بازدید سایت : ۱۰۰۴۴۷
| کد خبر ۲۹۵۵۱۱
کپی شد
طنز هوایی

◄ پرواز کاسپین به ایروان با طعم ساندویچ های تخم‌ مرغی فرودگاه امام!

پروازی که دوبار به ایروان نرسید، مسافرانی خسته، هواپیمایی با نقص فنی، و ساندویچ‌ های فرودگاه امام ! داستانی طنزآلود از یک سفر ناتمام را از دست ندهید.

پرواز کاسپین به ایروان با طعم ساندویچ های تخم‌ مرغی فرودگاه امام!
تین نیوز |

پروازی که دوبار به ایروان نرسید، مسافرانی خسته، هواپیمایی با نقص فنی، و ساندویچ‌ های فرودگاه امام ! داستانی طنزآلود از یک سفر ناتمام را از دست ندهید.

پرده اول_روز_خارجی_فرودگاه امام

در یک صبح نه‌چندان پر امیدِ بهاری، پرواز کاسپین به مقصد ایروان، با مسافرانی از جنس خستگی، کلافگی و بوی نا گرفتگی از صندلی‌های فرودگاه امام آماده‌ی پرواز شد.

هواپیمایی که بیشتر به پرنده‌ای با آرتروز شدید شباهت داشت و گویی همین چند ساعت پیش یک عمل جراحی ناموفق بر روش انجام شده.

این را صدای خرخر موتورش به ذهن متبادر میکرد و تنها دلخوشی آن لحظات این بود که دعای مادر مسافران همچنان بدنبال آنها گسیل داشته شده! در همین اثنا و پیش از آنکه کسی تصمیم دیگری که حتما درست بود بگیرد هواپیما پرید.

 

پرده دوم_روز_داخلی_داخل هواپیما

مسافرانی که هنوز درگیر تشخیص محتوای غذای هواپیما بودند — که آیا کتلت بود یا رد پای تاریخ؟ — با صدایی شبیه به گوینده برنامه تقویم تاریخ رادیو مواجه شدند که خود را خلبان معرفی می کرد و جوری که آب در دل آنها نلرزد می فرمود:

«مسافران عزیز، به علت یه نقص کوچولو در سیستم فرود، مجبوریم برگردیم.

مسافرانِ خسته و کلافه یکصدا گفتند: کجا بریم؟

خلبان هم نگذاشت آنها در ادامه بگویند مگه الکیه که برگردیم؟ با طنزی ملیح گفت: به وطن... به ایران و در ادامه اضافه کرد:

نگران نباشید، ما خودمون هم نمی‌دونیم دقیقاً چی شده اما احتمال میدیم نقص فنی باشه.»

 

پرده سوم_روز_داخلی_سالن انتظار فرودگاه امام

هواپیما برگشت. مسافران که فکر می‌کردن شاید بعدش هواپیمای بهتری بیاد، منظم و مرتب کنار هم روی صندلی های سالن نشسته بودند و انگار منتظر ناظم مدرسه شون بودن.

یه تعدادشون چای کیسه ای در لیوان کاغذی و شل و ول فرو میکردن و یه تعدادشونم تو صف ساندویچهای تخم مرغ محشر فرودگاه بودن.

این ساندویچ‌ ها به حدی معروف شده که خیلیا به بهانه خوردن اونه که میرن خارج!!

پرده چهارم_روز_داخلی_هواپیمای دوم

هواپیمای دوم بگی نگی ظاهر بهتری داشت، ولی از داخل انگار کابین خلبان رو با اتاق پشتی سوپرمارکت تجهیز کرده بودن.

با کمی امید و چند بار صلوات که یکی از مسافرین با تمام وجود میفرستاد و از بقیه هم میخواست همراهیش کنن، هواپیمای دوم بلند شد.

دوباره نزدیکای ایروان، و صدای خلبان از بلندگوی هواپیما به گوش رسید.

جوری تند تند حرف میزد که انگار از روی یه بیانیه داشت روخونی میکرد:

«عذر می‌خوایم، این یکی هم فکر کرده اومده گردش

هر کاری میکنم راضی به فرود نمیشه و میگه قرارمون این نبوده...من نمیدونم این قرار با کی گذاشته شده و با این حال مجبوریم برگردیم.»

مسافرا دیگه نپرسیدن کجا و به تجربه خودشون اکتفا کردن و بدون مقاومت برگشتند.

پرده پنجم_شب_داخلی_فرودگاه امام

باز هم سالن انتظار، باز هم چای کیسه‌ایِ جوشیده، باز هم صدای ازدهام و بوی تخم مرغی که پیچیده بود.

یکی از مسافران گفت: «فکر کنم ایروان دیگه ما رو نمی‌خواد.»

اون یکی گفت: «من که از اولم فقط واسه فرار از مهمونی مادرزنم داشتم می‌رفتم.»

یه پیرزن زیر لب غر میزد: پول بلیط کنسرتم سوخت.

یکی جوونکی هم دنبال دوربین مخفی تو سالن انتظار میگشت تا براش دست تکون بده.

دم خروجی یک خانواده‌ی چهار نفره که انگار از همه بیشتر عجله داشتن تصمیم گرفتن با اسنپ‌تریپ، مسیر رو با شتر طی کنن، دست‌کم شتر اگه خراب بشه، پیاده‌روی هم یه گزینه‌ست.

شرکت هواپیمایی کاسپین در بیانیه‌ای نوشت: «ایمنی اولویته، مسافر هم اگه برگرده ولی سالم باشه، برنده‌ست!» و هیچ‌کس نفهمید آیا این جمله دلگرم‌کننده بود یا تهدیدآمیز. در نهایت، تنها کسی که سود کرد، بوفه‌ی فرودگاه بود که فروش ساندویچ تخم‌مرغ و آب جوشاشو فروخت.

اون روز، مسافرا آموختند که بعضی وقت‌ها، مقصد همون مبدائه و همین که سالم برگردی و داستانی برای تعریف داشته باشی، یه دنیا ارزش داره.

البته سفری بدون مهر پاسپورت و  لبریز از ماجرا!

 

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.

  • ناشناس پاسخ

    خیلی باحال بود...خخخخخخ

  • ناشناس پاسخ

    عجب😄😄😄😄🤣🤣🤣🤣

  • ناشناس پاسخ

    چه داستان کوتاه خوبی ..

  • فرزند کوروش پاسخ

    کوتاه بودوکامل. باشروع وپایانی ملموس وبرگرفته ازحقیقتی که هست....... درود برشما

  • آریا صفاری پاسخ

    دمت گرم عالی بود ای کاش در مورد آتا هم بسازید چون واقعا افتضاحه

    • ناشناس

      همه ایرانیان طنز گو و طناز هستند! شما هم بنویسید!

  • ناشناس پاسخ

    خیلی کمدی و جالب بود 👏🏻

  • علیرضا پاسخ

    و حکایت همچنان باقیست جناب

  • ناشناس پاسخ

    خدا به داد مسافرای بیچاره برسه ... البته ای کاش همون ساندویچها رو بدن .. حداقل قبل سقوط یه ساندویچ نوستالژی میخوری ...

  • ناشناس پاسخ

    ای کاش در مورد کلیه خطوط مسافربری همچین داستانی نوشته میشد .. البته داستان نیست .. واقعیتی تلخه ..