جستجوی الگوی ایرانی - اسلامی در طرح مسکن مهر؟
تیننیوز| بابک شکوفی*: سالهاست که مسئولان مختلف با تاکید فراوان از لزوم ارائه الگوهای ایرانی و اسلامی در حوزه معماری و شهرسازی کشور سخن میگویند و برای رسیدن به آن، دستورالعمل صادر میکنند. هشت سال پیش دولت جدید مدعی آغاز بزرگترین برنامه مسکنسازی شد و این بهترین فرصت برای کسانی بود که سالها از لزوم انطباق ساخت و سازهای جدید با الگوهای بومی و سنتی سخن میگفتند اکنون که هشت سال از آغاز این پروژه میگذرد ، میتوان در مورد نتایج واقعی آن داوری کرد.
پیشینه اجرای پروژههای مسکنسازی عمومی در کشورهای دیگر به دهها سال پیش بر میگردد که در ابتدا و در برخی نمونهها به شکلی ساخته شدند که پس از چندسال اشکالات جدی خود را نشان دادند و نقدهایی که به برخی از آنها وارد شد، بخشی از متون دانشگاهی شهرسازی در سراسر دنیا را تشکیل میدهد.
با توجه به این پیشینه میشد توقع داشت دولتی که مدعی فراروی از الگوها خارجی است، وقتی میخواهد یک برنامه عظیم خانهسازی عمومی در سراسر ایران اجرا کند، حداقل شیوههای شهرسازی را که سالها پیش در کشورهای دیگر مشکلات آنها ظاهر شده را تکرار نکند؛ ولی متاسفانه، در اکثر نمونههای ساخته شده مسکن مهر، همان مشکلات ۶۰ سال پیش چنین شهرکسازیهایی آ شکارا به چشم میخورد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱. ساخت تکراری بلوکهای آپارتمانی به صورت سریدوزی و سربازخانهای
در این شیوه، کل یک شهرک، تنها از طریق تکرار یک بلوک آپارتمانی یکسان ساخته میشود میدانیم که در یک جامعه مدنی سالم، خانه باید مفهومی بیش از صرف یک خوابگاه داشته باشد؛ و حس تعلق به مکان و فضا در روانشناسی شهری، یکی از مباحثی است که بسیار مهم تلقی میشود. وقتی شما در یک بلوک آپارتمانی زندگی میکنید که درست کپی دهها بلوک آپارتمانی اطرافش است، چطور میتوانید حس خانه من را نسبت به محل زندگیتان داشته باشید؟ هر شهروندی نیاز دارد که با استفاده از نشانههای فضایی و شکلی خاصی، موقعیت خود را در فضای شهری تشخیص دهد؛ اما وقتی همه جا یک شکل است،هیچ نشانه شهری مشخصی برای تشخیص موقعیت در اختیار ندارید. تجربه ثابت کرده است که یکنواختی کسالتبار، به افزایش مشکلات روحی و افسردگی ساکنان منجر میشود.
۲. فاصله کم بلوکهای آپارتمانی از یکدیگر و به حداقل رسیدن فضای باز میان آنها
در بسیاری از نمونههای ساخته شده مسکن مهر، بلوکهای آپارتمانی بیش از حد به هم چسبیدهاند و زمانی که یکی از ساکنان پنجرهاش را باز میکند با همسایه روبه رویی رخ به رخ میشود. در این وضعیت امکان استفاده از دید و چشمانداز و همچنین نور آفتاب به حداقل میرسد.
به نظر میرسد برنامهریزان مسکن مهر فراموش کردهاند که کارشنان تنها ساختن حداکثر بلوکهای آپارتمانی در یک زمین نیست، بلکه ساختن و طراحی فضای خالی بین این بلوکها نیز درست به همان اندازه مهم است.
۳. نبود فضای سبز و سایر فضاهای عمومی ضروری
سطح صدها هکتار از زمین اختصاصیافته به پروژههای مسکن مهر، تنها با دو عنصر پوشیده شده است: بلوکهای آپارتمانی و آسفالت. در یک شهرک مسکونی، فضاهای سبز، مسیرهای پیاده و فضاهای ورزشی و بازی بچهها از اهمیت بسیاری برخوردارند؛ در حالی که جایشان دراکثر پروژههای مسکن مهر خالی است.
۴. مکانیابی نادرست
بسیاری از پروژههای مسکن مهر خارج از محدوده قانونی شهرها ساخته شدهاند. اشتغال ساکنان این شهرکها در نزدیکی محل زندگیشان ممکن نیست و تقریبا همه ساکنان شاغل آنها مجبورند هر روز صبح سفری طولانی به سمت محل کارشان را آغاز کنند و شب هنگام پس از یک سفر خسته کننده دیگر، به خوابگاهشان باز گردند. شهرها خدمات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مشخصی را به ساکنانشان ارائه میدهند که این شهرکهای خوابگاهی اقماری فاقد آنند و ساکنان آنها مجبورند برای استفاده از این خدمات و همچنین تعاملات اجتماعی به شهر مجاور مراجعه کنند.
تجربههای مشابه در کشورهای دیگر، نشان میدهد که در این شرایط، بسیاری از ساکنان اولیه پس از مدتی ترجیح میدهند آپارتمانشان را فروخته یا اجاره دهند و با صرف هزینهای اضافه به مکانی نزدیکتر به شهر نقل مکان کنند و به این ترتیب اقشار اجتماعی حاشیهایتر جایگزین ساکنین اولیه میشوند و پس از مدتی این دور تکرار شده تا کم کم خود این شهرکها، که بهشت گروههای قانونشکن شدهاند، خود به معظلی اجتماعی تبدیل میشوند.
۵. کیفیت نازل ساخت و ساز
ساختمانها در هر سرزمینی بخشی از ثروت ملی آن کشور محسوب میشوند. اگر ما منابع محدود کشورمان را صرف ساخت بناهایی کنیم که به جای عمر استاندارد جهانی بالای صد سال، تنها پس از ۱۵ سال کلنگی محسوب شوند، ثروت ملی کشورمان را به هدر دادهایم .
نگاهی به واحدهای مسکونی به اتمام رسیده مسکن مهر نشان میدهد که متاسفانه بسیاری از آنها حتی در همان بدو واگذاری، کلنگی هستند. صدها تن از کارشناسان و مهندسان درگیر این پروژهها، به خوبی از مشکلات اجرایی آنها مطلعاند؛ و نیازی به تکرار آن نیست.
نتیجه سالها شعار دادن در زمینه ارائه الگوی بومی معماری و شهر سازی، ساخت شهرکهایی بوده است که نه تنها هیچ الگوی ایرانی جدیدی ارائه ندادهاند، بلکه تجربیات جهانی در این زمینه را نیز نادیده گرفته و بسیاری اشتباهات ۷۰ سال پیش را تکرارا کردهاند.
حتی بسیاری از مسئولان در مراسم افتتاح مجبور میشوند مسئله الگوی بومی را به توصیههایی سطحی از قبیل نماسازیهای تزئینی (احتمالا قوس و کاشیکاری )کاهش دهند .یا گاهی از آن سوی بام فرو افتند و از طرحهای تخیلی و غیر اجرایی، از قبیل واگذاری زمینهای هزار متری به شهروندان فاقد خانه، سخن گویند تا در ۲۰۰ متر آن ویلا ساخته و در ۸۰۰ متر باقی نیز سبزیکاری کنند !!
آیا زمان آن نرسیده که پیش از مطرح کردن هر شعار و وعدهای، قدری جدیتر در مورد آن بیندیشیم و با کارشناس حرفهای و با تجربه آن حوزه مشورت کنیم تا فاصله نتیجه کارمان با شعارهای اولیهمان، این اندازه ژرف نباشند ؟
*معمار
با توجه به این پیشینه میشد توقع داشت دولتی که مدعی فراروی از الگوها خارجی است، وقتی میخواهد یک برنامه عظیم خانهسازی عمومی در سراسر ایران اجرا کند، حداقل شیوههای شهرسازی را که سالها پیش در کشورهای دیگر مشکلات آنها ظاهر شده را تکرار نکند؛ ولی متاسفانه، در اکثر نمونههای ساخته شده مسکن مهر، همان مشکلات ۶۰ سال پیش چنین شهرکسازیهایی آ شکارا به چشم میخورد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱. ساخت تکراری بلوکهای آپارتمانی به صورت سریدوزی و سربازخانهای
در این شیوه، کل یک شهرک، تنها از طریق تکرار یک بلوک آپارتمانی یکسان ساخته میشود میدانیم که در یک جامعه مدنی سالم، خانه باید مفهومی بیش از صرف یک خوابگاه داشته باشد؛ و حس تعلق به مکان و فضا در روانشناسی شهری، یکی از مباحثی است که بسیار مهم تلقی میشود. وقتی شما در یک بلوک آپارتمانی زندگی میکنید که درست کپی دهها بلوک آپارتمانی اطرافش است، چطور میتوانید حس خانه من را نسبت به محل زندگیتان داشته باشید؟ هر شهروندی نیاز دارد که با استفاده از نشانههای فضایی و شکلی خاصی، موقعیت خود را در فضای شهری تشخیص دهد؛ اما وقتی همه جا یک شکل است،هیچ نشانه شهری مشخصی برای تشخیص موقعیت در اختیار ندارید. تجربه ثابت کرده است که یکنواختی کسالتبار، به افزایش مشکلات روحی و افسردگی ساکنان منجر میشود.
۲. فاصله کم بلوکهای آپارتمانی از یکدیگر و به حداقل رسیدن فضای باز میان آنها
در بسیاری از نمونههای ساخته شده مسکن مهر، بلوکهای آپارتمانی بیش از حد به هم چسبیدهاند و زمانی که یکی از ساکنان پنجرهاش را باز میکند با همسایه روبه رویی رخ به رخ میشود. در این وضعیت امکان استفاده از دید و چشمانداز و همچنین نور آفتاب به حداقل میرسد.
به نظر میرسد برنامهریزان مسکن مهر فراموش کردهاند که کارشنان تنها ساختن حداکثر بلوکهای آپارتمانی در یک زمین نیست، بلکه ساختن و طراحی فضای خالی بین این بلوکها نیز درست به همان اندازه مهم است.
۳. نبود فضای سبز و سایر فضاهای عمومی ضروری
سطح صدها هکتار از زمین اختصاصیافته به پروژههای مسکن مهر، تنها با دو عنصر پوشیده شده است: بلوکهای آپارتمانی و آسفالت. در یک شهرک مسکونی، فضاهای سبز، مسیرهای پیاده و فضاهای ورزشی و بازی بچهها از اهمیت بسیاری برخوردارند؛ در حالی که جایشان دراکثر پروژههای مسکن مهر خالی است.
۴. مکانیابی نادرست
بسیاری از پروژههای مسکن مهر خارج از محدوده قانونی شهرها ساخته شدهاند. اشتغال ساکنان این شهرکها در نزدیکی محل زندگیشان ممکن نیست و تقریبا همه ساکنان شاغل آنها مجبورند هر روز صبح سفری طولانی به سمت محل کارشان را آغاز کنند و شب هنگام پس از یک سفر خسته کننده دیگر، به خوابگاهشان باز گردند. شهرها خدمات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مشخصی را به ساکنانشان ارائه میدهند که این شهرکهای خوابگاهی اقماری فاقد آنند و ساکنان آنها مجبورند برای استفاده از این خدمات و همچنین تعاملات اجتماعی به شهر مجاور مراجعه کنند.
تجربههای مشابه در کشورهای دیگر، نشان میدهد که در این شرایط، بسیاری از ساکنان اولیه پس از مدتی ترجیح میدهند آپارتمانشان را فروخته یا اجاره دهند و با صرف هزینهای اضافه به مکانی نزدیکتر به شهر نقل مکان کنند و به این ترتیب اقشار اجتماعی حاشیهایتر جایگزین ساکنین اولیه میشوند و پس از مدتی این دور تکرار شده تا کم کم خود این شهرکها، که بهشت گروههای قانونشکن شدهاند، خود به معظلی اجتماعی تبدیل میشوند.
۵. کیفیت نازل ساخت و ساز
ساختمانها در هر سرزمینی بخشی از ثروت ملی آن کشور محسوب میشوند. اگر ما منابع محدود کشورمان را صرف ساخت بناهایی کنیم که به جای عمر استاندارد جهانی بالای صد سال، تنها پس از ۱۵ سال کلنگی محسوب شوند، ثروت ملی کشورمان را به هدر دادهایم .
نگاهی به واحدهای مسکونی به اتمام رسیده مسکن مهر نشان میدهد که متاسفانه بسیاری از آنها حتی در همان بدو واگذاری، کلنگی هستند. صدها تن از کارشناسان و مهندسان درگیر این پروژهها، به خوبی از مشکلات اجرایی آنها مطلعاند؛ و نیازی به تکرار آن نیست.
نتیجه سالها شعار دادن در زمینه ارائه الگوی بومی معماری و شهر سازی، ساخت شهرکهایی بوده است که نه تنها هیچ الگوی ایرانی جدیدی ارائه ندادهاند، بلکه تجربیات جهانی در این زمینه را نیز نادیده گرفته و بسیاری اشتباهات ۷۰ سال پیش را تکرارا کردهاند.
حتی بسیاری از مسئولان در مراسم افتتاح مجبور میشوند مسئله الگوی بومی را به توصیههایی سطحی از قبیل نماسازیهای تزئینی (احتمالا قوس و کاشیکاری )کاهش دهند .یا گاهی از آن سوی بام فرو افتند و از طرحهای تخیلی و غیر اجرایی، از قبیل واگذاری زمینهای هزار متری به شهروندان فاقد خانه، سخن گویند تا در ۲۰۰ متر آن ویلا ساخته و در ۸۰۰ متر باقی نیز سبزیکاری کنند !!
آیا زمان آن نرسیده که پیش از مطرح کردن هر شعار و وعدهای، قدری جدیتر در مورد آن بیندیشیم و با کارشناس حرفهای و با تجربه آن حوزه مشورت کنیم تا فاصله نتیجه کارمان با شعارهای اولیهمان، این اندازه ژرف نباشند ؟
*معمار