حکمرانی مطلوب بسترساز توسعه شهری
احیای فصل هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مربوط به شوراهای شهر و روستا که قریب به ۲۰ سال معطل و مغفول مانده بود در اداره شهرها سنت و مسیر جدیدی را گشود.
احیای فصل هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مربوط به شوراهای شهر و روستا که قریب به ۲۰ سال معطل و مغفول مانده بود در اداره شهرها سنت و مسیر جدیدی را گشود.
به گزارش همشهری آنلاین، این احیا آغاز بستر و مسیری بود که در آن مدیریت هدفمند و فرایندی در حوزه مدیریت شهری اهمیت ویژه یافت؛ عرصهای که به سبب پیچیدگیها و ایجاد نیازهای جدید، دیگر با روشها و متدهای سنتی و کهنه قابل هدایت و مدیریت نبوده و نیست. این توجه و مسیر جدید در مسائلی همچون امنیت روانی، ایجاد فضای پر نشاط و با طراوت، تسهیل زندگی شهری، پاکیزگی و پالایش شهرها از آلودگی و همچنین در افزایش نقش شهروندان در مدیریت شهری جلوه پیدا میکند.
تهران امروز با مشکلاتی از قبیل کسری و نبود منابع مالی و تورم نامتعارف و ساختار بوروکراسی حاکم مواجه است که به تناسب آن از چالاکی اداره شهر کاسته و خدماترسانی به شهروندان را با موانعی مواجه ساخته است. نابرابری در برخورداری از امکانات شهری که عدالت شهری را نحیف و مدیریت شهروندمدار را با چالش روبهرو میکند نیز مشکلات محوری است که در فرایند مدیریت جامعه محور لاجرم باید فکری به حال آن کرد. در این حوزه برای بهبود شرایط رسانهها و مراکز آموزشی و علمی در کنار ارتباط مستمر و مداوم مدیران شهری و پرهیز از دعواهای سیاسی با مردم نقش مهمی دارند که فرهنگسازی برای حاکم شدن این دیدگاه را فراهم میکند.
حکمرانی خوب به منزله استفاده بهینه از منابع در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی در سالهای اخیر همواره مورد توجه پژوهشگران و محافل علمی قرار گرفته است. در این حوزه نهتنها شهرداری که عرصه مدنی، بخش خصوصی و شهروندان هم در تعامل و همکاری با نهاد اجرایی نقشی مهم را ایفا میکنند.
در جهان امروز با گسترش شهرنشینی و در هم تنیدگی مناسبات و ارتباطات فردی یا نهادی صنفی، پیدایش نیازها و مطالبات جدید و همچنین رشد آگاهیهای اجتماعی و سیاسی ضرورت حرکت و اقدام در جهت تحقق حداکثری این نگاه بیش از پیش احساس میشود که میتواند 2 چالش عمده امروز یعنی نابرابری شهری و کارآمدسازی سازوکارهای اداره شهر را در سایه مدیریت مشارکت محور برطرف کند و با تقویت سرمایه اجتماعی که شاخص مهمی برای توسعه پایدار است به تسهیل سیاستهای توسعهای شهر کمک شایانی داشته باشد.
وفاقگرایی، شفافیت و پاسخگویی و همچنین کارایی و اثربخشی نیز در این حوزه کارکرد مهمی دارد و تقویت دولت شهرها، مشارکت شهروندان در اداره شهر، بهرهگرفتن از روشها و متدهای فرایندی و پروسهای مشارکت محور از مهمترین عوامل و زمینههای گسترش هر چه بیشتر این ایده و رویکرد مدیریتی است که میتوان ساختار و مهندسی بودجه مناطق تهران را تغییر داد و براساس عدالت آن را باز تنظیم کرد. ترافیک و آلودگی هوا و مبارزه با فساد سازمان یافته هم در این الگو قابل رفع است.
فراموش نکنیم که انضباط مالی، برنامه محوری امروز که نگاه و اندیشه اصلاحطلبانه بر شهرداری و شورای شهر حاکم است بهترین فرصت برای رونق بخشیدن به این سبک و شیوه مدیریتی است که در سایه آن زندگی آرامتر، شادتر و راحتتری در حوزه شهری برای ساکنین شهر به ارمغان بیاوریم.