بازدید سایت : ۴۵۷۲۲

◄ فراموش شدگان

◄ فراموش شدگان

عرق، چین و چروک های عمیق پیشانیش را پر کرده و چهره آفتاب سوخته‌اش را مرطوب کرده بود، گهگاهی در حین کار روی به سمت عابران می‌گرفت و با حسرت رفت و آمد آنان را تماشا می کرد.
آن روز به جز نان شب، ذهنش درگیر شهریه دانشگاه فرزند هم بود، دیگر روی گفتن کلمه "ندارم" را، به جگر گوشه اش نداشت.
پس از سال‌ها تلاش شبانه روزی، فقر و تنگدستی رهایش نمی‌کرد و همچنان چون شبحی مخوف سایه به سایه‌اش می آمد.
به مانند بسیاری از هم قطاران قافیه را باخته بود، دلهره و ترس از نداری چون کابوسی مدام آزارش می داد، هر چه بیشتر تلاش می کرد فاصله اش با اهداف ساده زندگیش بیشتر می‌شد، به جای رونق مالی هر سال بخشی از سفره کوچکش کاسته می‌شد و او شرمنده‌تر از گذشته به آینده نا معلوم خود فکر می‌کرد، نمی‌توانست؛ اما اگر در ید قدرتش بود حتما زمان را نگه می‌داشت.
چند وقتی است که دیگر انگیزه سابق را ندارد، نمی‌داند این از عوارض پیری است یا افسردگی و یا چیز دیگری اما خوب می‌داند که این نور در حال خاموشی است.
تراژدی دردناک زندگی او معمولا در روزهای پایانی هر ماه تشدید می‌شود، روزهای که دیگر چیزی در بساط ندارد و مجبور است بر خلاف میل باطنی در جلوی دوست و دشمن سر خم کند.
در مسیر بازگشت به خانه لیست بلند بالای خرید را نگاهی می اندازد و اسکناس‌های اندک جیبش را چند بار می‌فشارد، اسکناس‌های که ارزش آن چون شمع در حال آب شدن است و هر روز قدرت خرید او را کم و کمتر می کند، طبق معمول از خرید بعضی از اقلام بهداشتی و دارویی صرف نظر می‌کند و با خرید چند تخم مرغ، اندکی نان و پنیر و یک قالب صابون راهی خانه می‌شود. 

تورم افسارگسیخته چند سال اخیر و افزایش ناچیز دستمزدش به تدریج دیوار بلندی بین او و آرزوهایش کشیده، از وعده و وعیدهای دولتیان بسیار دلخور است و دیگر اعتمادی به سخنان آنان ندارد.
حتی تدابیر دولت امید هم نتوانسته اندکی از بار سنگین معیشتی او بکاهد، دولت را بدون تعارف طرفدار نظام سرمایه‌داری می‌داند و افزایش فاصله طبقاتی بین خود و مرفهین جامعه را حاصل سیاست‌های غلط اقتصادی، هر روز در مسیر رفت و آمد با جولان اتومبیل‌های لوکس چند میلیاردی در خیابان‌های شهر به یاد آه و ناله‌های کارفرمای خود در زمان پرداخت حقوق می‌افتد و در دل نیشخندی تلخ می‌زند.
تنها جا برای درد و دل کردن او با مردم در صف نانوایی است، آنجا که می‌بیند فشار اقتصادی علاوه بر او اقشار دیگری از جامعه همچون کارمندان، معلمان، پرستاران و غیره را هم نشانه گرفته است، شاید این، قوت قلبی برای او باشد که در تحمل این درد مشترک، خود را تنها احساس نکند.
به واسطه شرایط استخدامی و وفور نیروی کار مجبور است با همین حقوق اندک بسازد و تمامی بی احترامی‌ها و کم لطفی‌ها را به جان بخرد. 

غم سنگینی دارد، این روزها با نزدیک شدن به هفته‌اش خاطرات تلخ گذشته چون فیلمی سیاه و سفید از ذهنش عبور می‌کند و با یاد مشقت‌های گذشته غمش دوچندان می‌شود، آن شب با شنیدن شایعه اهدای سبد کالا از سوی دولت در هفته کارگر پس از مدت‌ها با کمی آرامش به خواب رفت، شایعه شیرینی که در این شرایط بعید به نظر می‌رسد.

حمید نجف
حمید نجف
وبلاگ‌نویس
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.