بازدید سایت : ۶۹۳۳۳

تغییر ساختار کارآفرینی از «اصغر قندچی» به «مجید فرصت‌طلب»

این مسئولیت حاکمیت و ساختار حکمرانی کشور است که از کارآفرینانی چون اصغر قندچی حمایت کند و نگذارد «مجیدهای منفعت طلب »تعریف جدیدی از کارآفرینی را یاد بچه‌هایمان بدهند.

تین نیوز |

 مرحوم «اصغر قندچی» موسس کارخانه ایران کاوه هفتم مرداد 98 با کولباری از نیک نامی درگذشت. ایشان را به جرات می‌توان از  کارآفرینان برجسته تاریخ معاصر ایران دانست. ایشان نماینده نسلی است که شروع یک فعالیت اقتصادی را با نگاهی نو و خلاق در آمیخت تا در کنار کسب منفعت مالی برای خود، در رشد و توسعه صنعتی کشور در دهه‌های 40 و 50 سهیم باشد. ایشان توانست کارآفرینی برجسته باشد زیرا ساختار حکمرانی کشور حامی تفکر کارآفرینی بود نه سوداگری.

اما مدیرعامل شرکت علی بابا در مراسم اخیر تجلیل از کارآفرینان برتر به نکاتی اشاره کرده که بسیار حائز اهمیت است. ایشان با اشاره به برخی ضعف‌های بنیادی در ساختار حکمرانی کشور از خود و امثال خود به‌عنوان یک منفعت طلب نام برد و گفت:

«من مجید فرصت طلب هستم، در دولت‌های نهم و دهم کارم قاچاق بین‌المللی بود، در دولت یازدهم شدم کاسب کار تحریم... بعد دیدم  نان در استارتاپ‌هاست وارد این عرصه شدم و در دولت دوازدهم شدم کارآفرین نمونه... بسته به دولت‌ها شغلم را عوض می‌کنم. دلار 4200 تومانی می‌گیرم کیک و آبنبات صادر می کنم... بعد دیدیم نان تو ماینری است رفتیم به این سمت... وارد کننده تجهیزات پزشکی با ارز 4200 تومانی هستم... بله من منفعت طلب هستم اگر بنزین مفت هم گیرم بیاید قاچاق می‌کنم... من نمونه آدمی هستم که در هر بستری که حاکمیت فراهم کرده است کار کرده‌ام. همه حرف من این است که اشکال از من و امثال من نیست، اشکال از ساختاری است که به من چنین اجازه‌ای می دهد.»

من با این بخش صحبت ایشان کاملا موافقم که اشکال از ساختار بیمار حکمرانی است که اجازه چنین آشفته‌بازاری را می‌دهد اما پس جایگاه اخلاق حرفه‌ای چه می‌شود؟ آیا این استدلال که «چون ساختار به من این امکان را می‌دهد پس من برای منفعت طلبی بیشتر مجاز به انجام هر ایده اقتصادی هستم» می‌تواند درست باشد؟ آیا این شیوه فعالیت اقتصادی همان کارآفرینی است؟ اگر یک فعال اقتصادی با منافع حاصل از فعالیت‌های به قول ایشان منفعت طلبانه اشتغال و ارزش افزوده بالا ایجاد کند مثلا بنزین قاچاق کند می‌تواند مصداق «هدف وسیله را توجیه می‌کند» باشد؟ و اینکه ساختار حکمرانی باید چگونه عمل کند تا فعالیت‌های اقتصادی از شکلی سوداگرایانه که امروز بیشتر در کشور با آن مواجه هستیم به شکلی کارآفرینانه تبدیل شود؟ اصلا فرق این دو چیست؟ فرق «اصغر قندچی» با «مجیدهای فرصت طلب» در چیست؟

در عمل سوداگران امروز (البته با پشتوانه منفی آن) همان بورژواهای دیروزند که منشاء قدرت را در ثروت و زندگی متفاوتشان می‌دیدند. آنها در پی کسب منافع مالی بالا در طبقه مرفه جامعه قرار می‌گرفتند که در برج و قلعه‌هایی دور از دیگران زندگی می‌کردند و امروز باستی هیلز لواسان نمونه‌هایی از این طبقه اجتماعی را در خود جای داده است. طبقه‌ای که در کسب منفعت هیچ مرز و خط قرمزی پیش رو نمی‌بینند و ساختار حکمرانی کشور با ضعف‌های بنیادینش انگار ساخته شده است تا سوداگری را بر کارآفرینی ترجیح دهد. اینها با سواستفاده از سرمایه‌های کسب شده از همین چرخه معیوب حکمرانی، در وهله اول طبقه کارگر و بعد دولت‌ها و دارایی‌های عمومی را چپاول و در این راه بدنه اجرایی را اسیر فسادی دامنه دار و بیمارگونه می‌کنند تا تاب هیچ مقاومتی در برابر این سوداگران نداشته باشند. طرح‌هایی رویایی که با سرمایه‌های هنگفتی در گوشه و کنار کشور شکل می‌گیرند که نه تنها به تولید و فرهنگ کار و تلاش کمکی نمی‌کنند بلکه جامعه را با سرعتی بالا به سمت مصرف صرف پیش می‌برند کجا می‌توانند کارآفرینی محسوب شوند. ایران‌ مال‌ها و پدیده شاندیزها و عابر بانک‌های فوتبالی کجا و ایران‌ کاوه‌ها و ارج و مینو و آزمایش‌ها کجا.

اما در آن‌سوی این گفتار کارآفرینی است که مقوله‌ای کاملا متفاوت از سوداگری است. کارآفرینی فرایند طراحی، ایجاد و بهره‌برداری از یک فعالیت نو اقتصادی با هدف کسب سود است. کارآفرینان افرادی با توان ورود به فعالیت‌هایی با ریسک بالا هستند و لذا منافع بالایی را که کسب می‌کنند نتیجه ورود به عرصه‌هایی است که یا در افق دید دیگران نمی‌گنجد و یا اراده و شخصیت شروع چنین طرح‌های نو و خلاقانه‌ای را ندارند. استارتاپ‌ها نمونه ای از طرح‌های کارآفرینانه هستند. اما ژوزف شومپیتر اقتصاددان مشهور اتریشی که در نیمه اول قرن بیستم می‌زیست معتقد است آن ‌چه دنیای سرمایه‌داری را به زوال می‌کشاند، همان موفقیت‌های کاپیتالیسم است؛ این نظریه‌ در کتاب «سرمایه‌داری، سوسیالیسم و دموکراسی» به ‌رشته تحریر درآمده است. از نظر شومپیتر کارآفرین نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی است. مشخصه کارآفرین را نوآوری می‌داند و فرایند کارآفرینی را تخریب خلاق (Creative Destruction) می‌نامد.

به‌عبارت دیگر ویژگی تعیین کننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید و یا ابداع روش‌های نوین (تخریب خلاق) در انجام کارهای جاری است. شومپیتر موفقیت سرمایه‌داری را در کارآفرینی می‌داند. حتی در بازارهای رقابتی هم که در بلندمدت سود به سمت صفر میل می‌کند این کارآفرینان هستند که با خلق ایده‌ای نو بازارهای جدیدی را خلق می‌کنند که ارزش آفرین هستند آن‌طور که اصغر قندچی با ایران کاوه کرد، استیوجاب با اپل و گرت کمپ با اوبر.

به‌راستی مجید منفعت طلب راست می‌گوید که من در هر بستری که شما آماده کرده‌اید کار کرده‌ام. این مسئولیت حاکمیت و ساختار حکمرانی کشور است که از کارآفرینانی چون اصغر قندچی حمایت کند و نگذارد «مجیدهای منفعت طلب »تعریف جدیدی از کارآفرینی را یاد بچه‌هایمان بدهند.

* این یادداشت در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است

مجید بابایی
مجید بابایی
همیار تین
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.