فقیر و بی اخلاق
دولت ها در دنیا فقط دو وظیفه دارند. اول اینکه نیازهای اساسی را تامین کنند، چرا که این در حوزه توان و اختیار بورژوازی ملی نیست که امنیت و بهداشت و آموزش و آب تامین کند و دیگری اینکه شرایط کنشگری مدنی نیروهای اجتماعی را فراهم کند یعنی شرایط عمل طبقه متوسط را برای ارتقابخشی به اخلاق و فرهنگ فراهم کند یعنی شرایط تولید کالای ملی را فراهم کند.
ما در گذشته فقیر شدیم ولی بی اخلاق نشدیم، فقیر شدیم اما همسایه مان را نکشتیم. دیگری همسایه ما را کشت. مغول آمد از ثروتمند تا فقیر از مسلمان تا نامسلمان همه ما را کشت اما ما همسایه هایمان را به خاطر فقر نکشتیم. داراها کمک کردند و فقرا تحمل کردند و از بحران عبور کردیم، اما امروز شرایط به هم ریخته است. امروز کدام ثروتمند ایرانی حاضر است پول خود را به دولت بدهد تا دولت برای برون رفت از این شرایط سرمایه گذاری کند؟ این اتفاق در دوره مصدق افتاد، مصدق اعلام می کند، ثروتمندان پول می ریزند و نمی گذارند کشور در نتیجه تحریم انگلیس زمین بخورد.
اما الان ثروتمندان پول خود را به دوبی و امارات و آمریکا می برند و کسی حاضر نیست کمک کند. سرمایه گذار ملی باید هزار بار اعتماد کند حتی اگر هزار بار کلاه سرش رفته باشد. سرمایه گذار ملی برای مملکت مانند پدر و مادر است برای فرزند، باید همیشه سرویس بدهد حتی اگر بچه هر روز اذیتش کند. یک رجل را اگر هر روز به زندان ببرند باز باید حرف حق بزند نه اینکه مهاجرت کند. کدام ثروتمند ملی که ثروت خود را از این حکومت و نظام سیاسی و جامعه ایرانی به دست آورده امروز حاضر است پول بدهد برای کنترل گروه فقیر جامعه. پول بدهد به مرجع تقلید خودش یا به خیریه؟ چرا این اتفاق نمی افتد؟ مشکل فروپاشی اخلاقی است. همیشه آنجا که دولت ها زمین خوردند سرمایه داران ملی نجات بخش جامعه بودند. در ماجرای انقلاب انگلستان زمانی انگلیس انقلاب نمی کند و انقلاب نکردنش خود انقلابی می شود که اجازه نمی دهد توده به خیابان بریزد. بورژوازی و فئودال ها و نوع مناسباتی که با اشراف پیدا می کنند مناسبات اجتماعی را تغییر می دهد ولی جامعه ایرانی چطور است؟
پروژه شاه شکست خورد و انقلابیون قوی شدند. چرا؟ متمولان این کشور انقلاب را کلید زدند. همه ثروتمندان پول های خود را از کشور بردند و رژیم سقوط کرد.
چطور ممکن است هر روز دولت کارخانه های بسته را باز کند اما هنوز کارخانه بسته وجود داشته باشد و تولید نداشته باشیم؟ چون شما بورژوازی ملی را سرکوب کردید و آن را پدیده زشتی جلوه دادید. بورژوازی ملی ما حاضر نیست پول بدهد اما ما ادعای حکومت مردمی داریم. در حکومت مردمی توده باید تحمل کند، طبقه متوسط باید معنای جدید تولید کند و بورژوای ما امروز باید ثروتشان را برای ملت توزیع کنند. اما الان بورژوا که ثروت خود را تقسیم نمی کند، طبقه متوسط هم که سکوت کرده و خب توده هم معترض می شود. پول و فکر و انرژی باهم است. وقتی کارخانه ها تعطیل می شود، مطبوعات و دانشگاه کنترل می شود و بورژوا هم پول خود را در جایی مصرف می کند که به نفع مردم نیست وضعیت همین است.
دولت ها در دنیا فقط دو وظیفه دارند. اول اینکه نیازهای اساسی را تامین کنند، چرا که این در حوزه توان و اختیار بورژوازی ملی نیست که امنیت و بهداشت و آموزش و آب تامین کند و دیگری اینکه شرایط کنشگری مدنی نیروهای اجتماعی را فراهم کند یعنی شرایط عمل طبقه متوسط را برای ارتقابخشی به اخلاق و فرهنگ فراهم کند یعنی شرایط تولید کالای ملی را فراهم کند. دولت ها در هر نگاهی اعم از اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک و بازار و لیبرال و سوسیالیستی و... باید تنها نظام تعرفه ای کشور را مدیریت کنند و مالیات را مدیریت کنند و نظام پولی و مالی را تسهیل کنند. اما دولت در ایران مدعی همه چیز است. می خواهد واردات را خودش انجام دهد و در عین حال صادرات را نیز در دست داشته باشد. مالیات وضع کند، مصرف کند، ایدئولوژی تولید کند، روابط بین الملل را تسهیل کند، کار کارشناسی انجام دهد و... تحت هیچ شرایطی امکان ندارد تا دولت بتواند تمام این اقدامات را به تنهایی و به درستی انجام دهد. دولت در ایران چه کرد؟ جای همه نشست و خب طبیعتاً نفس این دولت گرفته شده است و دست به هر چه می زند خراب می شود. دلار را می خواستند پنج هزار تومان کنند شده 35 هزار تومان. تورم را می خواستند یک رقمی کنند دارد سه رقمی می شود. قرار بود تنش زدایی کنند فقط مانده با افغانستان وارد جنگ شویم.
* جامعه شناس