در زمان و شرایط متفاوت سعی در جستوجوی راهحل دارد.
میشود در اندیشه شریعتی مفاهیمی پیدا کرد که او را به عنوان متفکر تأثیرگذار در اصلاحات مطرح میکند و اصلاحات بینیاز از شریعتی نیست و نیازمند او است. چون که تجربه و اندیشه او معطوف به گفتوگو و به زبانآوری مخاطب است. به دلیل بازسازی مفهوم آرمان در جامعه ما، میتوان در دوران اصلاحات از شریعتی هم بهره برد.او سخنانش را با این جملات شریعتی وقتی از زندان بیرون آمده، به پایان برد: «این تجربه من است که اینها را از یاد نبرید؛ نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوستداشتن» و اینکه «اگر عدالت بدون آزادی و عشق مورد توجه قرار بگیرد، منجر به یک زندگی گلهوار میشود». چیزی که ما در سالهای اخیر در اشکال پوپولیستی و پوپولیسم شاهد آن بودیم و دیدیم هرکسی که با صدای بلندتر از عدالت حرف بزند، بدون اینکه به آزادی توجه داشته باشد، سر از لجبازی درمیآورد. به این اعتبارات میتوانیم در رویکرد اصلاحطلبانه به شریعتی هم توجه کنیم.