حق داریم ادعای مدیریت جهانی کنیم؟
مقامات ما خیلی باید پرت باشند اگر گمان کنند جمهوری اسلامی بدون اصلاحات ساختاری و افق گشایی (پاردایم شیفت)، بتواند طی ده تا بیست سال آینده به این اهداف دست یابد.
این بیت از غزلی سروده فاضل نظری وصف و حال امروز ماست؛
از رستم پیروز همین بس که پرسند کز کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی ؟؟
آیا سیستمی که هنوز مدیریت یک تشییع جنازه را بلد نیست و هنوز نمیداند وقتی وارد یک عملیات جنگی هوایی میشود باید پروازهای مسافری را لغو کند، حق دارد ادعای مدیریت جهانی کند؟
ای کاش پس از ۴۰ سال مدیریت جهانی، ۱۰ سال هم همه همت و امکانات خود را بر مدیریت بحرانهای داخلی متمرکز کنیم. یعنی کی دوباره برویم سر مدیریت جهانی؟ وقتی که کشتههای رانندگیمان به سالی ۲ هزار کشته کاهش یابد و بیکاریمان به زیر ۲ میلیون نفر برسد، و قدرت خرید هزار تومانمان معادل قدرت خرید یک ریال عربستان شود و ۵ سال پیدرپی نرخ رشد اقتصادی بالای ۵ درصد و نرخ تورم زیر ۱۰ درصد را تجربه کنیم.
در برابر تجربه کشورهایی مثل چین و کره و مالزی و امارات، اینها اهداف خیلی کوچکی است. مقامات ما خیلی باید پرت باشند اگر گمان کنند جمهوری اسلامی بدون اصلاحات ساختاری و افق گشایی (پاردایم شیفت)، بتواند طی ده تا بیست سال آینده به این اهداف دست یابد. شاید نقطه شروع و کمهزینه ترین راه، همه پرسی برای اصلاح قانون اساسی باشد.