چرا گفتن یک موضوع ساده سخت میشود؟
کار رسانه دشوار است؛ خاصه اگر مستقل باشد و خاصتر اگر تخصصی باشد. وقتی در هیئت یک رسانه مستقل و تخصصی ظاهر میشوید، لابد قرار بر این است که گرهی از کاری باز کنید. لابد نمیخواهید بر مدار مناسبات سیاسی بچرخید که اگر میخواستید راهش مشخص بود و چگونگیاش هم مشخص.
کار رسانه دشوار است؛ خاصه اگر مستقل باشد و خاصتر اگر تخصصی باشد. وقتی در هیئت یک رسانه مستقل و تخصصی ظاهر میشوید، لابد قرار بر این است که گرهی از کاری باز کنید. لابد نمیخواهید بر مدار مناسبات سیاسی بچرخید که اگر میخواستید راهش مشخص بود و چگونگیاش هم مشخص. اما راستش همهچیز از آنچه به نظر میآید سختتر است. یعنی اگر دلتان بخواهد با کارشناس و مدیر و مسئول بهعنوان فعالان صنعت طرف باشید و از صنعت بهمثابه صنعت سخن بگویید، بسیاری وقتها خیال باطلی است. کار میرسد به جاهایی که حرف همهچیز در میان است الا صنعت. پای آدمها وسط کشیده میشود، پای رفاقتها، سوگیریها سیاسی و هزار چیز دیگر و شما میمانید و خودتان. بعد به این نتیجه میرسید که شاید بهتر
باشد فارغ از آدمها به پدیدهها نگاه کنیم و هر کس نظر کارشناسی خودش را بگوید؛ اما جریان تند و قدرتمندی شما را برمیگرداند سر جای اولتان؛ که یعنی یک موضوع ساده میشود یک بنبست. بنبستی که نمیدانید چرا بنبست است.
نمونهاش همین داستان «قیر» است. همین ماجرای حالا درهمپیچیده آغشته به هزار اماواگر. بر روال معمول ما هم گفتیم رسانهایم و طُرفه آنکه رسانه تخصصی صنعت حمل ونقلیم. خوب و بد این تصمیم امری فنی و تخصصی است و ببینیم هرکسی چه میگوید. فکر میکنید چه دست ما را گرفت؟ چند یادداشت و اظهارنظر که نویسندگان و گویندگانش میخواستند نامشان فاش نشود! راستش بارها حرفها و نوشتهها را مرور کردم. بیشتر این حرفها به شیوههای مختلف در روزهای گذشته توسط افراد مختلف در رسانهها مطرح شدهاند. هیچکدامشان نه درباره شخصی حرف زده بودند، نه سمت جناح خاصی ایستاده بودند. حرف کارشناسی بود؛ موافق و مخالف. ما هم جز حرف کارشناسی که کاری نداریم. حالا سؤال اینجاست که چرا یک حرف درست و کارشناسی که حاصل سالها تحقیق و تجربه است، باید لای دغدغههای غیر کارشناسی مدفون شود؟ چرا نگرانی در همهجا هست؟ اصلا نگرانی از چیست؟ بر اساس اخلاق حرفهای از بردن نام معذورم اما میتوانم بگویم این کارشناسان چه گفتند. یک حرف بهطور خلاصه این بود که «وقتی چیزی قیمت دولتی داشته باشد، باعث ایجاد رانت میشود و حواله قیر رایگان فرق چندانی با دلار ۴۲۰۰ تومانی ندارد. تنها فرق این است که آن کسی که دلار را میگیرد دستکم ۴۲۰۰ تومان بابت آن میپردازد اما کسی که قیر را میگیرد یک ریال هم نمیپردازد.»
و مثلا خلاصه حرف یک کارشناس دیگر هم این بود که «شاید هر دو طرف مخالف و موافق، حق داشته باشند. اما درحالیکه این دو بر سر حقانیت حرف خودشان مباحثه و جدل میکنند، راههای کشور از دست میرود و از قبل آن تصادفات زیادتر و هزینهها بیشتر میشود. شاید بهتر باشد منتقدان به جای این دو راه پرمسئله راه سومی پیشنهاد کنند که کار پیش برود. چراکه اگر همهچیز در حالت فعلی ادامه پیدا کند، زیان ما بیشازپیش خواهد بود.» به همین سادگی! آیا اینها حرفهای مگویی هستند؟ آیا چیزهایی میگویند که قابلبحث نیست؟ کدامش تازه است؟ راستش من فکر میکنم هیچکدام. این دو نگاه، شکلی عام از مسائل عمیقتری هستند که سالهاست با آنها درگیریم و فقط هم مختص قیر یا حملونقل نیستند. راز هم نیستند و بارها در رسانهها مطرح شدهاند. پس فقط یک چیز میماند. اینکه ما استاد تبدیل مسائل قابلبحث و تخصصی به مسائل حساس و غیرقابل بحث هستیم. صدالبته که همیشه منافعی است که کار را سخت میکند و کسانی هستند که نفعی دارند و لابد میخواهند از منافعشان دفاع کنند. قرار نیست واقعبین نباشیم.
اما آیا قرار است همیشه این نگرانیها ما را ازآنچه باید انجام بدهیم دور کند؟ تجربه سالها کار من میگوید دهها و بلکه صدها مسئله، موضوع، پدیده و پروژه مهم ذیل همین رویه از دایره بحث خارج شده و لاجرم از دسترس نگاه کارشناسی خارج شده است. روشن است که پیامد این روال چه بوده و چه خواهد بود. سمت دیگر این ماجرا البته از رونق و اهمیت افتادن رسانه تخصصی است. مهمتر از آن از رونق افتادن تخصص است. لاجرم رسانهای که قرار بوده میدانی برای طرح مباحث علمی و کارشناسی باشد و زبانی مشترک میان مدیر و کارشناس و مردم خلق کند در نهایت تنهای تنها میماند. همه دوستش هستند اما کسی در کنارش نیست. انگار حتی صنعت بدون سیاست و ملاحظات ناشی از مناسبات بروکراتیک فقط یک نام برای وزارتخانهها و دانشگاهها و کتابها و رسانههاست. این تلخ است. به تلخی و سیاهی همین قیری که حالا ورد زبان است. زبانهایی که نامی ندارند.
مسعود ذهبیون- مدیرمسئول هفته نامه حمل ونقل