شغلی که در آن تسمه تایم پاره میکنید!
شاید لغت حرفه ای در رانندگی جالب باشد اما این فقط یک لقب نیست، می گوید ۲۱ آیتم باید گذرانده شود که شامل کلاس های مختلف هلال احمر، رانندگی حرفه ای، کلاس مقررات راهنمایی و رانندگی تئوری و عملی و آشنایی با تعمیرات و غیره است که با گذراندن تمامی این موارد کارت راننده حرفه ای به شما اعطا می شود.
شاید لغت حرفه ای در رانندگی جالب باشد اما این فقط یک لقب نیست، می گوید ۲۱ آیتم باید گذرانده شود که شامل کلاس های مختلف هلال احمر، رانندگی حرفه ای، کلاس مقررات راهنمایی و رانندگی تئوری و عملی و آشنایی با تعمیرات و غیره است که با گذراندن تمامی این موارد کارت راننده حرفه ای به شما اعطا می شود.
به گزارش تین نیوز به نقل از ایسنا، نامش حامد ثابتیان مجاوری و متولد ۱۳۵۳ است، راننده خودروی سواری زردرنگ، معروف به خطی یا مسافربری، دیپلم الکترونیک دارد و ۲ سال حسابداری صنعتی خوانده و کار کرده است، ۶ سال نیز سابقه کار در کارخانه دارد، اما اکنون یک راننده ناوگان حمل و نقل عمومی است. راننده برتر و حرفه ای استان مازندران.
شاید لغت حرفه ای در رانندگی جالب باشد اما این فقط یک لقب نیست، می گوید ۲۱ آیتم باید گذرانده شود که شامل کلاس های مختلف هلال احمر، رانندگی حرفه ای، کلاس مقررات راهنمایی و رانندگی تئوری و عملی و آشنایی با تعمیرات و غیره است که با گذراندن تمامی این موارد کارت راننده حرفه ای به شما اعطا می شود.
حامد می گوید: از سال ۸۷ این شغل را به عنوان یک راننده حرفه ای آغاز کردم ابتدا چندسالی در مسیر خط کناره مشغول به کار بودم که مسیری از شهرستان بابل تا تنکابن(شهسوار) و استان گیلان بود، اکنون هم در مسیرهای شمال به پایتخت به ویژه جاده هراز مشغولم.
ثابتان توانسته از سازمان حمل و نقل جاده ای کشور، ۲ تقدیرنامه استانی و کشوری دریافت کند. در سابقه او همچنین سِمَت هایی نظیر هیئت مدیره، بازرس مالی و هیئت مدیره انجمن صنفی شرکت های مسافربری به چشم می خورد. رانندگی محتاطانه، جریمه نشدن، رضایت مسافر، نظرسنجی های شرکت، حضور در عرصه مدیریت و انجمن صنفی معیارهایی است که سبب انتخاب حامد ثابتیان به عنوان راننده برتر و کسب جوایز و تقدیرنامه برای او شده است.
"من اصلا از رانندگی خوشم نمی آمد با اینکه پدر و برادرهایم همگی راننده بودند." حامد در پاسخ به اولین پرسشم که چرا راننده شده مرا شوکه کرد و ادامه داد: "در دوره نوجوانی به علت جابجایی کامیون پدرم در حالی که حتی یک بار هم پشت فرمان ننشسته بودم، مورد تحسین او قرار گرفتم اما باز هم این باعث نشد که به رانندگی علاقه مند شوم و تصور نمی کردم روزی این حرفه، آینده شغلی مرا رقم بزند."
او برایم تعریف میکند که سال ۷۵ گواهینامه پایه دومش را گرفته و سپس با چه مشقاتی توانسته گواهینامه پایه اول را بدست آورد اما نکته اشتراک گواهینامه هایش، قبولی در ۲ آزمون آئین نامه بدون حتی یک اشتباه است، گویا برتری از ابتدا با حامد هم انس بوده.
درباره جاده های شمال به تهران می پرسم و می خواهم بدانم از نگاه یک راننده کدام مسیر بهتر، امن تر، زیباتر، استاندارد و مطلوب تر است، وی می گوید: جاده ها بسته به فصول متفاوتند، فیروزکوه سه گردنه دارد و نسبت به هراز رسیدگی کمتری می شود، یخ زدگی در آن بیشتر است و گاهی خطرآفرین هست، اما در تابستان جاده بسیار تماشایی و مناسبی است. کندوان هم جاده مناسبی است اما به لحاظ رانندگی با پیچ و خم های فراوان برای رانندگان تازه وارد مشکل است و نیاز به تمرکز و اطمینان راننده دارد.
ثابتیان نداشتن سرپناه مناسب، امکانات کم و نبود راهدارخانه و امکانات رفاهی نظیر رستوران های نزدیک به هم در مسیر فیروزکوه را مشکلات این جاده عنوان کرده و می گوید: جاده هراز به دلیل داشتن آبادی و محله و بخش های مختلف و تجهیزات راهداری، بسیار خوب بوده و کمک رسانی در آن بهتر است. البته حدفاصل «آب اسک» تا «پلور» در جاده هراز همیشه مشکل آفرین بوده و عمده دلیل آن، عرض کم جاده و ریزش کوه و سنگ در این منطقه است.
از این راننده جوان می پرسم تصادفات در کدام جاده شمال بیشتر است و عامل آن چیست، وضعیت ایمنی و مشکلات جاده چگونه است و پیشنهاد شما برای استاندارد شدن و مناسب شدن تردد رانندگان چیست، پاسخ ثابتیان جالب است: بیشترین تصادفات در جاده کناره رخ می دهد.
حرفش را قطع میکنم و می گویم کناره یعنی چه؟ میگوید: سراسر جاده ساحلی دریای کاسپین که از بندرترکمن در استان گلستان شروع می شود و جادههای ساحلی مازندران را دربر گرفته تا به بندرانزلی در استان گیلان میرسد که به جاده کناره معروف است.
وی دلیل تصادفات را مسطح بودن جاده، مجاورت شهرها و آبادی ها و محله ها به مسیر اصلی، بی توجهی و سهل انگاری رانندگان و پیاده ها، استفاده از گوشی تلفن همراه، عدم احساس مسئولیت اغلب رانندگان و نگاه بازیچه ای به خودرو، مشکلات روشنایی جاده ها به خصوص در هنگام بارندگی و از همه مهم تر استاندارد نبودن جاده ها می داند و مثالی می آورد: چندی پیش در مورد جاده کندوان اخباری منتشر شده بود که تصادفات جاده کندوان زیاد شده و برخی علت رو به ریختن گازوئیل در جاده و تخلفات دیگر نسبت می داند اما با بررسی آسفالت جاده مشخص شد که این نوع آسفالت مناسب جاده کندوان نبوده و به لحاظ بیس و زیرسازی باید آسفالت مخصوصی استفاده شود.
در این مدت کوتاه حامد تصور مرا از شخصیت یک راننده که در ذهن داشتم کاملا عوض کرده، انسان خوش مشربی است و همین باعث می شود بیشتر از معلوماتش جویا شوم و از او می خواهم مخاطرات مسیر را بازگو کند، او که همیشه لبخندی بر لب دارد پاسخ می دهد: ریزش سنگ بدترین اتفاق ممکن است چون اصلا قابل پیش بینی نیست و برای یک راننده خوب و بد اصلا فرقی ندارد و غافلگیر کننده است. چند سال پیش ۲ روز مانده به عید در این مسیر بودم به منطقه ای رسیدیم که سنگ های ریزش کرده از اندازه یک خودرو بزرگتر بود. یک بار هم ۲ سال پیش هنگام شب در حال تردد برف شدیدی می زد که من به سمت شمال می آمدم وقتی رسیدم فهمیدم بعد از ما در منطقه مبارک آباد بهمن شدیدی آمد که متاسفانه سه نفر یعنی یک رئیس راهداری، یک افسر و یک راننده کامیون در اثر آن فوت کردند که جسد راننده کامیون در نهایت پیدا نشد.
به طور متوسط چند تصادف در جاده می شود؟ من می پرسم و راننده جواب می دهد: بیشتر تصادفات خواب آلودگی رانندگان سنگین است و این بخاطر اقتصاد مریض کشور است که باعث شده تا رانندگان برای کسب روزی همیشه در مسیر باشند. قبلا به علت کرایه پایین رانندگان کامیون برای هر باری به جاده وارد نمی شدند و با خیال راحت و موقع مناسب در مسیر حرکت می کردند اما با تورم و فروش ماشین های قسطی، کامیونداران مجبورند حتی با کمترین کرایه کار کنند.
ثابتان موضوع جالبی را بیان می کند که شاید کمتر کسی از آن خبر داشته باشد، او اظهار می کند: در مورد خودروهای سواری مسافربری مجوز رانندگی ۹ ساعت است و بیش از آن ماشین متوقف شده و دفترچه توقیف می شود چون مجاز نیستیم بیشتر از آن ساعت مقرر رانندگی کنیم مگر اینکه در ترافیک غیرپیش بینی شده ای مانند بسته شدن راه متوقف شده باشیم که ساعت عبور ما از حد مجاز بالاتر رفته باشد. اما در مورد رانندگان کامیون چنین قانونی وجود ندارد، کنترل نمی شوند و هر چند ساعت که بخواهند رانندگی می کنند که این موضوع باعث خواب آلودگی و متاسفانه تصادفات می شود.
ثابتان معتقد است: در رانندگی به شکل عادی باید شش دانگ حواستان به جاده باشد. بلافاصله می پرسم حواسمان باید دقیقا به چه چیزهایی باشد و او می گوید: در جاده باید حواس ها به رانندگی، خودرو، کوه، جاده، حیوانات موجود در جاده و ترددهای دیگر باشد؛ در حقیقت رانندگی در کوهستان مانند کوهنوردی است و همانطوری که در کوهنوردی گفتند که اولین اشتباه می تواند آخرین اشتباه شما باشد ما نیز مستثنی نیستیم و اولین اشتباه می تواند به قیمت گزافی برایمان تمام شود.
خب دیگر وقت خاطره بازی است، مگر می شود راننده خودروی مسافربری باشی و ذهنت لبریز خاطرات نباشد، از حامد می خواهم خاطرات جاده ای خود را چه تلخ و چه شیرین تعریف کند، هرچند چندباری که با این راننده همسفر بودم خاطرات زیادی شنیدم اما می خواهم گزینشی عمل کند. خاطره اش جذاب است: زمستان چهار سال پیش در مسیر رفتن به تهران در جاده هراز، از آمل باریدن برف شروع شد و زمانی بود که من تازه به این خط و مسیر آمده بودم هرچند تجربه داشتم اما با خودروی همکارم بودم. مسافرینم یک نظامی جانباز بود که صندلی جلو نشست، یک خانم و ۲ مرد جوان در صندلی عقب. در میان راه و گردنه گزنک بارش برف شدت گرفت. خودرو را در محل مناسبی متوقف کردم تا زنجیر چرخ ببندم اما متوجه شدم زنجیر چرخ همکارم قدیمی است که بستن آن با زنجیر چرخ های کنونی متفاوت بوده و سخت تر است؛ زنجیر را نبسته به مسیر ادامه دادم. به منطقه پلور که رسیدم دیگر جاده از دو طرف بسته شده بود که به علت بارش شدید حدود ۳ ساعت در مسیر متوقف شدیم.
جالب تر اینکه در لابه لای خاطراتش توصیه هم دارد، می گوید که همیشه مقداری غذا و آب در سفر بهمراه داشته باشید و پیش بینی چنین لحظاتی را بکنید. این سفارش پدرم همیشه آویزه گوشم است، حامد می گوید: اگر در مسیر برفی، راننده ای مشغول بستن زنجیر بود به کمکش بشتابید، در جاده باید همکاری باشد حتی برای کسی که نمی شناسید.
خاطره تعریف کردن ثابتیان مانند یک فیلم سینمایی ژانر وحشت با جزئیات کامل است، او ادامه می دهد: پس از بازگشایی مسیر هنگام عبور از منطقه «مُشا» که مسیری شیبدار و صعودی است متوجه شدم که حتی کامیون ها هم بدون زنجیر بالا نمی روند. در بوران شدید خودرو را نگه داشتم و از مسافران خواستم پیاده نشوند، جاده کم کم به تاریکی می رفت به حدی بوران برف زیاد بود که چند متری دیده نمی شد، زنجیرها را با کمک یکی از رانندگان همکار بستم، با زنجیر هم نتوانستم بالا بروم، مسافرین بشدت ترسیده بودند. سرانجام با کمک بچه های راهداری و با نمک پاشی مسیر آن مسیر صعب العبور را پشت سر گذاشتیم، اما جاده برفی همه را ترسانده و وادار به سکوت کرده بود که با گذاشتن موزیکی شاد، فضای حاکم عوض شد بطوریکه همه شروع به دست زدن کردند و ترس یادشان رفت. سردار جانباز سپاه هم با تبسمی همراهی می کرد و تعریف کرد زمانی که اسیر عراقی ها بوده اینقدر نترسیده که امشب از کوران برف ترسیده است.
حامد راننده صبوری است و با دقت به پرسش هایم پاسخ می دهد، خودنمایی قله دماوند در مسیر حرکتمان مرا به سمت سوالاتی پیرامون طبیعت سوق می دهد، درباره تغییرات زیست محیطی جاده و مشکلات زباله می پرسم، اطلاعات او در این زمینه برایم جالب است، او با ابراز ناراحتی از مشکلات زمین زباله در مسیر جاده هراز و چالش هایی چون آلوده شدن آب های زیر زمینی و رودخانه هراز بوسیله شیرابه زباله توضیح می دهد و حتی از مشکلاتی که باعث قارچ و انگلی شدن مزارع پرورش ماهی و غیرقابل مصرف شدن ماهیان این مناطق شد گلایه می کند.
درباره تغییرات جاده اظهار می کند که در بعضی قسمت ها تعریض و یک سری تونل های جدید احداث شد اما امکان کارهای بهتری وجود داشت. از حامد می خواهم پیشنهادش را بازگو کند، ایده های او بسیار بدیع به نظر می رسد، حامد معتقد است: به جای اتفاق کوه خواری در نقاط مختلف مازندران و اجرای مناقصه برای برداشت از کوه به عنوان معدن که اغلب در حریم رودخانه بوده و سیل بوجود می آورد، مسئولین در مسیرهایی مانند هراز، می توانند کوه را مناقصه بگذارند که برای برداشت سنگ و شن استفاده شود تا هم جاده بصورت رایگان تعریض شده، هم پول به دولت رسیده و هم آسیب به مناطق جنگلی و جلگه ای استان وارد نیاید.
با تردید می پرسم آیا درآمد خالص شما به زحمتتان می ارزد، او با همان لبخند و آرامش همیشگی پاسخ می دهد: ناشکر نیستیم اما درآمد نسبت به هزینه های جاری خیلی کمتر شده است، از خرج و مخارج زندگی تا هزینه های خودرو، موارد قابل پیش بینی نیست مثلا چندسال پیش تعمیر کامل موتور نزدیک ۶۰۰ میلیون تومان می شد اما الان یک تعمیر کامل موتور نزدیک ۱۲ میلیون تومان هزینه دارد.
درباره رانندگی خیلی جالب است که بدانید قبلا دیپلمه ها متقاضیان عمده این شغل را تشکیل می دادند اما به تدریج لیسانسه ها و الان فوق لیسانس هم داوطلب رانندگی است. برخی معتقدند درآمد خوبی دارد این شغل اما به دلیل خرج و مخارج و مخاطرات آن هیچ وقت توصیه نمی شود. این هم بخشی از گفته های سفارش شده این راننده خوش مشرب است.
برایم سوال است چرا همیشه سمند یا پژو، من ماشین خارجی هم در مسیر دیدم، داستان چیست و او توضیح می دهد: ماشین های خطوط عمدتا سمند و پژو هستند، یک دوره ای چند ماشین خارجی دادند اما دیگه تکرار نشد و الان ناچاریم که همین ۲ خودرو را انتخاب کنیم. خودروهای صفر تحویلی از ایران خودرو هم کیفیت ندارند، مثلا پژو تحویلی خودم در سال ۹۹ باطری نداشت و درب ها سالم نبودند، جالب اینکه امضا می خواستند که خودرو را سالم تحویل گرفتم. بدتر اینکه حتی گارانتی خودروهای داخل هم تحت هزینه است و البته نمایندگی ها هم قطعات ندارند و تعمیرکاران نمایندگی ها نیز اکثرا بی تجربه و مبتدی هستند.
با صراحت و جرات میپرسم درآمدتان چقدر است و خواهش می کنم که طفره نرفته و پاسخ دهد، در جواب با متانت می گوید: رقمی حدود ۵ میلیون میانگین درآمد خالص من است با سختی های خاص خودش. بی درنگ حرفش را قطع کرده و می پرسم سختیش!؟ می گوید: رانندگی شغلی است که نیاز به تمرکز و محاسبه دارد، مثلا محاسبه کنید جاده چه وضعیتی دارد و اینکه همیشه باید حواس جمع باشید، در نتیجه بالارفتن سن باعث افزایش تصادفات در اثر کاهش تمرکز و کارکرد عقل می شود، یک نمونه ساده از سختی ها همین معاشرت با مسافران که دسته بندی متفاوتی دارند و از اقشار مختلف هستند.
ثابتیان گلایه هایی هم دارد که انصافا به حق است، می گوید: در کلاس های رانندگی ما کلاس اخلاق داریم که جدی گرفته نمی شود، بیشتر مردم، راننده را فردی بی دانش و بی قید می شناسند و حتی در فیلم های ما نیز نقش رانندگان بیشتر منفی با یک شخصیت بی ادب و بی فرهنگ نشان داده می شود در حالیکه این شغل سختی است که با جان مردم در ارتباط است. وقتی شما راننده بد انتخاب می کنید امکانات بد و ماشین بد در اختیار می گذارید سرنوشتش افزایش تصادفات خواهد بود. چرا نباید خودروهای با کیفیت در اختیار نداشته باشیم و چرا کلاس های روانشناسی مستمر نداشته باشیم.
صحبت از سامانه ترافیکی که شد، از حامد درباره وضع و اوضاع و چالش های پلیس راهنمایی و رانندگی در مسیرها می پرسم و او این گونه توضیح می دهد: تعداد نیروی پلیس کم است و نیروی زبده که تجربه از جاده داشته باشند بکار نمی گیرند. نهایتا یک سربازی که دوره خدمت است که بعضا حتی گواهینامه نداشته و اطلاعات جاده ای ندارند. به جای پلیسِ کادر از پلیس وظیفه استفاده می کنند که کار فنی نمی دانند، مخصوصا در جاده های کوهستانی مازندارن.
حامد از افسران پلیس مسیر گلایه مند است، لحن کلامش تغییر پیدا کرده و می گوید: پلیس راه های راهنمایی رانندگی بین مسیر اکثر بجای کارکرد اصلی خودشان یعنی راهنمایی کردن، با تندمزاجی و عصبانیت رفتار می کنند حتی در دفتر پلیس راه بین جاده ای سلام راننده را جواب نمی دهند و بعضا دفترچه را که ساعت زدند را به سمتمان پرت می کنند و بی احترامی هایی نظیر این که بسیار در بین پلیس ها شایع است، اگر یک افسر باسواد باشد اینکار را می کند.
می گویم در مورد جریمه کردن پلیس ها نظری نداری؟ حامد روایت جالبی تعریف می کند که البته تاسف بار است: جریمه کردن پلیس ها هم زمان دارد؛ جالب اینجاست زمانی که تردد در جاده خلوت است و ماشین زیادی در جاده نیستند عموما خودروهای مسافربری زرد رنگ را جریمه می کنند اما زمانی که جاده پر تردد و شلوغ است کاری به ما ندارند و بیشتر خودروهای غریبه و شاسی بلند را جریمه نقدی و قبضی می کنند، عمدتا سلیقه ای عمل می کنند و کمتر طبق قوانین عمل می کنند.
او ادامه می دهد: از نظر مناطقی که مستقر هستند هم معمولا قوانین خاص خود را دارند، در قانون هست که پلیس باید در محلی مستقر شود که راننده از دور به او دید کافی داشته باشد اما آنها در پشت پیچ ها و پشت سنگ ها قایم می شوند و همین کارشان باعث بروز مشکلات و بعضا تصادف می شود چراکه راننده در میانه پیچ جاده متوجه پلیس شده و با کاهش ناگهانی سرعت خودرو سبب بروز حادثه نظیر چپ کردن و برخورد ماشین پشت سر می شود.
ثابتیان اعتقاد دارد که تعداد دوربین های جاده بیش از حد است و البته بیشتر دوربین های جریمه ای است و حتی تعداد دوربین سامانه ۱۴۱ نسبت به آنها کمتر است. برایم رنگ خودروی مسافربری سوال است، چرا زرد. یک راننده حرفه ای حتما می داند، پرسشم را اینگونه پاسخ می دهد: این رنگ در هر آب و هوایی قابل دیدن و رویت است، بدترین رنگ در ماشین ها قهوه ای است و خیلی کم وجود دارد، چون در هوای تاریک و بارندگی دید کمی داشته و مشکل آفرین است اما رنگ زرد در هر آب و هوایی قابل رویت هست.
از او می خواهم چنانچه پیشنهاداتی برای مسئولین ذیربط گروه شغلی خود و حتی مردم دارد بگوید، پاسخ می دهد: عیبی که در کشور وجود دارد این است که مردم ما عشق خودرو پیدا کردند که این باعث شده ماشین تک سرنشین خیلی زیاد شود، همین موضوع باعث بروز مشکلات ترافیکی متعدد و تصادفات است، چراکه نه جاده مناسبی وجود دارد و نه متاسفانه فرهنگ درست رانندگی.
سوال آخرم از این راننده حرفه ای با پاسخی تلخ و عجیب همراه است، از حامد می پرسم که اگر به عقب بازگردیم باز همین شغل را انتخاب می کنید، او با لبخندی سرد می گوید؟ بسیار سعی و تلاش می کنم از این شغل به شغل دیگری بروم، این شغل از نظر شخصیت اجتماعی، درآمد و آینده کاری، هیچ جایگاهی ندارد و بیشتر از ۸۰ درصد بازنشستگان در شغل رانندگی حتی عمل قلب باز کردند چون یکی از مضرات این شغل کم خوابی و بد خوابی و رژیم بد غذایی است که همه این ها به قلب آسیب می زند و اغلب پیشکسوتان این شغل مریض هستند، یا قند و دیابت دارند یا فشارخون یا مشکلات قلبی یا مریضی دیگر.