وقتی همه مقصریم!
محصول خوب نتیجه یک فرایند خوب است. اگر بخواهیم به نتیجه مطلوب برسیم باید سلسله تصمیمات درست اما سختی بگیریم. میانبری وجود ندارد که از تصمیمات آسان و غلط بشود به نتایج خوب رسید.
این روزها که حمله به خودروسازان در اوج است. مخالف جامعه صحبت کردن نوعی خودکشی است. اما ترجیح می دهم علی رغم تبعات احتمالی در این مورد نگاه مخالف ارایه کنم. سوار شدن بر هیجان و احساسات عمومی راحت است اما اخلاقی نیست.
اول از همه، تردیدی نیست که کیفیت خودروهای موجود اصلا مطلوب نیست. اما مگر فقط محصول خودروسازان است که بی کیفیت است؟ صادقانه جواب دهیم: دانشگاهی که آموزش بی کیفیت می دهد فرد بی مهارت و بی اخلاق به بازار کار عرضه می کند آسیبش کمتر از پراید است؟ داروسازی که داروی بی کیفیت عرضه می کند تاثیرش بر سلامتی بیشتر از خودروسازان نیست؟ نظام آموزش و پرورشی که مشتی حفظیات به ذهن دانش آموز می ریزد محصول پرافتخارتری نسبت به خودروساز بیرون می دهد؟ جواب با وجدان شما!
دوم: هزینه تمام شده خودروسازان بالاست چون انبوهی نیروی غیرلازم دارند، چون استخدام آنها تحت تاثیر فشار سیاسی بوده، چون «انتصابات فله ای» خارج از اختیار آنان بوده است. این تقصیر خودساز است یا ذینفعان محترم!؟
سوم: ممکن است از خود بپرسیم چرا قبل از تحریم که واردات آزاد بود تعرفه 100 درصدی تحمیل می شد؟ و چرا واردات این محصول آزادسازی نشد؟ پاسخ ساده این است که در آن زمان نرخ ارز سرکوب می شد! به بیان دیگر وقتی نرخ ارز پایین نگه داشته شود محصولات داخلی از جمله خودرو نسبت به کالاهای رقیب خارجی گران در می آید. سیاست گذار چون حاضر نبود از سیاست پوپولیستی پایین نگه داشتن نرخ ارز دست بردارد، با تحمیل یک تعرفه 100 درصد آن را جبران کرد. ادبیات تجارت بین الملل به روشنی می گوید که رفاه مصرف کننده با محدود کردن واردات در بلندمدت کاهش می یابد اما همان ادبیات نیز سرکوب نرخ ارز را سیاستی برای تداوم توسعه نیافتگی معرفی می کند.
چهارم: اصلا فرض کنیم که خودروسازان بدترین تولیدکنندگان کشور باشند. ارزان نگه داشتن نرخ بنزین آیا تشویق خودروسازان ناکارآمد است یا تنبیه آنها؟ به باور من مجموعه خودروی بی کیفیت تنها با گزینه بنزین ارزان قابل چانه زنی و فروش است! همه جامعه نیز با این بده بستان همراه بوده و هستند. فراموش نکردیم که در آبان 1398 کسی از افزایش قیمت بنزین دفاع نمی کرد!!! به باور من تلفات جاده ای بیش از آنکه محصول ایمنی کم خودروها باشد محصول این است که سالها یارانه دولت به جای اینکه صرف توسعه راه آهن و مترو شود که مسافر و بار با قطار/مترو جابجا شود صرف بنزینی شد که دودش به حلقمان رفت. تصور نمی کنم مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا کمتر از تلفات جاده ای باشد
پنجم: آیا خودروسازان ما فقط پراید تولید می کنند یا خودروهای ممتاز مثل سوزوکی، سراتو و ماکسیما هم تولید می کردند اما چرا جامعه بیشتر پراید را خریداری می کرد؟ پاسخ روشن است: چون درآمد سرانه ما ایرانیان پایین است و قدرت خرید محصولات با کیفیت تر که طبعا گرانتر هم هستند را نداریم. ما دوست نداریم این واقعیت را ببینیم و بپذیریم اما از سودای داشتن محصولات بهتر نیز کوتاه نمی آییم. آیا این دوگانگی منطقی است؟
ششم: همه ما وقتی به نتیجه یک اقتصاد رقابتی مبتنی بر نظام بازار که رفاه شهروندان است نگاه می کنیم حسرت آن را می خوریم اما حاضر نیستیم به هزینه و الزامات آن تن دهیم. یکی از الزامات آن مداخله نکردن در امور بنگاه است ولی چه کسی است که از قیمت گذاری خودرو و تثبیت قیمت آن در شرایط تورمی کشور خوشحال نبود؟ چه کسی از اینکه برای فروش خودرو قرعه کشی راه بیفتد و بین قیمت کارخانه و قیمت بازار شکاف بالایی ایجاد شود ناراحت بود؟
تجویز راهبردی:
یک توافق نانوشته ای میان جامعه، دولت و صنعت خودروسازی منعقد شده که اکنون می بینیم نتایجش اصلا مطلوب نیست. این توافق نانوشته (یا به قول بعضی ترتیبات نهادی) باعث شده است که بازیگران (اعم از خودروساز، دلال، خریدار و....) برود سراغ ماشین کم کیفیت، پرمصرف، گران! اگر می خواهیم به نتایج مطلوب برسیم باید این قرارداد نانوشته نامطلوب را با یک قرارداد صریح مطلوب جایگزین کنیم که در آن
1)بنگاه خودروساز دولتی نباشد
2)صنعت رقابتی باشد
3)قیمت گذاری از مداخله دولت در امان باشد تا راه دلالان بسته شود.
4)صنعت بی مورد حمایت نشود
5)خودروساز سهامدار خصوصی داشته باشد که در تصمیمات داخلی سیاست زده نشود
6)خودروساز بتواند با خودروسازان مهم جهان همکاری بلندمدت برقرار کند.
7)قیمت بنزین به گونه ای باشد خود به خود خودرو کم مصرف انگیزه آفرین باشد.
اول از همه باید بپذیریم که محصول خوب نتیجه یک فرایند خوب است. اگر بخواهیم به نتیجه مطلوب برسیم باید سلسله تصمیمات درست اما سختی بگیریم. میانبری وجود ندارد که از تصمیمات آسان و غلط بشود به نتایج خوب رسید.
* استاد دانشگاه