◄ ارزش زندگی و تلفات جادهای
اگر ارزش گذاشتن به جان انسانها را معیار توسعه یافتگی بدانیم و اگر جوامع گروه اول را توسعه نیافته و جوامع گروه دوم را توسعه یافته بدانیم این ایده که بین توسعه یافتگی با تعداد تلفات جادهای رابطه مستقیم وجود دارد گزاره درستی بهنظر میرسد.
الف) مقدمه: بحث بر سر چرایی و ریشهیابی تعداد بالای سوانح رانندگی است. بهخصوص آنکه روند کاهش تلفات رانندگی در سال 96 متوقف شده و نگران صعود آن هستیم(1). برخی کیفیت خودروها را عامل اصلی تلفات میدانند و برخی شمار رو به افزایش آنها را و برخی دیگر کیفیت بد جادهها و گروهی فرهنگ مردم را و گروه دیگر کوتاهی پلیس را و گروه دیگر سستی و بیتفاوتی مسئولان را و عدهای نبود بودجه را و عدهای دیگر اختصاص نادرست بودجه و اولویتهای دولت را.
اما میشود ماجرا را از زاویه دیگرهم دید. از زاویه «ارزش زندگی».
ب) ارزش زندگی: ارزش زندگی و حیات در جوامع مختلف با هم تفاوت دارد. در برخی جوامع زندگی و جان افراد ارزش کمی دارد و در جامعه دیگر از «زندگی» بهشدت حفاظت میشود.
- در یک کشور، بدون توجه به ملاحظات زیست محیطی، اکثر کارخانجات آلاینده در همسایگی یک شهر بزرگ مجتمع میشوند اما در کشور دیگر، صنایع در نقاط مختلف توزیع میشوند تا آلودگی متراکم نشود.
- در یک کشور، نسبت به پیشگیری و مقابله با عوارض زلزله و سیل بیتوجهی نشان داده میشود، حتی بعد از زلزله/ سیل هم اقدام اصلاحی صورت نمیگیرد و مردم و مسئولان منتظر حادثه بعدی ممانند اما در کشور دیگر، بر روی مقابله با زلزله/سیل سرمایهگذاری، تحقیق و اقدامات عملی و پیشگیرانه روی دست گرفته میشود تا آسیب به حداقل برسد.
- در یک جامعه، برای ساخت و کاربرد وسائط نقلیه سختگیرانهترین استانداردها اعمال میشود و در جامعه دیگر، مسافران را با هواپیمای باری و دانشآموزان ممتاز را پشت کامیون و نخبگان و دانشجویان را با اتوبوس بیترمز جابهجا میکنند.
- یک مدیرعامل، حضور پزشک در قطار و آمبولانس در ایستگاههای راهآهن را واجب میداند و آنرا مستقر میکند و مدیرعامل دیگر، آنرا زائد و هزینهزا میداند و حکم به حذف آن میدهد.
- دریک جامعه، استفاده از سوخت سولفوردار را ممنوع میکنند و در جامعه دیگر، برای تامین بنزین سوپر، ترکیبات حاوی بَنزِن(2) را به سوخت خودروها اضافه میکنند.
- در یک گوشه دنیا، با بیتوجهی به ایمنیِ نیروگاه هستهای، فاجعه چرنوبیل به وجود میآید و در گوشه دیگر دنیا، با مشاهده تجربه سونامی و احتمال آسیب رسیدن به نیروگاههای هستهای، برنامه تعطیلی نیروگاههای هستهای در برنامه قرار میگیرد.
- در یک جامعه، افراد بدون کلاه ایمنی و لباس مخصوص و دستکش و جز در مسیر ویژه از موتور سیکلت استفاده نمیکنند و در جامعه دیگر، راکبِ موتورسیکلت بدون واهمه از خطرات پیشرو و بدون تمهیدات ایمنی، همسر و 2 فرزند خردسالش را بر موتور سیکت سوار میکند.
- در یک جامعه، مردم در همان رودخانه مقدسی غسل میکنند که اجساد مُردگان خود را به آن سپردهاند و در جامعه دیگر، برای بردن آب لولهکشی سالم به دوردستترین نقاط اهتمام میشود.
- در یک جامعه، پلیس راهنمای پیادهها و راکبین است و در جامعه دیگر بخشی از بودجه سالانه پلیس از محل جریمههای رانندگان تامین میشود.
- در یک طرف دنیا، راهآهن با ایمنی آن شناسانده میشود و در برخی راهآهنها، مسافران از پنجره قطار آویزان میشوند و بر سقف واگنها مینشینند.
- در یک گوشه دنیا، به مصرف بیشتر (تولید هر چه بیشتر زباله) و اسراف دامن زده میشود و در گوشه دیگر، مردم به کاستن از مصرف و کاهش تولید زباله تشویق میشوند و بر روی صنعت بازیافت سرمایهگذاری میشود.
- برخی از کشورها صادرکننده زباله هستند و برخی دیگر وارد کننده.
- در یک جامعه، فرزندان خود را به پای خدایان قربانی میکنند و در جامعه دیگر، به دنبال پیوند اعضای مبتلایان به مرگ مغزی هستند به منتظران پیوند عضو.
- در یک جامعه، مقدار دورریز غذا مساوی است با 20 درصد کل غذای مورد نیاز و اتلاف محصولات کشاورزی 30 درصد است و در جامعه دیگر، بر روی تولید غذا از منابع جدید فکر میشود (مثلاً از حشرات).
- در یک شهر، برای ساخت و ساز، قوانین سختگیرانه وضع و شدیداً کنترل میشود و در شهر دیگر، هرساله کارگران زیادی بهدلیل گودبرداری نادرست ساختمانی در زیر آوار میمانند.
- در یک شهر، شبکه فاضلاب شهریِ زیرزمینی همه شهر را پوشش میدهد و در شهر دیگر، مردم در مقابل پرداخت هزینه اشتراک لولهکشی فاضلاب با شهرداری کشمکش دارند.
- یک کارخانه خودروسازی، به سازمان محیط زیست اصرار میکند تا از نصب کاتالیست بر روی خودروهایش معاف شود و کارشناسان شرکت تولیدکننده کاتالیست دهانشان باز میماند از بیتوجهی آشکار به نتایج آن همه تحقیق و پژوهش و هزینه که برای تولید و عَرضه کاتالیست انجام داده و هاج و واج میمانند از امتناع شرکت خودروساز از پذیرش آن. امتناع از پذیرش قطعهای که دیگر خودروسازان در گوشه و کنار دنیا موظف به نصب آن هستند.
- در یک کشور، برای اتصال پایتخت به مراکز تفریحی شمال، به جنگلی بکر دستبرد زده میشود و درختان منحصر بهفرد قطع میشوند و چندین توجیه زیست محیطی هم برای آن جفت و جور میشود و در کشور دیگر، برای آب شدن یک کوه یخی مراسم ترحیم برگزار میشود.
- در یک کشور، با بروز یک عملیات تروریستی و کشته شدن چند نفر، اعتراضات گسترده بهپا میشود، خشم عمومی بالا میگیرد، رسانهها بسیج میشوند، پلیس و دولت به بیکفایتی متهم میشوند، کشورِ مظنون مورد تهدید و اولتیماتوم قرار میگیرد، به مجامع بینالمللی شکایت میشود و در کشور دیگر، گاهی در روز دهها نفر در عملیات تروریستی و بمبگذاری کشته میشوند و جامعه آن را یک پدیده عادی تلقی میکند و به ذکر عدد کشته شدگان اکتفا میشود تا بمبگذاری بعدی.
- پزشکان در برخی کشورها، در روز 10 عمل جراحی انجام میدهند و اگر کارشان را بد انجام دهند چندان تحت تعقیب قضایی قرار نمیگیرند و خانوادههای متوفی هم عموماً از حقوقشان صرفنظر میکنند اما در کشوری دیگر، برای تعدادِ اعمال جراحی یک پزشک محدودیت قائل میشوند تا مبادا جراح در اثر خستگی به بیمار آسیب برساند.
- در یک ارتش، اولویت، حفظ جان پرسنل (سرمایه های انسانی) ست و برای سربازان، کلاهخود فلزی را اجباری میکنند اما در ارتش دیگر، فدا شدن برای امپراطور و سلطان ارزش تلقی میشود و از سرباز بهجای کیسه شن و مین یاب استفاده میشود(3).
مثالهای بیشماری میتوان آورد برای مقایسه نگاه جوامع مختلف به «ارزش زندگیِ»(4). میتوان طیفی را ترسیم کرد از جوامعی که در آنها زندگی و جان مردم بیارزش است تا آنهایی که حفظ کیفیت زندگی آحاد جامعه بالاترین اولویت است. بدیهی است که در کشورهای گروه اول، همهگونه تلفات (از جمله تلفات رانندگی) بسیار زیاد باشد و در کشورهای گروه دوم، جان افراد در همه جا محافظت شود، از جمله در جادهها. بدیهی است که در کشورهای گروه اول برای پیشگیری از تلفات (از جمله تلفات رانندگی) هزینه نشود و در کشورهای گروه دوم برای حفاظت از جان افراد حساسیت وجود داشته باشد، از منابع عمومی برای آن بودجه اختصاص داده شود و کار پژوهشی و تحقیقاتی انجام شود، از جمله در مورد حوادث جادهای. در جوامع گروه دوم، حفظ زندگی مطالبه عمومی و مسئولیت عمومی است.
پ) ارزش زندگی و توسعه یافتگی: اگر ارزش گذاشتن به جان انسانها را معیار توسعه یافتگی بدانیم و اگر جوامع گروه اول را توسعه نیافته و جوامع گروه دوم را توسعه یافته بدانیم این ایده که بین توسعه یافتگی با تعداد تلفات جادهای رابطه مستقیم وجود دارد گزاره درستی بهنظر میرسد. بدیهی است که توسعه یافتگی، به تنهایی حوادث جادهای را کاهش نمیدهد.(5)زیرا توسعه یافتگی نمیتواند «علت» قِلَت سوانح باشد بلکه «زمینه» آن است و البته زمینه اصلی.
ت) توسعه و رشد اقتصادی: باید توجه داشت که توسعه را با رشد اقتصادی یکی ندانیم. رشد اقتصادی از جنس کمیت و توسعه از جنس کیفیت و رفتار است وکمّی کردن آن اندکی مشکلتر رشد اقتصادی حتی شاخص توسعه یافتگی هم نیست. بهخصوص وقتی رشد اقتصادی در یک دوره زمانی نوسان زیاد داشته باشد. هند و بنگلادش در سالهای اخیر رشد اقتصادی بسیار بالایی را تجربه کردهاند اما الزاماً توسعه یافته نیستند. رشد اقتصادی در ایران در سالهای اخیر با نوسانات شدیدی مواجه بوده است و نمیتوان توسعه کشور را به اعداد رشد اقتصادی مرتبط کرد. چین پس از چند دهه رشد اقتصادیِ پیوسته، کم کم و با احتیاط میتواند ادعا کند که به جرگه کشورهای توسعه یافته وارد شده است. توسعه یافتگی را فقط با رشد اقتصادی و در آمد سرانه نمیسنجند. توسعه یافتگی را با شاخصهای دیگری همچون مرگ و میر نوزادن و مادران حین زایمان، تعداد کسانی که به آب آشامیدنی سالم و مراکز بهداشتی دسترسی دارند، تعداد کودکانی که به تحصیل دسترسی دارند، تعداد باسوادان، امید به زندگی، تلفات ناشی از بیماریهای واگیر و . . . . .اندازه میگیرند و درآمد سرانه فقط یکی از این شاخص هاست. لذا نمیتوان یک تناظر یک به یک برقرار کرد بین توسعه یافتگی و رشد اقتصادی (یا درآمد سرانه).
ث) جمعبندی و نتیجهگیری : علاج مشکل تلفات جادهای، احیای ارزش زندگی در ذهنیت جامعه است. جامعهای که برای زندگی خود ارزش قائل باشد، بهطور خودکار از خود در مقابل حوادث محافظت میکند، برای پیشگیری هزینه میکند، با آنها مقابله میکند و با کسانی که آن را مخدوش میکنند برخورد میکند و کار آنان را ضد ارزش میشمارد.
از جامعهای که برای زندگی ارزش قائل نیست نمیتوان انتظار داشت که مقررات راهنمایی را رعایت کند، بر سر کلاس بنشیند و رفتار ترافیکی را بیاموزد، آموزش احترام به قانون را به مدارس ابتدایی ببرد، قانون را براساس ملاحظات ایمنی بنویسد، جریمه خودروها را منبع تامین بودجه نیروی انتظامی نداند، به رانندگان متخلف، دودزا و تولید کننده صدای ناهنجار و موتورسوارانی که به پیادهرو تجاوز میکنند اعتراض کند، برای ایمنی خودرو هزینه کند، قبل از مسافرت ترمز و لاستیک و نور و برف پاککن و آینه خودرو را معاینه کند، در یخبندان زنجیر همراه داشته باشد، به پلیس تمکین کند، در طراحی جاده و مسیر، ایمنی را در اولویت قراردهد، برای اصلاح نقاط حادثه خیز جادهها هزینه و آنرا تسریع کند، در نقاطی که خطر ریزش کوه وجود دارد تونل مصنوعی احداث کند، در مقابل استفاده از خودرو و قطار و هواپیمای ناامن مقاومت کند، وسیله نقلیه عمومی را بر خودرو تکسرنشین ترجیح دهد و . . .