TOD چیدمان شهر را زنده میکند
کتهای که باعث میشود تهران در این الگو موفق نباشد، سیاستهای بیبرنامهای است که همواره در این شهر حاکم بوده و همچنان نیز حاکم است. مدیران شهر تهران سالهاست با اتخاذ تصمیمهای غیر مهندسی تهران را تا حدی ویران کردهاند که درستکردن شرایط بههیچوجه کار آسانی نیست و با صراحت میتوانیم بگوییم تهران شهری از دست رفته است.
TOD الگویی از توسعه شهری متکی به حملونقل عمومی است که پیرامون مراکز و ایستگاههای حملونقل همگانی مانند پایانههای اتوبوسرانی و ایستگاههای مترو شکل میگیرد. بر اساس این الگو تمام نیازهای انسان مدرن در پیرامون محل زندگیاش برطرف میشود و شهروند مدرن لزومی نمیبیند برای دسترسی به سینما، مرکز خرید، مترو، اتوبوس، تاکسی و سایر نیازهای خود به نقاط مختلف شهر سفر کند.
بر اساس این الگو، چیدمان شهری تأکید بر تقویت حملونقل عمومی و ایجاد محیط پیادهمحور دارد. کنار هم قرارگرفتن مجتمعهای مسکونی، تجاری، اداری، فضای باز و فضاهای عمومی در فاصله دسترسی مناسب باعث میشود تا ساکنان بهراحتی و با وسایل نقلیه عمومی یا بهصورت پیاده تردد کنند و در کل تراکم جمعیت در مکانهایی باشد که ایستگاههای حملونقل بیشتر است و هرچه از این مراکز دور میشویم از تراکم نسبی جمعیت کاسته میشود. این الگو در شهرهای زیادی از دنیا از جمله لندن شکل گرفته است و جامعهشناسان شهری بر لزوم شکلگیری این الگو در شهرهای بزرگ تأکید میکنند.
این الگوی شهری در تهران هم طرفداران خودش را دارد اما نکتهای که باعث میشود تهران در این الگو موفق نباشد، سیاستهای بیبرنامهای است که همواره در این شهر حاکم بوده و همچنان نیز حاکم است. مدیران شهر تهران سالهاست با اتخاذ تصمیمهای غیر مهندسی تهران را تا حدی ویران کردهاند که درستکردن شرایط بههیچوجه کار آسانی نیست و با صراحت میتوانیم بگوییم تهران شهری از دست رفته است. نمونه بارز از شکست این طرح در تهران مناطق شمالی و شمال غربی تهران است. در این مناطق اگر وسیله شخصی وجود نداشته باشد در عمل هیچ کاری نمیتوان انجام داد چراکه تغییر کاربری دادن این مناطق به نفع شهروندان نیست و برای تمرکززایی در این مناطق هیچ فکری انجام نشده است. مراکز خرید، ایستگاههای حملونقل عمومی، ایستگاههای مترو و مراکز فرهنگی یا تفریحی بسیار دورتر از منطقه مسکونی واقع شدهاند و برای رسیدن به آنها باید زمان نسبتا زیادی را طی کرد.
از دیگر مشکلاتی که نبود تمرکز شهری منجر به آن میشود ترافیکهای سنگین شهری است. شهروندان برای جابهجا شدن و رسیدن به این مناطق باعث بروز ترافیک و شلوغی در خیابانها میشوند و دوری از ایستگاههای حملونقل عمومی و کمبود دستگاههای حملونقل مثل اتوبوس و یا شلوغی مترو شهروندان را بر این میدارد که از وسیله نقلیه شخصی استفاده کنند. از طرف دیگر پایانهها به دست دلالان افتاده و تزلزل قیمتها هرروز شهروندان را برای استفاده از وسایل نقلیه عمومی دلزدهتر میکند.
موضوع دیگری که نشان میدهد مدیران شهری ایران علاقهای به اجرای طرح TOD در کشور ندارند، شهرکهای تازهساز است. برای مثال اجرای این الگو در شهر جدید پردیس برای مدیران و مهندسان شهری کار سختی نبود اما اگر نگاهی به نقشههای این شهرکهای جدید بیندازیم متوجه میشویم کوچکترین نقشهای برای تمرکززایی در آن وجود ندارد. هیچ طرحی برای خودبسنده کردن محیط در نظر گرفته نشده و حتی فکری برای راهرفتن یا قدمزدن عابران پیاده نشده است.
در این مناطق همهچیز بر اساس ساختوساز ساختمان است و شهروندمحوری وجود ندارد؛ درصورتیکه اگر کمی به عقب بازگردیم خواهیم دید در شهرکهای قدیمی تهران مثل اکباتان و آپادانا طرح مدرن شهری تا حدی انجام شده بود. در این شهرکها، ساکنان امکان برطرف کردن عمده نیازهای خود را داشتند و طراحی این شهرکها در زمان خود بینظیر بوده چراکه شهروند و تمرکز زایی حرف نخست را میزد.