10 راهکار نجات تهران
دکتر میثم بصیرت*:چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران، با سر رسیدن انتخابات اردیبهشت 96، به روزهای آخر خود نزدیک میشود و تحلیل و ارزیابی دقیق تخصصی و غیرسیاسی عملکرد دوره چهارم این نهاد و شهرداری تهران، در شلوغیها و رقابتهای ایام مبارزات انتخاباتی تقریبا به فراموشی سپرده شده است.
از سویی دیگر شاید هجوم و اشتیاق حدود سه هزار نفر از متقاضیان برای تصاحب صندلیهای سبز شورای شهر تهران، از سیاسیون، کارگران و متخصصان گرفته تا مدیران دولتی، اهالی رسانه، هنر و ورزش و... را باید به فال نیک گرفت و آن را نشاندهنده تمایل به مشارکت در حیات شهرشان دانست، اما روی دیگر سکه و گفتوگو با بسیاری از متقاضیان نشان میدهد که بسیاری از اینان بدون هرگونه تجربه و علاقهمندی واقعی به حوزه مدیریت شهری و در جستوجوی رانتهای مالی و غیرمالی نهفته در تهران و با سودای منابع بیحد و حصر نهفته در فضای مدیریت شهری تهران پای به این عرصه حساس نهادهاند. شاهد بودهام که برخی مسیر خیابانهای اصلی تهران را نمیدانستهاند، چه برسد به مسیر حل مسائل شهر تهران و تنها از سر فرصتطلبی وارد این عرصه شدهاند.
البته خیلی از دوستان شاهدند که بهعنوان یک فعال مدیریت شهری، تلاش کردهام تا با برشمردن مخاطراتی که پیش روی مسیر مدیریت شهری تهران وجود دارد، برخی را از ورود به این عرصه منصرف کنم و به ایفای نقش یک فعال و دیده بان شهری که میتواند ناظری بر عملکرد مدیریت شهری تهران باشد، فراخوانم. اولین گفتوگو میان من با دوستانی که در حوزه مدیریت شهری سررشتهای ندارند، بر سر اینکه برای تهران چه باید کرد شکل میگرفت. اینکه پذیرفتند یا نپذیرفتند بماند، اما شاید بازگویی آن برای خوانندگان «دنیای اقتصاد» بتواند اندکی مفید باشد و مسیری پیش روی انتخاب اعضای شورای پنجم تهران قرار دهد. دو اسم رمز و نیز 10 جهتگیری اصلی برای تهران1400. یعنی سالی که شورای پنجم به پایان میرسد.
رمز عبور اول از دروازه ساختمان بهشت، برای منتخبان شورای شهر تهران باید «نجات تهران» باشد
دوستانی که قرار است این بار بهعنوان منتخبان شهروندان تهرانی به شورا راه یابند، باید ضرورت نجات تهران از وضعیتی که از بحران گذر کرده است را بپذیرند و به راههای این نجات بهخوبی مسلط باشند. چالشهای محتوایی متعدد تهران از آلودگی هوا گرفته تا ترافیک سرسام آور معابر، در نبود توسعه یکپارچه سیستمهای حملونقل و کاربری زمین، موجب شده است تا بپذیریم با تداوم این شرایط تهران بهتدریج به شهری غیرقابل زیست بدل خواهد شد.
اگرچه در شرایط فعلی نیز تهران شهری است که به سبب آلودگی هوا یا بهمنظور مدیریت ترافیک بههنگام رویدادهای بینالمللی، راهی جز تعطیلی فعالیتهای روزمرهاش ندارد و این موضوع بیانکننده سطح پایین زیستپذیری است. رتبه ناامیدکننده تهران از نظر شاخصهای کیفیت زندگی که در ارزیابیهای متداول معتبر بینالمللی(چون موسسه مرسر و نشریه اکونومیست) نیز ارائه شده است، موید این شرایط است.
به نظر میرسد تا زمانی که کابینه مدیریتی و مشورتی شهرداری تهران، صرفا از میان گروههای خاص فکری انتخاب شوند و با رای شهروندان تهران تناسبی نداشته باشند، این مسیرناصواب در مدیریت شهری تهران تداوم دارد. تیم مدیریت شهری تهران باید پاسخ دهد که اجرای پروژههای پرهزینه شهرداری که اثرات جانبی نامطلوب زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی نیز دارد به سود کاهش نابرابری شمال و جنوب که شعار شهردار تهران محسوب میشود بوده است یا به سود منافع پیمانکاران خصولتی(شبه دولتی)؟ و آیا به سود پیادههای شهر تهران بوده است یا صرفا به سود مالکان خودروهای شخصی؟
البته روشن بود که در دوره اخیر نیز، شهرداری تهران همانند دو دوره پیشین مدیریت شهری، خود را موظف به پاسخگویی به شهروندان نمیدانست و شورای شهر تهران توانایی یا اراده استفاده از اختیارات قانونی خود را نداشت. روشن است که شورای شهر تهران بهرغم همه ضعفهای موجود در قانون شورا و شهرداری باید شهردار تهران را موظف به ارائه گزارش عملکرد ماهانه بهویژه در حوزههای مورد انتقاد شورا و نگرانیهای عمومی شهروندان از قبیل نابودی پهنههای ارزشمند طبیعی و میراثی شهر، تبدیل شدن شهر به یک کارگاه بزرگ ساختمانی، وابستگی مدیریت شهری به درآمدهای ناپایدار ناشی از جریمه مالی برای انواع و اقسام تخلفات، کم توجهی برنامه و بودجه مصوب شهر، تخلفات متعدد در جذب نیروی انسانی و انتصابات و دهها مساله دیگر کند.
همزمان با تغییر فضای سیاسی، در دولت یازدهم، نشانههایی محدود از خروج تدریجی دولت از انفعال در مقابل عملکرد غیرشفاف و پرابهام شهرداری تهران که بهرغم همه تبلیغات و ادعاهای مدیران شهری، کیفیت زندگی و حیات پایدار شهروندان تهران را به خطر انداخته، مشاهده شد.
این فضا با نشانههایی ازکنش فعالان شهری تهران همراه شد. تحرکات این حوزه، به انتقاد شفاف و علنی از عملکرد شهرداری تهران در فروش تراکم مازاد و بی توجهی به مشارکت شهروندان در رویههای تصمیمسازی و سیاستگذاری این کلانشهر منجر شد، اما در مقابل نقدهای سازنده در حوزههای فروش تراکم مازاد و سیال، تغییر کاربری ها، بارگذاری افزون جمعیتی و فعالیتی در پهنههای مختلف شهر تهران و تخطی از طرحهای توسعه شهری و فقدان برنامه محوری و پایبندی به برنامههای توسعه شهری، انتخاب شده است. استراتژی نه چندان موفقی که بیش از آنکه تلاشی در جهت توجیه اقدامات پیشین باشد، نشان از تداوم عدم پایبندی به قوانین و مقررات، الزامات طرحهای توسعه شهری، بیتوجهی به وفاق و اجماع متخصصان و نظام اجرایی کشور بر توسعه حمل و نقل عمومی در شهر تهران و توقف توسعه شبکه بزرگراهی دارد.
واقعیت آن است که امروز هزاران نفر متخصص شهرسازی و مدیریت شهری در کشور وجود دارد که بهطور مستقیم فعالیت شهرداری تهران را رصد میکنند. این سوال مطرح است که چرا مشاوران شهرداری از میان این متخصصان و شهرسازان برجسته کشور انتخاب نمیشوند تا بتوان در ارائه مسیر پایداری به شهرتهران یاری رساند. کدام شهروند تهرانی است که به لحاظ شاخصهای عینی و ذهنی از تراکم فروشی بیرویه در شهر تهران اعلام نارضایتی نکند و برای سلامت و آسایش آینده خود و فرزندانش نگران نباشد.
سرانجام شهروندان تهرانی هستند که باید مسوولیت اجتماعی خود در قبال مدیریت شهری را بشناسند.شاید تبلیغات از طریق امپراتوری رسانهای شهرداری تهران موجب توجیه بسیاری از عملکردهای نهچندان علمی شهرداری شده است.به هر ترتیب امروز حال شهر و مدیریت شهری خوب نیست و این شهر در بحران به سر میبرد. سطح پایین زیست پذیری شهر تهران و پایین بودن استانداردهای زندگی در این شهر، همگان را به این نتیجه میرساند که «تهران را باید نجات داد»!
رمز عبور دوم از دروازه بهشت: اصلاحات مدیریت شهری تهران
با پذیرش ضرورت نجات شهر تهران، اینک باید با رویکردی انتقادی به مدیریت شهری تهران پرداخت. به نظر میرسد انجام اصلاحات عمیق نهادی و قانونی در حوزه مدیریت شهری تهران امری ضروری است که باید از سوی منتخبان شورا دنبال شود. پس انتظار آن است که نامزدهای شورای پنجم، به این رمز عبور به خوبی تسلط داشته و درک عمیقی از مفهوم اصلاحات مدیریت شهری داشته باشند. بهعنوان مقدمهای برای درک شرایط، میتوان به اصلیترین مسائل پیش رو در این حوزه اشاره کرد.
اولین مسالهای که در این خصوص مهم مینماید، ضرورت فسادزدایی از بدنه مدیریت شهری تهران و سد کردن مجاری فساد در این نهاد است. باوجود پیچیده بودن ریشه کنی فساد، وقوع فساد چندان اتفاق پیچیدهای نیست. به قول تانزی، «یک مسوول یا کارگزار دولتی هنگامی مرتکب فساد شده است که در اتخاذ تصمیمات اداری، تحتتاثیر منافع شخصی یا روابط و علایق خانوادگی و دلبستگی های اجتماعی قرار گرفته باشد».میردال نیز معتقد است «فساد به تمامی شکل های گوناگون انحراف یا اعمال قدرت شخصی و استفاده نامشروع از مقام و موقعیت شغلی قابل اطلاق است».
متاسفانه هردوی تعریف از فساد در اداره شهر تهران مشاهده میشود و سبب شده است تا استفاده از منابع مدیریت شهری برای طیف خاصی از شهروندان و گروههای خاصی از پیمانکاران موجه جلوه داده شود. در چنین محیطی است که پروندههایی چون واگذاری املاک، استخدامهای بدون قاعده یا انحرافات مالی در پرداختها به مدیران، روی میدهد. دومین مساله مدیریت شهری تهران، عدم پایبندی به برنامهها و قوانین توسعه شهری است. متاسفانه از ابتدای شکلگیری شهرداریها در ایران، ویروس اقتدارگرایی و یکه سالاری میان شهرداران مختلف نسل به نسل منتقل شده است.
در این شرایط، مدیریت شهری از برنامههای مصوب بلندمدت، میانمدت و سالانه (بودجه سنواتی شهر) گریزان است. نمونه این اتفاقات را در عدم توقف جذب نیروی انسانی جدید(حرکت بر خلاف رویههای کوچک سازی و چابک سازی در شهرداری تهران -با قریب شصت هزار نفر کارمند-) برخلاف مصوبات شورای شهر و برنامههای میانمدت شهرباید دانست که بخش مهمی از هزینههای شهرداری را به حقوق کارکنان اختصاص میدهد.جای تاسف دارد که در چنین نمونههایی شورای شهر نیز، توانایی یا ارادهای برای کنترل لازم دراین زمینه ندارد. از این رو، برنامه محور کردن مدیریت شهری تهران اهمیت ویژهای دارد.
سومین مساله مدیریت شهری، شاید به هم ریختگی مالی عظیمی باشد که در شهرداری تهران نهادینه شده است. جدا از ایراداتی که در نظام کلان تامین مالی شهرداری تهران وجود دارد، عدم مدیریت هزینه در شهرداری تهران، سبب شکلگیری ساز و کاری شده است که اتکا به درآمد و منابع مستقل مالی به جز مالیات محلی و استقلال مالی شهرداری از عموم شهروندان و متکی بودن به فعالان ساخت و ساز و عدم شکل گیری پرسشگری از طرف شهروندان و پاسخگویی واقعی از طرف شهرداری در برابر نحوه هزینه کرد منابع از مشخصههای اصلی آن است.
باید انتظار داشت که این نظام مالی ابداعی در اداره شهر تهران، زمینه ساز تحمیل هزینههای مضاعف بر مدیریت شهری در میانمدت بوده و توسعه ناپایدار شهر، آشفتگی و به هم ریختگی نما و منظره را به همراه آورد، زمینه ساز ایجادخطر و سلب آسایش شهروندان شده و بهعنوان مانعی در برابر توسعه کسبوکارهای جدید و رقابتپذیری شهری عمل کند. این شرایط تهران را به شهری بدل کرده است که منتخبان شورای پنجمش، ٦٠ هزار میلیارد تومان بدهی شهرداری آن را پیشروی خود دارند.
جهتگیریهای اصلی پیشنهادی برای نجات شهر و مدیریت شهری تهران
اکنون میتوان با درک ضرورتهای نجات تهران و نیز اصلاحات مدیریت شهری تهران، 10 جهتگیری اصلی پیشنهادی برای پیگیری در تدوین نقشه راه اصلاحات مدیریت شهری تهران (به سوی نجات تهران1400) از سوی منتخبان شورای پنجم تهران را به این شرح موردتوجه قرار داد:
1. بهبود سطح زیست پذیری و کیفیت زندگی در شهر تهران
2. تحقق شهر عدالت محور و محرومیتزدایی از پهنه جنوبی تهران
3. تحول در مدیریت شهری تهران با رویکرد ارتقای شاخصهای حکمروایی خوب شهری
4. نهادینه کردن مشارکت مردمی، احقاق حقوق زنان در مدیریت شهری و بسترسازی حضور سازمانهای مردم نهاد در اداره شهر بهعنوان دیده بانان مدنی تهران
5. چابک سازی و کوچک سازی سازمان شهرداری تهران
6. مقابله با فساد و ارتقای سلامت اداری
7. اصلاح نظام درآمدی شهر تهران با رویکرد پایدارسازی درآمدها
8. ارتقای سطح رقابتپذیری شهری و ایفای نقش فعال در حوزه توسعه اقتصاد محلی
9. نقش آفرینی فعال در حوزه دیپلماسی شهری و تحقق شهری در تراز جهانی
10. بازآفرینی شهری پایدار و کاهش آسیبپذیری تهران
نهایتا انتظار میرود شهروندان تهران برپایه مسوولیت اجتماعیشان، عمل به قانون را از خود شروع کنند و وعدههای انتخاباتی و عمل به قانون را نیز از نمایندگان خود و نیز مسوولان شهر، در هر ردهای که باشند مطالبه نمایند.
*مدیر اسبق سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی شهرداری تهران و عضو هیات علمی دانشکده شهرسازی دانشگاه تهران