نقش نهادهای مدنی در آینده توسعه ایران
نهاد مدنی با شکلگیری جامعه مدنی به وجود میآید و جامعه مدنی با وجود نهادهای مدنی شکل میگیرد. زمانی که جامعه به سمت مدرن شدن حرکت کرد، ساختارهای قدیمی کارکردهای خود را از دست دادند، به همین دلیل، باید ساختارهای جدید در جامعه ایجاد میشد. دوره عبور جامعه از حالت سنتی به مدرن دوره گذار نامیده میشود که در آن نهادهای مدنی به تدریج تشکیل شدند.
وبلاگ محسن رنانی: توسعه یک مفهوم اولیه است، همه ما میدانیم چه میگوییم و نمیدانیم چه میگوییم، در واقع مرزهای توسعه ناشناخته است. بر اساس تعریف کتاب دولتهای توسعهگرا، توسعه در 9 سطح تعریف شده است. این 9 سطح شامل توسعه به مثابه پیشرفت تاریخی که معمولا هم معطوف به تجربه غرب است، توسعه به مثابه استخراج منابع طبیعی که بیشتر ریشه در تجربیات دوران استعمار دارد، توسعه به مثابه تدارک برنامهریزی شده پیشرفت در یک حوزه یا همه حوزهها، توسعه به مثابه یک وضعیت که تصویری کلی از شرایط به ما میدهد و در واقع وضعیتی است که فکر میکنیم کشورها در پایان توسعه به آن میرسند، توسعه به مثابه یک فرایند که گاهی فروافتادن یک سری از سازمانها و برآمدن سازمانهای دیگر یا تغییر تکنولوژی و ظهور تکنولوژی جدید را به همراه دارد و تصور میرود این مسیر بالا و پایین زیادی دارد اما در نهایت مسیر صعودی است، توسعه به مثابه رشد اقتصادی که با افزایش تولید و درآمد همراه است و اغلب دولتها به ویژه در ایران توسعه را همان رشد اقتصادی میدانند و کمتر سخن از سرمایهگذاری برای صبور شدن، رواداری، گفتگوی موثر و ریسکپذیری میشود.
توسعه به مثابه تغییر ساختارها مانند تبدیل خانواده سنتی به خانواده مدرن، توسعه به مثابه نوسازی و توسعه به مفهوم جهش در نیروهای مولد از دیگر سطوح توسعه است. در بسیاری از قسمتها دولتمردان رشد اقتصادی را توسعه میگویند. اگر سرمایهگذاری در کشور بالا برود؛ راه و جاده ساخته شود، میگوییم توسعه یافتهایم. اسناد زیادی برای این شکل از توسعه در ایران تدوین شدهاند، اما یک کلمه راجع به سرمایهگذاری برای صبورترشدن مردم و مسائلی از این دست مطرح نشده است.
از نظر من توسعه عبارت است از سلسله تحولاتی که در فرایند این تحولات سه عامل رفاه، رضایت و معنا در جامعه به طور هم زمان بهبود یابد. ما به عنوان موجودات انسانی توسط سه عامل طبیعت، جامعه و هستی محاصره شدهایم. بنابراین اگر تحولاتی رخ دهد که رابطه فرد را با این سه، کم هزینه و دلپذیر کند، نام آن توسعه است. مفهومی که سقراط با نام سعادت مطرح کرد و طی 2 هزار و 500 سال شمول مختلفی مانند آزادی، عدالت، رفاه و ... داشته است اما در قرن 20 توجه به این مفهوم تغییر کرد و به جای اینکه بپرسیم توسعه یا سعادت چیست، اینگونه سوال شد که کارکرد این توسعه یا سعادت چیست.
یک سری کارها هستند که رابطه ما را با طبیعت بهبود میبخشند از جمله ابداع تکنولوژی، راهسازی، ساخت سیلبند و ... که از دل آنها رفاه بیرون میآید. یک سری کارها هستند که رابطه ما را با جامعه بهبود میبخشند و به ما حس رضایت میدهند، هر کاری که به ما احساس رضایت دهد کار توسعهای است از جمله آموزش و کار هنری. بیشتر مهاجرت و خروج افراد از کشورها نیز به خاطر همین مولفه است نه رفاه، چرا که رفاه انسانها در طول زمان کم نشده و ما فقط به خاطر نارضایتی از شرایط است که نمیتوانیم از رفاه بهرهمند شویم. دسته سوم کارهایی است که به ما هویت یا معنا میبخشد. در جامعه سنتی تولید معنا بر عهده دین بوده اما با از بین رفتن تدریجی این کارکرد دین، در غرب چیزهایی مانند هنر یا سرمایه نمادین به جای آن گذاشته شدند، برای مثال مایکل جکسون خواننده به نوعی کارخانه تولید معنا در غرب تبدیل شد.
میتوان گفت رفاه با سرمایهگذاری اقتصادی و انسانی (تولید و آموزش)، رضایت با تقویت سرمایه فرهنگی و اجتماعی و سرمایه نمادین ایجاد میشود. معنا نیزدر سایه ادغام سایر سرمایهها شکل میگیرد. توسعه مثلثی است که یک ضلع آن رفاه، یک ضلع آن رضایت و یک ضلع دیگر آن معناست. هرچه مساحت این مثلث بزرگتر شود، توسعه ایجاد کردهایم. توسعه یعنی تحول مستمر مثبت و نهادی. توسعه یعنی ارتقای مستمر کیفیت نهادها. نهاد نیز هرگونه ترکیبی است که بخشی از رفتارهای جامعه یا همه رفتارهای آن را کنترل میکند. نهادها به دو دسته رسمی و غیررسمی و سازمان یافته یا غیرسازمان یافته تقسیم شدهاند برای مثال بانک مرکزی نهادی رسمی است و رفتارهای پولی ما را کنترل میکند. قوه قضائیه تقسیم قدرت سیاسی را مدیریت میکند، مسجد ارتباطات دینی اعضای محله را بر عهده دارد و خانواده کنترل روابط عاطفی را، نوروز هم یک نهاد است و بخشی از ارتباطات اجتماعی را مدیریت میکند. قانون اساسی یک نهاد رسمی و دین یک نهاد غیر رسمی است. بانک مرکزی یک نهاد سازمان یافته و عاشورا یک نهاد سازمان نیافته اما قدرتمند است. نهاد میتواند مجسم یا غیرمجسم باشد چنانچه نوروز یک نهاد غیرمجسم است.
جامعه مجموعه ای از نهادهای مختلف است که مردم را کنترل و هدایت میکنند، جامعهشناسان نهادها را به چهار دسته کلی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تقسیم میکنند. کل جامعه عبارت از ملغمهای از انواع نهادهاست. نهاد مدنی، نهادی است که یکی از چهار نوع نهاد را در خود دارد، اما در شکلگیری آن مشارکت داوطلبانه نقش دارد. تمام نهادهای مدنی باید مشارکت داوطلبانه و غیرانتفاعی داشته باشند، باید دارای شبکه اجتماعی بوده و بتوانند سرمایه اجتماعی ایجاد کنند. اگر سرمایه اجتماعی در نهاد مدنی ایجاد نشود، اصلا نهاد شکل نمیگیرد، زیرا تولید مؤثر نهاد مدنی سرمایه اجتماعی است. ارتباطات، اعتماد، دوستی، امید، مشارکت و تحرک از تولیدات مؤثر نهادهای مدنی هستند. فعالیت نهاد مدنی باید عقلانی و مستمر باشد. اگر زلزله شد و به کمک زلزلهزدگان شتافتید، نهاد ایجاد نکردهاید. این یک حرکت تودهوار احساسی است. فعالیت نهاد مدنی باید عقلانی و مستمر باشد.
نهادهای مدنی محصول جامعه مدرن هستند. در جامعه سنتی نهاد مدنی نمیبینید اما نهادهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میبینید چون در جامعه روستایی ارتباطات نه بر مبنای داوطلبانه بودن بلکه بر مبنای سنت روستا است. در نگاه دقیقتر نهاد مدنی با شکلگیری جامعه مدنی به وجود میآید و جامعه مدنی با وجود نهادهای مدنی شکل میگیرد. زمانی که جامعه به سمت مدرن شدن حرکت کرد، ساختارهای قدیمی کارکردهای خود را از دست دادند، به همین دلیل، باید ساختارهای جدید در جامعه ایجاد میشد. دوره عبور جامعه از حالت سنتی به مدرن دوره گذار نامیده میشود که در آن نهادهای مدنی به تدریج تشکیل شدند. تقسیم کار جهانی و ارتباط مستمر اعضای جامعه مدرن یکی از تفاوتهای اصلی جوامع امروزی با جوامع سنتی گذشته است.
اعضای جوامع سنتی به شکل موزائیکی در کنار هم زندگی میکردند و ارتباط ارگانیکی با هم نداشتند زیرا یک حکومت مرکزی این اعضا را به هم مرتبط میکرد، اما در یک جامعه مدرن قطعات مختلف یک کالا، در کشورهای مختلف تولید میشود و در چنین شرایطی ارتباطات نقش مهمی خواهد داشت. در دنیای سنتی اقتدار حکومت بالاست و اقتدار جامعه پایین است، اما در جوامع مدرن و توسعه یافته اقتدار جامعه بالاست و اقتدار حکومت در برابر جامعه پایین است. حکومت آمریکا اقتدارش در برابر جامعه مدنی پایین است. در دوره گذار از سنت به مدرنیته است که تحول رخ میدهد و اقتدار حکومت کم شده، اقتدار نهادهای مدنی بیشتر میشود.
در این جابهجاییها اگر نهادهای مدنی شکل نگیرند، دچار اضمحلال میشویم. در دنیای مدرن مهم است که جامعه مدنی اقتدار یابد. اگر اقتدار جامعه بالا نرود، در شرایطی که اقتدار دولت پایین آمده، دچار فروپاشی و درهم ریزی میشویم. برای اقتدار باید قدرت باشد. نهادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که به وجود آمدند، قدرت دارند اما برای تبدیل شدن قدرت به اقتدار، نیازمند نهادهای مدنی هستیم. یعنی نهادهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی باید بتوانند از جنس نهاد مدنی هم باشند تا بتوانند قدرت را به اقتدار تبدیل کنند. برای مثال ما مزرعههای سنتی را منحل میکنیم و کشت و صنعت مدرن راه اندازی میکنیم. اینها قدرت اقتصادی دارند اما اگر تشکل مدنی نداشته باشند، نمیتوانند از قدرت اقتصادی خود علیه دولت و جلوگیری از فشار دولت، استفاده کنند. وقتی میتوانند اقتدار داشته باشند که کارآفرینان دارای قدرت اقتصادی بین خود نهاد مدنی تشکیل دهند. این ابزار تبدیل قدرت به اقتدار است.
وقتی جامعه آزاد داریم که جامعه مدنی با اقتدار داشته باشیم و نهادهای مدنی توانسته باشند قدرت را به اقتدار تبدیل کنند. نهادهای مدنی هستند که قدرتهای پراکنده را به اقتدار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تبدیل میکنند. هر نهاد مدنی حتما یک نهاد اجتماعی است اما هر نهاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نمیتواند نهاد مدنی باشد. حزب یک نهاد مدنی سیاسی است. سمنها و NGOها نهادهای مدنی اجتماعی هستند. در یک نگاه کلی میتوان گفت نهادهای جامعه که شامل نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند، قدرت جامعه را تشکیل میدهند. این مجموعهها به همراه سایر نهادهای قدرت مثل اطلاعات، دانش، ثروت و منابع طبیعی که دست این نهادهاست، قدرت جامعه را شکل میدهند. نهادهای مدنی قدرت دست نهادهای چهارگانه را به اقتدار تبدیل میکنند.
چیزی که در جامعه ما رخ داده، این است که در پروسه گذار که از مشروطیت آغاز شده است، و هنوز راه زیادی نپیموده است، انتظار میرفت قدرت دولت کم و قدرت نهادهای مدنی بیشتر شود اما همزمان که ما وارد دنیای مدرن شدیم و به فاصله یک سال نفت هم کشف شد. یعنی1286 قانون مشروطیت تصویب شد و یک سال بعد اولین چاه نفت کشف شد. پول نفت را دولت به ابزار کنترل جدید تبدیل کرد. اقتدار حکومت قاجار به دلیل رشد شرایط جهانی به شدت افت کرده بود. اما حکومت قاجار توانست با پول نفت، کنترل مصنوعی ایجاد کند. این کنترل مصنوعی از یک سو و سرازیرشدن رانتهای ناشی از پول نفت، نهادهای مدنی را به جای هدایت به سمت مسیرهای درست به فضایی هدایت کرد که به سمت چانهزنی و دریافت سهم از نفت حرکت کنند. با ظهور نفت فرایند سقوط اقتدار حکومت متوقف شد. حکومت ابزار کنترل پول نفت را در اختیار گرفت. نهادهای مدنی به جای حرکت به سمت بلوغ به دنبال چانهزنی و لینک شدن با حکومت رفتند و روند تکامل جامعه مدنی کند شد. بلوغ نهادهای مدنی امری زمانبر است ولی در ایران به علت اینکه صبر در جامعه ایران پایین است و توانایی مشارکت در کارهای گروهی به دلایل مختلف نداریم، اگر نهادهای مدنی شکل بگیرند، به سرعت به حکومت میچسبند. به همین دلیل احزاب و نهادهای قرضالحسنه و... به حکومتها چسبیدند.
درباره نهادهای مدنی مشکلی که وجود دارد، این است که به دلیل رانتهای ناشی از پول نفت نهادهای مدنی فرایند بلوغ خود را طی نمیکنند. اگر نهادهای مدنی سازماندهی پیدا کنند که هدفها را اولویتبندی کنند و منابع را تخصیص عقلانی دهند، در فعالیتهای خود استمرار ایجاد کنند، تقسیم کار کنند و بر فعالیت اعضا نظارت کنند، قطعا به مرحله بلوغ میرسند، اما اگر این اتفاقات رخ ندهد، نهاد مدنی به سازمان تبدیل نمیشود. مشکل در ایران این است که نهادهای مدنی بالغ نمیشوند و یکی از دلایل اصلی این مسئله رانتهای نفتی بوده است که سمت نهادهای مدنی میآیند که خوشبختانه به علت کاهش درآمدهای دولت در ایران، این مسئله به طور طبیعی از بین میرود. بودجههای سرشاری که به حوزههای مختلف تخصیص میدادند، دیگر نیست و نهادهای مدنی باید تمرین کنند که روی پای خود بایستند و با هم همکاری و مدارا داشته باشند.
40 سال است دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در کشور داریم که به عنوان نهاد مدنی فعال هستند، اما فعالیت سازماندهی شده ندارند. رئیس، معاون و تصمیمگیر در این احزاب معلوم نیست. بهترین نمونه از ناتوانی بازیگران ما در ساخت نهاد مدنی این دو حزب است که 40 سال است فعالیت میکنند اما اقتدار ندارند.
اصلییترین آسیب نهادهای مدنی در جامعه ما این است که شکل میگیرند، اما همچنان نابالغ و به صورت تودهوار و بدون سازمان و به شکل ژلهای باقی میمانند. این مسئلهای است که نهادهای مدنی باید در درون خود حلش کنند. نهادهای مدنی نیازی به ثبت ندارند. نهاد مدنی الزاما هویتش به پروانه نیست. به ارتباطات و همکاری جمعی و همکاری مستمر عقلانی است. آن هویت باید ساختار سازمانی پیدا کند اما متأسفانه ما در همکاری مدنی ناتوانی داریم. نبود توان همکاری بلندمدت در ایران یک معضل اساسی است که باید حل شود.
هیچ توسعه و دموکراسی پایداری شکل نمیگیرد، مگر اینکه نهادهای مدنی بالغ شکل بگیرند و از بیشکلی و ژلهای بودن به سمت سازماندهی بروند. 10 هزار سمن تشکیل دادیم، اما چون این حرکت هیجانی بود و به سمت عقلانیت نرفت، ارتباطات مستمر شکل نگرفت و با اندک تغییری این 10 هزار سازمان مردم نهاد محو شدند.
در حال حاضر در ایران نهادهای مدنی مجازی در حال شکلگیری هستند و جامعه مدرن به سمت حکومت مجازی میرود چنانچه طبق پیشبینیها پول هم به سمت دیجیتالی شدن رفت. شاید 10 سال قبل پیشبینی کردم که تا 20 سال دیگر پول حذف میشود امروز پیشبینی میکنم در چند سال آینده پول کاغذی از ساختار مبادلات حذف خواهد شد. نخستین کشور اروپایی در ماه جاری اعلام کرد پول کاغذی کاملا حذف شده است و به سمت پول دیجیتال میرود. این پول را دولت تولید میکند، اما به سرعت به سمت پول دیجیتالی میرویم که مردم آن را تولید کردهاند. در حال حاضر فضاهای مجازی مستعد شکلگیری نهادهای مدنی مجازی هستند.
در گروههای مجازی فعلی، انبوهی از اطلاعات وجود دارد، اما چون سازماندهی ندارند، هیچ کاری نمیتوانند بکنند. نیروی انسانی دارد، اطلاعات میچرخد، قدرت اطلاعرسانی دارد، اما اقتدار ندارد. اگر بخواهیم نهادهای مدنی مجازی بالغ شوند، باید شروع به سازماندهی کنیم. هر گروه تلگرامی که به 10 نفر رسید، حتما هیات مدیره تشکیل شود. در این گروهها رأیگیری شود. با تشکیل هیات مدیره، قدرت ساماندهی دست ما میآید. میتوانیم افرادی را که قواعد بازی را رعایت نمیکنند، حذف کنیم و به تدریج گروه تلگرامی تبدیل به نهاد مدنی مقتدر میشود.
مهمترین آفتی که در ایران داریم، این است که نهاد مدنی بالغ نداریم. نهاد مدنی در برابر نهادهای زیادی که در دنیای مدرن شکل گرفته است، بسیار کم داریم. همین نهادهای کم نیز بالغ نشدهاند و همچنان به صورت نابالغ فعالیت میکنند.