شهر؛ به مثابه ظرفی است پویا
تیننیوز| احمد حکیمی پور*: در پسِ پرده جهانی شدن که امروزه از بحثهای اساسی در حوزههای علمی مختلفی اعم از تکرشتهای و میان رشتهای محسوب میشود، مسئلهای نهفته است که ارتباط بسیار تنگاتنگی با ورود به عصر فرهنگی و همچنین مفهوم فضا دارد.
با توجه به افزایش سطح دانش بشری و افزایش کمّی و کیفی سازماندهی اجتماعی که مورد اشاره اندیشمندانی چون مانوئل کاستلز، پیترهال و ساسکیا ساسِن است و دلالت بر گذر از اقتصاد صنعتی به اطلاعاتی و متعاقب آن گذر از اقتصاد اطلاعاتی به فرهنگی دارد، و چگونگی تولید و مصرف فرهنگ را تبیین میکند، میتوان استنباط کرد که فرهنگ، عاملِ واسطی است که از مَدخل نقل و انتقال کالاهای مادی و معنوی میگذرد و یکپارچگی در عرصه جهانی را موجب میشود.
اما بستر اصلی شکلگیری این نقل و انتقال کالا، و متعاقب آن نقل و انتقال اطلاعات و در سطح نهایی و عالی آن انتقال فرهنگ، شهر است.
شهر، به مثابه ظرفی است پویا، که در یک فرآیند مستمر قادر به اثرگذاری بر این انتقال و اثرپذیری از آن است. در حقیقت غنای کمی و کیفی تبادل فرهنگ، اطلاعات و کالا، در یک فرآیند دو سویه با شهر بر یکدیگر کنش و واکنش داشته و همدیگر را دستخوش تغییر میکنند.
در میان 3عنصر کالا، اطلاعات و فرهنگ، عنصری که بیشترین یا به عبارت دقیقتر، عمیقترین اثرپذیری و اثرگذاری را بر سایر عناصر داراست، فرهنگ است. در واقع فرهنگ اگرچه کمترین قابلیت مشاهده و سختترین حالت تشخیص و شناسایی را به همراه دارد، اما در حوزه تاثیر به گونهای متفاوت عمل میکند. این وجه تمایز به ویژگی دیگری از فرهنگ به نام واسطهگری در فرآیند تغییرات مربوط میشود.
واسطهگری فرهنگ بدین معناست که کالایی که در یک موقعیت مکانی خاص با ویژگیهای خاص ملموس آن، از قبیل شرایط اقلیمی، کالبدی و جغرافیایی، و همینطور ویژگیهای خاص ناملموس، از جمله مکتب فکری-فلسفی حاکم بر مردمان آن، خلقیات و نوع نیازهای روزمره و بلندمدت آنان، سبک زندگی و سایر مولفههای مشابه، تولید شده و به موقعیتهای مکانی دیگری با ویژگیهای ملموس و ناملموس متفاوت و نوعاً متضاد، فرستاده و در آنجا مصرف میشود، همراه با ماهیت مادی و کالبدی که کالا منتقل میکند، معانی، مفاهیم و اساساً اندیشهای را هم همراه خود منتقل میکند که میتواند بر مابهازای این عوامل در مقصد صدورِ آنها اثر بگذارد و باعث بروز تغییراتی در حوزههای گوناگون جامعه و سطوح مختلف آن شود.
این مسئله چگونگی اثرگذاری و اثرپذیریِ مکان یا شهر را بر کالا، اطلاعات و فرهنگ تبیین میکند.
در باب چگونگی تاثیر فرهنگ بر شهر و مفهوم جهانیسازی نیز باید گفت که اساساً فرهنگ، محل تقابل دو نیروی متضاد است، که از یک سو فرهنگ را به سوی تجاریسازی سوق میدهد و از سمت مخالف، سعی در حفظ آن با حداکثر معنا و مفاهیم دارند که این تنازع در یک فرآیند مستمر و تعاملی درهم تنیده است.
لذا اصطلاحاً این بِدهبستان یا تعامل در فرهنگ، نهایتاً به ایجاد نوعی تعادل خواهد انجامید که یکپارچگی در عرصه جهانی را به طور توامان هموار کرده و موجب خواهد شد. بنابراین به طور خلاصه میتوان گفت که ورود به عصر فرهنگی، متضمّن پدیده جهانی شدن است.
تهران نه فقط به عنوان یک کلانشهر و پایتخت، بلکه به عنوان مادر شهرهای کشور و یک ایرانشهر، اصلیترین جغرافیای تمرکز ثروت، قدرت و منزلت در ایران محسوب میشود. فارغ از نسبت و میزانی که به درستیِ این گزاره وارد است، این تمرکز موجب میشود تا میزان اثرپذیری و اثرگذاریِ تهران بر جریان و فرآیند واسطهگریِ فرهنگ که محصول آن ادغام در دهکده جهانیست، افزایش یابد.
تعدد و تنوع اشیا، افراد و اطلاعات نیز باعث میشود تا علاوه بر اینکه در تهران مجاری عبور جریان فرهنگی میان داخل و خارج از کشور بیشتر باشد، نرخ ورود و خروج یا سرعت جریان فرهنگ نیز میان پایتخت و دنیای خارج نسبت به میانگین سایر شهرهای ایران بالاتر باشد.
برای فهمِ بیشتر این موضوع، ذکر دو مثال از اثرگذاریِ جریان فرهنگی خالی از لطف نیست. تهرانیانی که از طبقه فوقانی مجتمع تجاری ارگ تجریش در شمال تهران بازدید کردهاند، احتمالاً با مجموعه رستورانی به نام اَوِنیو (avenue) نیز در آن مکان برخورد کردهاند.
امتیاز تاسیس این مجموعه رستوران که اصالتی فرانسوی دارد، با شراکت یک ایرانی در اختیار وی قرار گرفته و در مکان مورد اشاره تاسیس شده است. ترکیب محیطی زیبا و غذاهایی جذاب همراه با نام و نشان فرانسویِ آن، بدون آن که ضمیر خودآگاهِ مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، ناخودآگاهِ وی را فارغ از نقش ارادیِ وی، دچار تغییر و تحول میکند. به عبارت بهتر، رستوران و خوراک در این نمونه به عنوان یک کالای فرهنگی عمل میکنند.
کالای فرهنگی که علاوه بر محتوای ملموس خود که چیزی بیشتر از وعدههای غذایی و برای رفع ابتداییترین نیازهای فردی نیست، محتوایی ناملموس را نیز به دنبال دارد که بدونِ اشراف و خودآگاهی مخاطب، انگارههای ذهنی و چه بسا ایستارهای فکری او در مورد ملتها، کشورها، حس وطندوستی، حس نوعدوستی و موارد بنیادینی از این قبیل را دستخوش تغییر خواهد کرد و این مصداق بارزی از چگونگیِ اثرگذاریِ یک کالای فرهنگی در عصر فرهنگی و جهانی شدن است.
این کالاهای فرهنگی، طیف متنوعی را شامل میشوند. از یک رستوران گرفته تا یک محصول کشاورزی، یا سردیسِ یک شخصیت مشهور یا نام یک شهر بر معبر یا مکانی عمومی در کشور ثانی.نمونه مقابل از مثال فوق را میتوان نامگذاری خیابانی به نام تهران در شهر سئول برشمرد.
پیش از انقلاب اسلامی و به دنبال مسافرت شهردار وقت تهران به سئول در سال 1354 در جهت همکاری میان دو کشور سنگ بنای دو خیابان بزرگ در پایتخت دو کشور گذاشته شد و متعاقباً خیابانی در تهران به نام خیابان سئول و خیابانی در سئول به نام خیابان تهران نامگذاری شد.
اگرچه خیابان فعلیِ سئول در تهران بنا به دلایلی نتوانسته جریان اطلاعاتی و فرهنگی میان دو مکان را ایجاد کند، اما خیابان تهران در سئول به خوبی توانسته است این مهم را محقق سازد.
این خیابان اکنون از جمله اصلیترین و مهمترین خیابانهای شهر سئول محسوب میشود و بسیاری از شرکتهای خصوصی بزرگ و سازمانهای دولتی کره جنوبی در مقیاس ملی و محلی در آن قرار دارند. به همین واسطه تهران به همراه ویژگیهای بارز خود توانسته است به زندگی جاری مردم در نقطهای دیگر از دنیا شناسانده شود و انگارههای ذهنی آنان را تحت تاثیر قرار دهد.
مبادله کالاهای فرهنگی از جمله موارد مذکور در عصر فرهنگی حاضر، موضوعی اجتنابناپذیر است که خواه ناخواه جوامع به انحای گوناگون درگیر آن هستند و این وضعیت باعث ایجاد فرصت و تهدید توامان و بالقوهای میشود که حسب رویکرد اتخاذ شده در مواجهه با آن، امکان بالفعل شدن هر دو حالت وجود دارد.
نکته حائز اهمیت اینجاست که این موضوع برای جامعه ما در قالب یک سوال اساسی همچنان بیپاسخ مانده است. کدام رویکرد در قبال جهانی شدن مطلوب است؟ رویکرد مبتنی بر نگاه مثبت، فرصتِ اثرگذاری و اقدام فعالانه که میتواند باعث شراکتِ ارادی در فرآیند جهانی شدن شود؟ یا رویکرد مبتنی بر نگاه منفی، تهدیدِ اثرپذیری و اقدام منفعلانه که منجر به ادغام غیرارادی در جهانیسازی خواهد شد؟
*عضو شورای شهر تهران
اما بستر اصلی شکلگیری این نقل و انتقال کالا، و متعاقب آن نقل و انتقال اطلاعات و در سطح نهایی و عالی آن انتقال فرهنگ، شهر است.
شهر، به مثابه ظرفی است پویا، که در یک فرآیند مستمر قادر به اثرگذاری بر این انتقال و اثرپذیری از آن است. در حقیقت غنای کمی و کیفی تبادل فرهنگ، اطلاعات و کالا، در یک فرآیند دو سویه با شهر بر یکدیگر کنش و واکنش داشته و همدیگر را دستخوش تغییر میکنند.
در میان 3عنصر کالا، اطلاعات و فرهنگ، عنصری که بیشترین یا به عبارت دقیقتر، عمیقترین اثرپذیری و اثرگذاری را بر سایر عناصر داراست، فرهنگ است. در واقع فرهنگ اگرچه کمترین قابلیت مشاهده و سختترین حالت تشخیص و شناسایی را به همراه دارد، اما در حوزه تاثیر به گونهای متفاوت عمل میکند. این وجه تمایز به ویژگی دیگری از فرهنگ به نام واسطهگری در فرآیند تغییرات مربوط میشود.
واسطهگری فرهنگ بدین معناست که کالایی که در یک موقعیت مکانی خاص با ویژگیهای خاص ملموس آن، از قبیل شرایط اقلیمی، کالبدی و جغرافیایی، و همینطور ویژگیهای خاص ناملموس، از جمله مکتب فکری-فلسفی حاکم بر مردمان آن، خلقیات و نوع نیازهای روزمره و بلندمدت آنان، سبک زندگی و سایر مولفههای مشابه، تولید شده و به موقعیتهای مکانی دیگری با ویژگیهای ملموس و ناملموس متفاوت و نوعاً متضاد، فرستاده و در آنجا مصرف میشود، همراه با ماهیت مادی و کالبدی که کالا منتقل میکند، معانی، مفاهیم و اساساً اندیشهای را هم همراه خود منتقل میکند که میتواند بر مابهازای این عوامل در مقصد صدورِ آنها اثر بگذارد و باعث بروز تغییراتی در حوزههای گوناگون جامعه و سطوح مختلف آن شود.
این مسئله چگونگی اثرگذاری و اثرپذیریِ مکان یا شهر را بر کالا، اطلاعات و فرهنگ تبیین میکند.
در باب چگونگی تاثیر فرهنگ بر شهر و مفهوم جهانیسازی نیز باید گفت که اساساً فرهنگ، محل تقابل دو نیروی متضاد است، که از یک سو فرهنگ را به سوی تجاریسازی سوق میدهد و از سمت مخالف، سعی در حفظ آن با حداکثر معنا و مفاهیم دارند که این تنازع در یک فرآیند مستمر و تعاملی درهم تنیده است.
لذا اصطلاحاً این بِدهبستان یا تعامل در فرهنگ، نهایتاً به ایجاد نوعی تعادل خواهد انجامید که یکپارچگی در عرصه جهانی را به طور توامان هموار کرده و موجب خواهد شد. بنابراین به طور خلاصه میتوان گفت که ورود به عصر فرهنگی، متضمّن پدیده جهانی شدن است.
تهران نه فقط به عنوان یک کلانشهر و پایتخت، بلکه به عنوان مادر شهرهای کشور و یک ایرانشهر، اصلیترین جغرافیای تمرکز ثروت، قدرت و منزلت در ایران محسوب میشود. فارغ از نسبت و میزانی که به درستیِ این گزاره وارد است، این تمرکز موجب میشود تا میزان اثرپذیری و اثرگذاریِ تهران بر جریان و فرآیند واسطهگریِ فرهنگ که محصول آن ادغام در دهکده جهانیست، افزایش یابد.
تعدد و تنوع اشیا، افراد و اطلاعات نیز باعث میشود تا علاوه بر اینکه در تهران مجاری عبور جریان فرهنگی میان داخل و خارج از کشور بیشتر باشد، نرخ ورود و خروج یا سرعت جریان فرهنگ نیز میان پایتخت و دنیای خارج نسبت به میانگین سایر شهرهای ایران بالاتر باشد.
برای فهمِ بیشتر این موضوع، ذکر دو مثال از اثرگذاریِ جریان فرهنگی خالی از لطف نیست. تهرانیانی که از طبقه فوقانی مجتمع تجاری ارگ تجریش در شمال تهران بازدید کردهاند، احتمالاً با مجموعه رستورانی به نام اَوِنیو (avenue) نیز در آن مکان برخورد کردهاند.
امتیاز تاسیس این مجموعه رستوران که اصالتی فرانسوی دارد، با شراکت یک ایرانی در اختیار وی قرار گرفته و در مکان مورد اشاره تاسیس شده است. ترکیب محیطی زیبا و غذاهایی جذاب همراه با نام و نشان فرانسویِ آن، بدون آن که ضمیر خودآگاهِ مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، ناخودآگاهِ وی را فارغ از نقش ارادیِ وی، دچار تغییر و تحول میکند. به عبارت بهتر، رستوران و خوراک در این نمونه به عنوان یک کالای فرهنگی عمل میکنند.
کالای فرهنگی که علاوه بر محتوای ملموس خود که چیزی بیشتر از وعدههای غذایی و برای رفع ابتداییترین نیازهای فردی نیست، محتوایی ناملموس را نیز به دنبال دارد که بدونِ اشراف و خودآگاهی مخاطب، انگارههای ذهنی و چه بسا ایستارهای فکری او در مورد ملتها، کشورها، حس وطندوستی، حس نوعدوستی و موارد بنیادینی از این قبیل را دستخوش تغییر خواهد کرد و این مصداق بارزی از چگونگیِ اثرگذاریِ یک کالای فرهنگی در عصر فرهنگی و جهانی شدن است.
این کالاهای فرهنگی، طیف متنوعی را شامل میشوند. از یک رستوران گرفته تا یک محصول کشاورزی، یا سردیسِ یک شخصیت مشهور یا نام یک شهر بر معبر یا مکانی عمومی در کشور ثانی.نمونه مقابل از مثال فوق را میتوان نامگذاری خیابانی به نام تهران در شهر سئول برشمرد.
پیش از انقلاب اسلامی و به دنبال مسافرت شهردار وقت تهران به سئول در سال 1354 در جهت همکاری میان دو کشور سنگ بنای دو خیابان بزرگ در پایتخت دو کشور گذاشته شد و متعاقباً خیابانی در تهران به نام خیابان سئول و خیابانی در سئول به نام خیابان تهران نامگذاری شد.
اگرچه خیابان فعلیِ سئول در تهران بنا به دلایلی نتوانسته جریان اطلاعاتی و فرهنگی میان دو مکان را ایجاد کند، اما خیابان تهران در سئول به خوبی توانسته است این مهم را محقق سازد.
این خیابان اکنون از جمله اصلیترین و مهمترین خیابانهای شهر سئول محسوب میشود و بسیاری از شرکتهای خصوصی بزرگ و سازمانهای دولتی کره جنوبی در مقیاس ملی و محلی در آن قرار دارند. به همین واسطه تهران به همراه ویژگیهای بارز خود توانسته است به زندگی جاری مردم در نقطهای دیگر از دنیا شناسانده شود و انگارههای ذهنی آنان را تحت تاثیر قرار دهد.
مبادله کالاهای فرهنگی از جمله موارد مذکور در عصر فرهنگی حاضر، موضوعی اجتنابناپذیر است که خواه ناخواه جوامع به انحای گوناگون درگیر آن هستند و این وضعیت باعث ایجاد فرصت و تهدید توامان و بالقوهای میشود که حسب رویکرد اتخاذ شده در مواجهه با آن، امکان بالفعل شدن هر دو حالت وجود دارد.
نکته حائز اهمیت اینجاست که این موضوع برای جامعه ما در قالب یک سوال اساسی همچنان بیپاسخ مانده است. کدام رویکرد در قبال جهانی شدن مطلوب است؟ رویکرد مبتنی بر نگاه مثبت، فرصتِ اثرگذاری و اقدام فعالانه که میتواند باعث شراکتِ ارادی در فرآیند جهانی شدن شود؟ یا رویکرد مبتنی بر نگاه منفی، تهدیدِ اثرپذیری و اقدام منفعلانه که منجر به ادغام غیرارادی در جهانیسازی خواهد شد؟
*عضو شورای شهر تهران