راز بقای طولانی مدت مدیران، از مثلث سازی قدرت تا هیپنوتیزم عامه!
در بسیاری از موارد هنگام برکناری مدیران، معضل اصلی مدیران برکنارکننده این است که مدیر برکنار شده را کجا بگذارند؟
این یادداشت، مسئله راز بقای مدیران در طول سالیان دراز را واکاوی میکند تا علاوه بر شفافیت و شناخت نحوه عملکرد مدیران چهار فصل، سرنخهای درمان این مسئله نیز هویدا گردد.
راز اول، مثلث سازی قدرت:
مدیران با سابقه معمولا به تنهایی فعالیت نمیکنند و مثلثی را با اضلاع مکمل خود تشکیل میدهند. این مثلث سازی کمک میکند در طول هیجانات سیاسی که جناحهای مختلف راست و چپ جابهجا میشوند، با حاکم شدن جناح مخالف، ضلع دیگر مثلث همپیمان به روی کار بیاید و این مدیران به صورت موقت به سطوح معاونت یا مدیرکل تنزل یابند و در آینده نزدیک که جناح موافق مجددا حاکم شد، دوباره بر راس مثلث تکیه زده و سایر همپیمانان در اضلاع دیگر سکنی گزینند (پورعزت، ۱۳۸۹). اینچنین است که اضلاع مثلثها و بعضا مربعها و چندضلعیهای قدرت ممکن است در کوتاه مدت بچرخد و مدیران در اضلاع آن جابهجا شوند ولی کسان دیگری خارج از این چندضلعیهای قدرت اجازه ورود به آن را نمییابند.
راز دوم، سوداگری اداری:
مدیران با سابقه معمولا در زمانی که در راس قدرت هستند چنان به معامله منافع سازمانی با سایر پایگاههای قدرت میپردازند، که از منافع اعطایی حاصل از پست فعلی به عنوان مقاومسازهای جایگاه خود بهره میبرند. سایر پایگاههای قدرت نیز بر این مسئله واقفاند که این مدیران بهتر میتوانند منافع ایشان را تامین کنند و بنابراین بر حمایت و تحکیم جایگاه مدیران باقی میافزایند.
راز سوم، سرمایه ارتباطاتی:
سرمایه ارتباطاتی سرمایهای است که حاصل سوداگری اداری است و حتی در صورت عزل از مسئولیت فعلی در سایر سیستمهای مرتبط و غیرمرتبط، پایگاهی برای روزهای ورشکستگی سیاسی فراهم میکند. سرمایه ارتباطی اغلب به سبب دفع ضرر مدیران باقی ایفای نقش میکند.
نکته: در بسیاری از موارد هنگام برکناری مدیران، معضل اصلی مدیران برکنارکننده این است که مدیر برکنار شده را کجا بگذارند؟
راز چهارم، بدون دشمن بودن:
مدیران باسابقه به ضربالمثل «اگر نمیتوانی کسی را بکشی، هیچگاه او را زخمینکن» بیشتر از هر کسی عمل میکنند. ایشان بهدرستی میدانند که بیش از آنکه در یک سیستم به دنبال جذب دوستان باشند، نباید دشمنی را تربیت کنند! چرا که یک دشمن ضربهای در مخالفت میزند که ۱۰۰ دوست نمیتوانند در موافقت آن را جبران کنند. مدیران باقی هیچگاه در سیستمها همچون شیر درنده عمل نمیکنند و سبک مدیریت میان مایه و راکد را بر ماجراجویی و چالش ترجیح میدهند. چه بسیار مدیرانی که صرفا به علت نداشتن دشمن نسبت به دیگران توانستهاند سالها بر مسئولیتهای متعدد تکیه بزنند، در عین حال که همگان بر ناتوانی ایشان برای آن مسئولیتها اذعان داشتهاند.
راز پنجم، تمجید دائمی بالادستان:
مدیران باقی هیچگاه پشت سر کسی حرف نمیزنند، حتی مدیران قبلی سازمان. چرا که هیچگاه احتمال تصاحب پستهای مدیریتی بالادستی را توسط دیگران منتفی نمیدانند. در عین حال چاپلوسی و تملق بالادستان تحت هر شرایط از ویژگیهای بارز این مدیران است.
راز ششم، وعدههای بیاساس و هیپنوتیزم عامه:
مدیران باقی میدانند که حافظه منابع انسانی سازمانها بسیار ضعیف است. ایشان صرفا به گذر از وضع امروز و الان متمرکزند و با دادن وعدههای فریبنده و مثبت نشان دادن وضع موجود و امید دادن به فردای بهتر سعی میکنند عامه را به خواب برند و بر دردها مسکن بزنند.
راز هفتم، ترجیح تعدد مسئولیت بر یک مسئولیت واحد:
مدیران باقی به جای تسلط بر یک مسئولیت مثلا در طول پنج سال، به پنج مسئولیت اجرایی متفاوت هر یک به طول یک سال متمایلند. این موجب میشود ضمن آنکه مدیران باسابقهای تلقی شوند، قبل از اینکه آستانه تحمل اعضای هر سیستم در میان مدت به سر برسد، سیستم را ترک کنند و اعتراضات سر باز نزند. همچنین موجب میشود هنگام انتصاب در پستهای جدید وضعیت عملکرد در پستهای قبلی به دلیل بی ارتباط بودن با پست جدید مورد ارزیابی قرار نگیرد. بهعنوان مثال بهترتیب عناوین بیربط مدیر مالی، مدیر آموزشی، مدیر پشتیبانی، مدیران زیرساخت و مدیر فرهنگی را تصاحب میکنند.
راز هشتم، استعفا به جای عزل:
مدیران باقی نهایتا در بدترین شرایط اگر در اثر فشارهای بیرونی یا اراده بالادستان به نقطه عزل برسند، به موقع استعفا میدهند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و مسئولیت ناکارآمدی را به دوش دیگران بیندازند. توجه شود که درخواست استعفا با کلید خوردن عزل این مدیران صورت نمیگیرد، چرا که تمام عوامل فوقالذکر میتواند موجب تداوم بقای مدیر بشود. نهایتا در صورت عدم توفیق در بقا از طریق هیچ یک از راهها، استعفا صرفا ساعاتی قبل از عزل صورت میپذیرد.
انشالله که منظپر نظر استعفا جناب اخوندی وانتصاب جناب کشاورزیان نباشد .
انشالله