◄ زخمِ ساعت 72
سرمایه یک حکومت، اعتماد و اطمینان مردم به حاکمان است. این اعتماد، امنیت و ثبات به کشور میبخشد، رونق میآورد، مانع ویرانی میگردد.
ویل دورانت در مجموعه سترگ «تاریخ تمدن» در جلد تمدن چین، جایی که به احوالات کنفوسیوس، وزیر درست کار و متفکر چین میرسد، بخشی از گفتگوی وی را با شاگردش تسه کونگ میآورد: «تسه کونگ از استادش پرسید، لوازم حکومت چیست؟ استاد پاسخ داد، سه چیز؛ خوراک، وسایل جنگ و اعتماد مردم. تسه کونگ گفت: اگر ترک یکی از این سه ضرورت یابد، کدام را باید در ابتدا رها کرد؟ استاد گفت: وسایل جنگی. تسه کونگ باز پرسید: اگر یکی از آن دو ضرورت یابد، کدام را باید کنار گذاشت؟ استاد پاسخ داد: خوراک را کنار بگذارد، از دیرگاه مرگ نصیب آدمیان بوده است، اما اگر مردم به حکام خود ایمان نداشته باشند، دولت را قوامینیست». کنفوسیوس 2550 سال پیش در امارت لو در چین زاده شد.
چهارشنبه 18 دی، خبر هولناکی در آغازین ساعات شروع کار اداری منتشر شد. هواپیمای بوئینگ 737 خطوط هوایی اوکراین در نزدیکی تهران سقوط کرد. علت سقوط، نقص فنی هواپیما اعلام شد. در این حادثه 176 نفر کشته شدند که در این میان 15 کودک و یک نوزاد بود. تا عصر خبرها دلخراشتر شد. در میان جانباختگان 14 نفر دانش آموخته دانشگاه صنعتی شریف، 6 نفر امیر کبیر و... و عموماً جوان با مدارج دانشگاهی بودند.
24 ساعت بعد، از سوی برخی دولتها گمانهزنیهایی در مورد علت سقوط هواپیما مخابره شد. این دولتها به استناد تصاویر ماهوارهای دلیل سقوط را نه نقص فنی موتور که اصابت موشک میدانستند. موج خبری گستردهای در دنیا شکل گرفت. اسناد و مدارک و ... دلالت بر خطای انسانی در سقوط هواپیما بود. این بگو مگوها، روز جمعه-48 ساعت پس از حادثه- هم ادامه داشت. شبکههای مجازی نیز به شبهات و تردیدها و البته اطمینان خاطرها دامن میزد. دولتهای اوکراین و کانادا تمام قد ظاهر شدند. نمایندگانی به ایران برای بررسی تخصصی کار اعزام شد و انکارهای مسئولان کماکان با قاطعیت ادامه داشت. اما بمب خبری در ساعت 72 بود. به یک باره اعلام شد، هواپیمای اوکراینی سقوط نکرد، بلکه سهواً ساقط شد. همه بهت زده و عصبانی. گویی بغض راه نفس را بسته است. سه روز بود که زخم درد از دست دادن جانباختگان، جانمان را میخراشید و این پنهانکاری ناشیانه، شرنگی شد به کامیکه چندی است تلخ است و تلخکامتَرش کرد. این خبر مصیبت وار یا بهتر بگوییم مصیبت خبر! از جهات بسیاری قابل تأمل است. این حادثه از هر جهت نابخشودنی است. هنگامیکه آماده باش در حد3-3 است. یعنی بالاترین سطح، چرا با یک فاکس و حتی تلفن پروازها متوقف نشد؟ مگر نه اینکه این شیوه و دستور امنیتی متداولی است که بارها از سوی دولتها به اجرا درآمده است. یک خطای انسانی صورت گرفت که نباید میگرفت، چرا 72 ساعت افکارعمومی و احساسات مردم به هیچ گرفته شد؟ حداقل با این قاطعیت تکذیب و این اخبار صحنهسازی و توطئه دشمن معرفی نمیشد. حتی برخی شبکههای مجازی برای توجیه این اقدامات سهام بوئینگ را بالا و پایین میبردند و این شرکت را با ایرباس به لحاظ فنی مقایسه میکردند و...
سرمایه یک حکومت، اعتماد و اطمینان مردم به حاکمان است. این اعتماد، امنیت و ثبات به کشور میبخشد، رونق میآورد، مانع ویرانی میگردد. نباید اینگونه سرمایه خود را به حراج گذاشت که سنگی بر سنگی بند نخواهد شد. دیگر به چه اطمینانی مردم به وعدهها، تکذیبیهها باور داشته باشند؟
از تکنولوژیهای مدرن پدافندی نمیگویم، از آگاهی و دانشی که باید از مناسبات اجتماعی و رسانهای که به واسطه مسئولیتتان باید داشته باشید و ندارید، سخنی نیست. تاریخ بخوانید. نامه تنسر را به اردشیر ساسانی بخوانید. نه! سیرالملوک(سیاست نامه) خواجه نظامالملک طوسی را یکبار روخوانی کنید. ریشه و مبانی فکری غالب اندرزنامه نویسیهای ما، بر اعتماد مردم به حاکمان استوار است. اصل ایمان مردم به حکومت، به عنوان رکن اصلی مُلکداری، عمری به درازای تاریخ تشکیل دولت در جوامع بشری دارد. قاموس تاریخ را که نمیشود انکار کرد. ریشه درخت ثبات را نسوزانید.