بازدید سایت : ۴۷۴۵۳

فرهنگ فرسایی ره‌آورد بهسازی کالبدمحور

توسعه شهرنشینی در ایران در چند دهه گذشته همراه با تغییرات جمعیتی، فرهنگ فرسایی را در کشور به همراه داشته است. این فرسایش طی دهه‌های گذشته به حاشیه‌نشینی و ناکارآمدی بافت‌های میانی ازیک سو دامن زده است.از سوی دیگر بافت‌های فرسوده و حاشیه شهرها علاوه بر مشکلات کالبدی و کاهش ایمنی ساکنان محله، سایش فرهنگی را با شتاب تأسف‌باری افزایش داده است.

فرهنگ فرسایی ره‌آورد بهسازی کالبدمحور
تین نیوز |

حبیب خراسانی*: توسعه شهرنشینی در ایران در چند دهه گذشته همراه با تغییرات جمعیتی، فرهنگ فرسایی را در کشور به همراه داشته است. این فرسایش طی دهه‌های گذشته به حاشیه‌نشینی و ناکارآمدی بافت‌های میانی ازیک سو دامن زده است.از سوی دیگر بافت‌های فرسوده و حاشیه شهرها علاوه بر مشکلات کالبدی و کاهش ایمنی ساکنان محله، سایش فرهنگی را با شتاب تأسف‌باری افزایش داده است.

این موضوع علاوه بر گسیختگی فرهنگی برای ساکنان بافت‌ها - با توجه به اینکه دایره شمول آن 25درصد از جمعیت کشور را که در این بافت‌ها ساکنند دربرمی‌گیرد- کل جامعه شهری ایران را به گسترش از هم گسیختگی فرهنگی تهدید می‌کند. در عین حال ساکنان این بافت‌ها که در سال‌های کمی دورتر شاکله اصلی شهرها را شکل داده‌اند، در فرایند گسترش قارچ گونه و جنگل واره شهرنشینی، منزلت پیشین خود را از دست داده‌اند و به‌نحوی محله‌های آنها معیاری برای نمایش شاخصه‌های اضمحلال فرهنگی در جامعه شهری ایران شده است. این در حالی است که به‌نظر می‌رسد کمترین تأثیر را در این فرایند ساکنان این محله‌ها داشته‌اند.

فقدان برنامه جامع توسعه شهری و بی‌توجهی به توسعه متوازن در برنامه‌ریزی شهری و آمایش سرزمینی ریخت شهر‌ها و ماهیت آنها را به نقطه ماکسیمم بحران در این محله‌ها رسانده است. این بحران درصورت ظاهر بدمسکنی و در ماهیت فرهنگ‌فرسایی را سبب شده، به‌گونه‌ای که بازآفرینی بافت‌های فرسوده (بافت‌های ناکارآمد شهری) و ساماندهی حاشیه‌نشینی (اسکان غیررسمی) از اولویت‌های مهم کشور شده است. سیر تحول برنامه‌ریزی برای اینگونه بافت‌ها در ایران از2دهه گذشته نشان می‌دهد که سیاستگذاری و برنامه‌ریزی و اجرای این برنامه‌ها از کالبدمحوری به سمت اجتماع محور تغییر پیدا کرده؛ یعنی عناصر اصلی برنامه‌ها و تحقق آن منوط به تحقق برنامه‌های توسعه فرهنگی و اجتماعی شده است.

این تغییر رویکرد به جهت تجربه نافرجام توسعه کالبد صرف صورت گرفته؛ زیرا هم در بافت‌های فرسوده و هم در شهرهای جدید کاملا این مقوله قابل لمس است که اجرای برنامه‌های کالبدی چه در احیا و چه در ایجاد محله‌ها و شهر‌های جدید شکست خورده‌اند و جنگل واره‌ای از سکونتگاه را ایجاد کرده‌اند که نمی‌توان تلقی زندگی شهرنشینی از آن داشت. اگرچه فرایند توسعه کالبد مبنا در ابتدا چهره‌ای شهرگونه ایجاد کرده بود اما مهم‌ترین خلأ در این نوع توسعه، جدای از مسائل معماری و شهرسازی، بی‌توجهی به شاخص‌ها و مولفه‌های بنیادین فرهنگی بوده است که قوام‌‌بخش فرهنگ شهرنشینی و توسعه شهری بوده‌اند؛ یعنی کالبد‌ها ساخته شدند اما درون آنها تهی بوده و هست.

مهم‌ترین رکن مغفول این تهی‌سازی‌ در فرایند فرسایش فرهنگی موضوع هویت است. در شکل‌گیری جوامع محلی و شهری در ایران از گذشته تا امروز سازمان اجتماعی محور بوده، یعنی زندگی شهری در ایران و محله‌ها در عصر مدرن مبتنی بر سازمان اجتماعی شکل گرفته‌اند و یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های آن هویت و حس تعلق خاطر و نهایتا بالندگی بوده، به همین دلیل فضای محله و شهر با هویت و تعلق رابطه‌ای دوسویه داشته است. عناصر کالبدی و فضایی در جایگاه نشانه شناختی و نمادین معرف هویت فرهنگی و اجتماعی ساکنان بودند و از طرفی هویت درشکل‌گیری فضا و کالبد اثر مستقیم داشته است اما در فرایند توسعه شهری در 2دهه گذشته تأثیر و تاثر این رابطه در برنامه‌ریزی نادیده گرفته شده است. بی‌توجهی به این رابطه دوسویه در برنامه‌ریزی توسعه شهری سبب جایگزینی عنصر مکان به جای مولفه‌های فرهنگی اجتماعی شده است؛ یعنی شکل‌گیری هویت محله‌ای در شهرها و بالندگی ساکنان مبتنی بر عنصر مکان شده که مهم‌ترین آسیب اجتماع محلی در فرایند توسعه شهری در ایران را دامن زده است؛ تا جایی که عناصر هویتی از محله‌های صاحب وجاهت اجتماعی تهی شده‌اند و معرفی محله بر جغرافیای آن استوار شده است و بالندگی و حس تعلق نیز بر مکان محوری تبلور یافته است. این مکان محور بودن و حس تعلق ناشی ازمکان، برنامه بازآفرینی شهری و احیاء هویت محله‌ها را با چالش مواجه کرده و از طرفی برنامه‌ریزان و مجریان را با این پرسش اساسی مواجه می‌کند که آیا اساسا بازآفرینی محله‌های سیروس و مولوی تهران، حس تعلق و بالندگی اجتماعی را همچون محله زعفرانیه و یا شهرک غرب که فاقد هویت فرهنگی که از منظر نمادشناسانه و نشانه شناختی قابل بحث باشد، ایجاد می‌کند؟

پاسخ به این پرسش و راهکار اجرایی برای تحقق آن کار بسیار مشکلی است. در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم مولفه‌های فرهنگی در شکل‌گیری هویت محله و ساکنان آن نقش بنیادین داشته و محلات در تک تک شهر‌های ایران سازمان اجتماعی خود را ساخته و حفظ کرده بودند و همین محلاتی که امروز به بافت‌های فرسوده تبدیل شده‌اند بن‌مایه شکل‌گیری شهرها و هویت بخش آنها بوده‌اند با این توصیف انتظار می‌رود در فرایند باز آفرینی به ظرفیت‌های فرهنگی و اجتماعی محلات در مقابل مکان‌محوری توجه شده و سیاست‌ها و برنامه‌ها بر این اساس تنظیم شود و برای بازتولید ارزش‌ها در طول دوره اجرای برنامه باز آفرینی شهری پایدار مولفه‌های فرهنگی و اجتماعی را به موازات توسعه کالبد پیش برد. یعنی بازآفرینی محله‌ها با بازتعریف مولفه‌های توسعه فرهنگی و اجتماعی باید صورت پذیرد تا در کنار توسعه کالبد و زیست‌پذیری، هویت و حس تعلق خاطر هم باز تعریف شود. جان کلام اینکه بازآفرینی فرهنگ مبنا گریزگاهی بایسته برای برون رفت از بحران خاموش فرهنگ‌فرسایی در محله‌های ایران است.

*رئیس مرکز مطالعات کاربردی و ارتباطات شرکت بازآفرینی شهری ایران

منبع: روزنامه همشهری
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.