بازدید سایت : ۷۲۴۸۷

◄ سفر به زاهدان و کرمان

در سال 1384 شرکت حمل و نقل ریلی رجا که در آن زمان به نام شرکت قطارهای مسافری رجا و زیر مجموعه راه آهن جمهوری اسلامی بود اقدام به خرید 20 رام قطار تند رو خودکشش با سازمان اتوبوسی نمود.

تین نیوز |

بعد از انتصاب آقای دکتر سید محسن پورسید آقایی به سمت مدیر عاملی شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران، ایشان آقای مهندس غلامرضا زارعی را که سابق ده سال مدیریت رجا خراسان و همچنین مدیر عاملی تاکسیرانی شهر مشهد را دارا بودند، به عنوان مشاور و بازرس ویژه مسافری مدیر عامل منصوب نمودند.

در ابتدای شروع به کار ایشان در این سمت با توجه به سابقه دوستی زیاد من با ایشان و به جهت هماهنگی مناسب در کارها و با عنایت به این که شرکت رجا بزرگترین شرکت مالک واگن مسافری بود، با هماهنگی با من،  از مدیر عامل وقت شرکت حمل و نقل ریلی رجا، آقای مهندس سید حسن موسوی نژاد و قائم مقام ایشان آقای مهندس سید مصطفی خردمند در خواست نمودند تا در سفرها و بازدیدها، ایشان را همراهی نمایم و در این راستا در طول دوره خدمتی وی در این سمت، تقریبا سه بار من و ایشان از کلیه نواحی راه آهن و تمامی ایستگاه های دارای امکانات بخش مسافری شبکه سراسری ریلی کشور، بازدید نموده و مشکلات و موارد آن را بررسی و سپس از مدیران کل ناحیه مربوطه، پیگیری رفع موارد و مشکلات مشاهده شده را نموده و همچنین جهت تامین کمبودهایی که نیازمندکمک و همکاری مسئولان ارشد شرکت بود، ایشان تا حل کامل مشکلات پیگیری کرده و من هم کلیه موارد و نواقص بخش شرکت رجا را در داخل شرکت پیگیری و برطرف می نمودم.

طبق برنامه قرار شد به زاهدان برویم و ضمن بازدید از ایستگاه های این ناحیه و دیدار با مدیر کل مربوطه، با قطار به کرمان رفته و ضمن بازدید از ایستگاه کرمان، موارد مربوط به آن ناحیه را نیز بررسی نمائیم. با توجه به اینکه من تا آن زمان به زاهدان نرفته بودم و شناخت دقیقی از این شهر نداشتم، در ذهن خود شرایط این شهر را مانند منطقه جنگی تصور و فکر می کردم برای رفتن به هر نقطه ای از شهر، می بایست در گروه های چند نفره در شهر گردش کرد و حتی فکر می کردم که خودروهای نظامی با نیروهای مسلح دائم در حال گشت زنی در شهر بوده تا از جان و مال مردم محافظت نمایند.

از همین نویسنده:

سفر به ایستگاه وان کشور ترکیه

با توجه به کمبود وقت و به جهت کوتاه شدن مدت زمان سفر، قرار شد مسیر رفت را با هواپیما به زاهدان برویم، به همین لحاظ از طریق فرودگاه مهرآباد عازم شهر زاهدان شدیم. طبق معمول که هرگاه با وسایل نقلیه غیر ریلی مانند اتوبوس و هواپیما سفر می کردم و با توجه به شغل و مسئولیتم که معاون اداره کل اعزام و خدمات راهبری بودم و نظارت بر وضعیت مهمانداران، رستوران ها و مواد غذائی، خدمات ارائه شده به مسافران و نظافت و تجهیزات داخلی قطارها بر عهده واحدهای زیر مجموعه کاری من بود، آن روز هم از وضعیت نظافت و خدمات داخل هواپیما و حتی سالن فرودگاه بازدید کردم. برایم جالب بود علی رغم انتظاری که از وضعیت نظافت داخل هواپیما داشتم، نظافت داخل هواپیما از نظر من وضعیت مناسبی نداشت و حتی موکت کف و زیر صندلی ها کثیف و نیاز به شستشو داشتند.

پرواز ما در فرودگاه زاهدان به زمین نشست، به اتفاق همسفر همیشگی ام در آن ایام آقای زارعی، از فرودگاه خارج شدیم و به طرف ایستگاه راه آهن زاهدان حرکت کردیم، بر عکس ذهنیت من وضعیت شهر بسیار آرام، همانند سایر شهرها، رفت و آمد شهروندان بدون مشکل و روان در جریان بود و هیچ نیروی مسلحی در حال گشت زنی مشاهده نکرده و تازه متوجه شدم که چه ذهنیت اشتباهی نسبت به شهر زاهدان داشتم.

به ایستگاه رسیدیم و از بخش های آن بازدید و طبق معمول از موارد و مشکلات و نیازها گزارش تصویری تهیه کردیم. بعد از اتمام کار مطلع شدیم، آقای مهندس سید مصطفی داوودی مدیر کل راه آهن زاهدان که برای انجام ماموریت اداری به تهران رفته بودند، هم اینک به زاهدان مراجعت نموده و در محل کار خود حضور دارند، بعد از بازدید از ایستگاه و بخش های مسافری به دفتر مدیر کل ناحیه رفتیم تا با ایشان دیدار نمائیم.

از همین نویسنده:

خاطره ای از یک قطار گیر کرده در برف

آقای مهندس داوودی تازه از سفر پاکستان برگشته بودند، وی به همراه یکی دیگر از مدیران استانی در شهر کویته کشور پاکستان جلسات کاری داشتند و از آنجا به علت لغو کلیه پروازها، بالاجبار با خودرو طی یک سفر هفت ساعته  به شهر کراچی رفته بودند تا ضمن پرواز به فرودگاه دبی، از آنجا به تهران بازگشته و در همان روز به اتفاق استاندار سیستان و بلوچستان با مدیر عامل راه آهن جلسه ای برگزار و سپس بعد از انجام امورات مربوط به حوزه کاری خود، به زاهدان مراجعت کرده بودند، از چهره ایشان مشخص بود که سفر خیلی خسته کننده ای داشته است، ولی ایشان ذاتا فرد خوشرو و خوش برخوردی بودند و تلاش می کردند خستگی خود را کمتر بروز دهند.

بعد از احوالپرسی های معمول، موارد و مشکلات مشاهده شده در ایستگاه توسط آقای زارعی مطرح شده و توضیحات مورد نیاز و همچنین کمبودها و نیازهای بخش مسافری ایستگاه های ناحیه، توسط مدیر کل ناحیه مطرح و قرار شد موارد اعلامی، توسط آقای زارعی در مرکز پیگیری شده تا ضمن بر طرف نمودن مشکلات، نسبت به تامین کمبودهای مطرح شده اقدامات سریعتری  انجام گیرد.

آقای داوودی در زمانی که تازه مدیر کل راه آهن زاهدان شده بودند، جوان ترین مدیر کل راه آهن کل کشور به حساب می آمدند و طبق گفته خودشان، اولین باری که بعد از انتصاب به این سمت، برای شرکت در شورای مدیران راه آهن به تهران رفته بودند، مسئول اتاق جلسات ایشان را نشناخته و ابتدا از حضورشان در سالن جلسات ممانعت کرده و گفته بود که اینجا محل جلسه مدیران کل راه آهن است و شما اشتباهی وارد شده ای و حتی در اولین جلسه، آقای اوصانلو مدیر کل وقت اداره کل راه آهن شمالغرب با تعجب به ایشان گفته بود که شما چند سالت است؟!! که در این حین آقای مهندس سید حسن موسوی نژاد معاون وقت اداری و مالی راه آهن ایشان را معرفی کرده و سپس آقای اوصانلو گفته بود که من در اواخر دوره خدمتم مدیر کل شدم و الان خسته شده ام، شما چه گونه قصد و تحمل داری که این همه سال در سمت مدیر کلی خدمت کنی تا بازنشسته شوی؟

آن روز چند ساعت به اتفاق مدیر کل ناحیه، مشغول صحبت و هماهنگی و پیگیری موارد مطروحه بودیم. عصر من و آقای مهندس زارعی برای گردش به داخل شهر رفتیم، مردم بسیار مهربان و خونگرمی را مشاهده کردم که بسیار مهربانانه با ما بر خورد می کردند و حتی در یکی از مغازه های فروش لوازم بهداشتی و آرایشی وقتی فروشنده متوجه شد که برای کارت بانکی من مشکلی به وجود آمده، با خوشرویی گفت که شما لوازمی که خریدید را به همراه ببرید و بعدا مبلغ آن را به حساب من واریز کنید، هر چقدر من اصرا کردم و سعی کردم که از این کار خود داری کنم ایشان قبول نکرد و گفت من به شما اطمینان کامل دارم، علی رغم اینکه اولین باری بود که من را دیده بود و شناختی هم تا آن زمان از من نداشت، هر چند مشکل کارت بانکی من حل شد ولی اطمینان و لطف فروشنده موجب شد بعد از گذشت چند سال با این هم وطن بلوچ اهل تسنن دوست و در ارتباط باشم به طوری که هرگاه نیاز به کالائی داشته باشم که حتی در حوزه کاری ایشان نباشد، شخصا خریداری نموده و برایم ارسال می نماید و وجه آن را بعدا می پردازم، فروشنده در جواب من که ازوضعیت عبدالمالک ریگی سوال نمودم، گفت که ایشان اهل زاهدان بوده و مانند بقیه دستفروش های خیابانی مشغول به کار بوده که بعدها توسط گروه های محارب،  شناسائی و آموزش های لازم و منابع مالی برایش تامین شد و متاسفانه وی به اتفاق گروه تروریستی که تشکیل داد، اقدام به خرابکاری و آدمکشی کرده و از جمله جنایت تاسوکی را انجام داده است.

از همین نویسنده:

یک خاطره تلخ از ایستگاه راه آهن زنجان

شب را در زاهدان بسر بردیم و برای صرف شام به اتفاق مدیر کل ناحیه و آقای صاحبدل که هم اکنون رئیس گروه خدمات مسافری اداره کل راه آهن زاهدان است و آقای نارویی نماینده وقت شرکت رجا در زاهدان که بعدها به راه آهن منتقل شده و در حال حاضر رئیس گروه خدمات مسافری راه آهن یزد می باشد، به مجتمع تفریحی براسان که در شهر زاهدان قرار داشت رفتیم. مجتمع با صفا و زیبائی بود، بعد از شام ما را به هتل استقلال این شهر که طرف قرارداد راه آهن بود، رساندند و هر کدام به منزل خود رفتند، اسم استقلال به جهت اینکه من یک طرفدار دو آتشه تیم استقلال تهران بودم برایم جالب بود.

 در مدت کوتاهی که در این شهر حضور داشتم، سعی کردم با مردم این شهر که از دو قشر اهل تسنن و تشیع بودن بیشتر ارتباط داشته و شناخت بیشتری نسبت به آنها پیدا کنم، مردم  این شهر نسبتا محروم از هر نظر، فارغ از تفاوت مذهبی شان، به خوبی و بدون هیچ گونه مشکل و دغدغه ای در کنار هم زندگی می کردند و حتی وصلت  بین خانواده های شیعه و سنی یک امری عادی بود.

فردای آنروز طبق قرار قبلی به ایستگاه راه آهن رفتیم تا با قطار مسافری زاهدان به تهران به شهر کرمان برویم، به اتفاق آقای مهندس داوودی از قطار مذکور بازدید کردیم و با توجه به پیگیریانجام شده، بیان نمودند که مردم و مسئولان استان تقاضا دارند چند واگن 6 تخته قطار با واگن های چهار تخته تعویض شده و سازمان قطار از هر 2 نوع واگن تشکیل گردد که قرار شد آقای زارعی و من از مسئولان ارشد راه آهن و رجا پیگیر تغییر سازمان قطار بشویم.

کم کم صدای سوت قطار به گوش رسید و قطار شروع به حرکت کرد، با تکان دادن دست از آقای مهندس داوودی و مسئولان راه آهن زاهدان که در ایستگاه حضور داشتند خداحافظی کردیم و قطار به آرامی ایستگاه را ترک نمود.

بعد از گذشت مدت زمانی از حرکت قطار، رئیس قطار برای کنترل بلیت به کوپه ما مراجعه کرده و ضمن خوش آمدگویی، سفر خوشی را برای ما آرزو نمود و قرار شد بعد از اتمام کنترل بلیت کلیه مسافران، برای دیدار و گفتگو مجددا به کوپه ما مراجعت نماید، در این بین سرمهماندار قطار و دیگر ماموران موظف قطار اعم از مهماندار و مامور فنی و ... به کوپه ما آمده و مشکلات حوزه کاری خود را مطرح کرده و درخواست کمک و یاری برای برطرف شدن مشکلاتشان داشتند. در آخر رئیس قطار نیز مدتی در کوپه ما حضور داشت و مسائلی را مطرح نمود و درخواست پیگیری داشت، معمولا در تمام دورانی که من  و آقای زارعی وارد قطار می شدم این گونه دیدار و درخواست از طرف ماموران متداول و امری عادی بود و ماموران و حتی بعضی مسافران از حضور ما حسن استفاده می نمودند تا مشکلات و درخواست های خود را بیان کنند.

در بین سیر و در مسیر زاهدان تا کرمان، در ایستگاه های بم و فهرج که سالن و سکوی مسافری، نمازخانه و سرویس بهداشتی داشتند، به جهت مسافرگیری، قطار توقف های کوتاه مدت داشت و ما از فرصت به دست آمده که قبلا پیش بینی نموده بودیم استفاده  نموده و از وضعیت آن ایستگاه ها بازدید و با موبایل خود از مشکلات و نواقص مورد نیاز پیگیری، تصویر برداری کردیم.

در اواخر مسیر و بعد از اتمام بازدیدهای بین راهی و دیدار با ماموران موظف قطار، مشغول استراحت شدیم، بعد از کمی استراحت، با صدای مهماندار متوجه شدیم که قطار به کرمان نزدیک شده و به زودی وارد ایستگاه کرمان خواهیم شد، فورا وسایل را جمع آوری و کوپه را مرتب نمودیم و بعد از توقف کامل در ایستگاه، از قطار پیاده شدیم.

با توجه به اینکه کسی از ورود ما به کرمان اطلاع نداشت و هیچ کسی دور و برمان نبود، شروع به بازدید از سالن مسافری، سکو، نمازخانه، سرویس های بهداشتی، واحد اطلاعات و بلیت فروشی و ... نمودیم و مشکلات و موارد موجود را بررسی وطبق روال همیشه از نواقص و مشکلات عکس برداری کردیم.

بعد از اتمام کار، قصد داشتیم که به دفتر مدیر کل برویم که به دفتر ایشان خبر داده بودند که دو بازرس درحال بازدید از ایستگاه می باشند و به همین سبب آقای مهندس پاسیار مدیر کل راه آهن کرمان از دفتر خود برای استقبال از ما  وارد سالن ایستگاه شده و بعد از سلام و احوالپرسی به دفتر ایشان رفتیم. برنامه همیشگی بازدیدهای آقای زارعی به این نحو بود که قبل از دیدار با مدیر و مسئولان هر ناحیه ای نسبت به بازدید اقدام می نمود و سپس در حضور مدیرکل و سایر مسئولان که مدیر مربوطه صلاح می دانستند و رئیس نمایندگی رجا در آن ناحیه موارد را بررسی نموده و مواردی که نیاز به بررسی بیشتر و ارائه توضیحات داشت، مجدد به اتفاق ایشان مورد بازدید قرار می گرفت، در بازدید های بعدی مشکلات و مواردی که در بازدیدهای قبلی بررسی شده و توسط بازرس وِیژه مدیر عامل با مدیران کل نواحی مکاتبه شده بود، مورد بررسی و ارزیابی مجدد قرار می گرفت.

طبق برنامه ای که از قبل مشخص کرده بودیم قرار بود آقای زارعی بعد از اتمام بازدید و انجام اقدامات لازم معمول، با قطار کرمان به مشهد به مشهد رفته و من هم به یزد رفته و از آنجا با ترنست صبح زود، عازم تهران بشوم.

شب بعد از اتمام کار در کرمان با قطار به سمت یزد حرکت کردیم، در هنگام توقف قطار از ایستگاه ها بازدید کردیم، نیمه های شب به یزد رسیدیم و من بعد از خداحافظی با آقای مهندس زارعی و ماموران موظف قطار، از قطار پیاده شده و به داخل سالن ایستگاه یزد رفتم و منتظر حرکت قطار پردیس ماندم، ساعت حرکت قطارحدود ساعت 6 صبح بود.

 نیم ساعت به حرکت قطار صدای موتورهای ترنست یا قطار پردیس یزد به تهران به گوشم رسید و متوجه شدم قطار برای مسافرگیری به سکو آورده شده است. فورا به سکو رفتم و بعد از سلام و علیک با سر مهماندار و کشیک نمایندگی رجا در یزد و به اتفاق ایشان وارد قطار شدیم تا از قطار آماده سیر بازدید کنیم. نظافت قطار تمام شده بود و مهمانداران در حال قرار دادن پشت سری های یک بار مصرف برروی صندلی های قطار بودند، در حین بازدید به آخرین سالن به سمت تهران که سالن یک قطار محسوب می شد رسیدم و وارد کابین ترنست رانان شدم، ایشان هم در حال آماده سازی محل کار خود و چکاپ آخر سیستم برای شروع به سیر بودند.

در اینجا لازم است توضیحاتی در مورد قطار تندرو پردیس یا ترنست برای خوانندگان عزیز بدهم. در سال 1384 شرکت حمل و نقل ریلی رجا که در آن زمان به نام شرکت قطارهای مسافری رجا و زیر مجموعه راه آهن جمهوری اسلامی بود اقدام به خرید 20 رام قطار تند رو خودکشش با سازمان اتوبوسی نمود. در اصطلاح ریلی واحد شمارش یک قطار رام می باشد و این قطارها قابلیت حرکت بر روی ریل های موجود دراکثر محورهای راه آهن سراسری ایران با سرعت 160 کیلومتر در ساعت را دارا بودند. این نوع قطار خودکشش در آن زمان  دارای چهار و یا 6 سالن بودند و در حال حاضر تبدیل به واگن های 5 سالنه شده اند.  قطارهای ترنست دارای سه نوع واگن A ، B، C بوده که واگن های A ، B در طرفین قطار وجود داشته و کابین ترنست رانان در این واگن ها بوده و واگن های C در وسط قطار قراردارند. هر سالن دارای موتور و گیربگس مجزا بوده که بر اساس این که قطار به کدام سمت حرکت می نماید موتورها و سیستم حرکتی همه سالن های قطار تحت فرمان واگن اولی قطار که ترنست رانان در این سالن اقدام به راهبری قطار می نمایند، هستند.

همه موتورها هم زمان با هم کار کرده و نیروی کشش و همچنین برق مورد نیاز قطار و از جمله سیستم گرمایش و سرمایش و روشنایی و.... قطار را تامین می کنند، در مواردی که یکی یا 2 موتور و همچنین گیربگس این قطار دچار مشکل شود، امکان ادامه سیر قطار با کمک نیروی کشش واگن های سالم وجود داشته تا در اولین فرصت ممکن، مشکل سیستم کشنده واگن های دارای نقص فنی برطرف گردد.

در آن زمان، این نوع قطار در مسیرهای تهران به مشهد، تهران به زنجان، تهران به میانه و تهران به یزد و بالعکس در حال جابجائی  مسافران بوده و با کلاس ترین و سریع ترین نوع قطار موجود در سیستم حمل و نقل ریلی کشور تاکنون محسوب شوند و امکانات داخلی این قطار اعم از سیستم صوتی و تصویری، درهای اتوماتیک، سرویس های بهداشتی با کیفیت ایرانی و فرنگی، صندلی ها که مناسب سفرهای نسبتا طولانی و از همه مهمتر سرعت 160 کیلومتر در ساعت آن موجب شده بود مسافران استقبال مناسبی از این قطار نمایند.

بیست دقیقه به زمان مقرره حرکت قطار، اقدام به مسافرگیری شد و مسافران سوار قطار و در صندلی های خود مستقر شدند، به محض حرکت و خروج کامل قطار از ایستگاه یزد، ماموران موظف قطار مشغول انجام وظائف محوله به خود شدند، رئیس قطار شروع به کنترل بلیت مسافران نمود، مهمانداران ابتدا ضمن خوش آمدگویی به مسافران اقدام به ارائه شکلات ابتدای سفربه مسافران سفر کرده و هم زمان، فیلم آموزشی روش های استفاده از امکانات این قطار که در آن آموزش داده شده بود، از تلویزیون هایی که در سقف سالن ها تعبیه شده بود پخش گردید. مهمانداران سالن ها به هر مسافر یک عدد هندزفری جهت جلوگیری از مزاحمت صدای تلوزیون ها برای مسافرانی که قصد استراحت و خوابیدن در حین سفر داشتند، تحویل دادند.

بعد از مدت زمان کمی، مهمانداران اقدام به ارائه صبحانه آماده شده در بسته بندی های یکبار مصرف مناسب به مسافران نمودند، در این حین من در سالن اول قطار در کنار 2 نفر ترنست رانان رزرو مشغول گفتگو و دیدار بودم. لازم به ذکر است که 2 گروه ترنست ران در قطار وجود داشتند، دسته اول شامل یک نفر ترنست ران و یک نفرکمک ترنست ران، که در نیمه اول مسیر مشغول راهبری قطار بودند و دسته دوم، در صندلی های پشت کابین در سالن اول در حال استراحت بودند و می بایست طبق برنامه قسمت دوم مسیر، قطار را راهبری نمایند.

قطار در مسیر تهران به یزد ازچند ایستگاه مهم مثل اشکذر، نائین، بادرود، کاشان و محمدیه که ایستگاه دوم شهر قم محسوب می شد عبور می نمود و در ایستگاه های شهرهای کاشان و قم مسافران پیاده و سوار می شدند، در حین سیر چندین بار از ابتدا تا انتهای قطار را قدم زنان طی کردم تا کیفیت خدمات و همچنین وضعیت رفاهی و نیازهای مسافران را از نزدیک و به عنوان یک مسافر مشاهده و مورد بررسی قرار دهم و در این حین با مهمانداران قطار که بعد از انجام کارها و ارائه خدمات به مسافران درسالن انتهایی قطار در صندلی های اختصاص داده به ایشان نشسته بودند، دیدار کردم.

حدود ساعت ده و نیم صبح به ایستگاه محمدیه که ایستگاه دوم شهر قم محسوب می شد، رسیدم. در سال 1380مدیریت بخش مسافری ایستگاه های قم و محمدیه شامل سالن مسافری، سکو، نمازخانه و سرویس های بهداشتی، به شرکت رجا تحویل داده شد و من به تازگی به قم منتقل شده و به عنوان نماینده رجا در قم مشغول به کار و همه ماموران خدماتی و واحد اطلاعات این 2 ایستگاه را، شخصا گزینش و استخدام نموده بودم، به همین سبب یک تعلق خاطر خاصی به این ایستگاه ها و پرسنل آن داشتم و به محض پیاده شدن از قطار و در حین توقف قطار در ایستگاه محمدیه، با ماموران کشیک آن روز مشغول دیدار و گفتگو شدم، ایشان هم انصافا به من لطف داشتند. ایستگاه محمدیه و یکی از ماموران خدماتی آن به نام «عظیم عرب خراسانی» باعث شده بودند که من در سال 1383 که در آن مقطع زمانی، از قم به زنجان و ناحیه شمالغرب منتقل شده بودم، برای حج تمتع ثبت نام نموده و در سال 1390 به مکه مکرمه مشرف شوم که جریان این اتفاق را قطعا در یکی از خاطراتم تعریف خواهم نمود.

با صدای بلندگوی ایستگاه که آمادگی قطار برای حرکت را اعلام نمود، به قطار سوار شدم و درهای اتوماتیک قطار که توسط ترنست ران کنترل می شد به صورت اتوماتیک بسته و توسط مهمانداران قفل گردیدند و قطار به سمت تهران حرکت نمود، حدود ساعت 12 ظهر صدای مهماندار قطار از بلندگوهای قطار به گوش رسید و اعلام شد که مسافران عزیز تا لحظاتی دیگر قطار وارد ایستگاه تهران خواهد شد.

قطار وارد خط شماره 4  سکوی دوم ایستگاه  تهران شد و با توجه به کوتاه بودن طول قطار، در جلو پله های پل خروجی متوقف گردید، بعد از آزاد شدن قفل درها توسط ترنست ران، در سالن ها توسط مهمانداران باز شد و مسافران از قطار پیاده شدند. من بعد از عرض خسته نباشی و خداحافظی به راهبران قطار که نیمه دوم مسیر را راهبری کرده بودند، از در ماموران که پشت کابین ترنست رانان قرار داشت و مخصوص ماموران در نظر گرفته شده بود، پیاده شدم و با رئیس قطار و سایر ماموران خداحافظی نموده و با پله برقی های موجود به بالای پل خروجی ایستگاه رفته و از سالن ایستگاه خارج شدم، با توجه به اینکه مسیر رفت را به فرودگاه رفته بودم و اتومبیلم در منزل بود و چون واقعا خسته سفر بودم فورا یک ماشین دربست گرفتم و به سمت منزل حرکت کردم.

در راه منزل کل مسیر رفت و برگشت خود را در ذهنم مرور می کردم و از اینکه شغلی دارم که برای مسافران که در اصل ولی نعمت های ما محسوب می شدند، سفری امن و آرام و مفرحی فراهم می نماید خدا را شکر نموده و به این مسئله فکر کردم که اگر خطوط ریلی تمام شهرهای کشور را پوشش می داد و مسافران می توانستند به جای استفاده از  وسایل نقلیه جاده ای، از حمل و نقل ریلی استفاده کنند، می توان سالانه از کشته شدن چند هزار نفر و مصدوم شدن تعداد بسیار بیشتری جلوگیری کرد. لازم به ذکر است که در آن سال ها طبق آمار رسمی، بر اثر تصادفات جاده ای، سالانه حدود 16 هزار نفر در جاده فوت نموده و همچنین حدود 300 هزار نفر مصدوم می شدند که متاسفانه تعداد زیادی از این مصدومان به علت جراحات وارده و قطع عضو تا آخر عمر می بایست به سختی زندگی نمایند.

در اینجا یکی دیگر از سفرهای چند روزه ام که در مدت چهار سال، حدودا ماهی 2 سفر به اتفاق دوست عزیزم آقای مهندس غلامرضا زارعی به مناطق راه آهن کشور انجام می گردید، به اتمام رسید.

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست.

* کارشناس حمل و نقل

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.