◄ بحران غافلگیری
قابل پیشبینی بودن برف یعنی اینکه میشود آن را مدیریت کرد و جلوی فاجعه را گرفت دقیقاً کاری که در استان گیلان انجام نشده است.
زلزله را نمیشود پیشبینی کرد. میآید، میلرزاند، میرود و شهر و کشوری را داغدار میکند. البته بماند که کشورهایی هستند که با ساختن خانههای ضد زلزله، جلوی غیرقابل پیشبینی بودن زمین لرزه را هم گرفتهاند و خود را برای زلزله هم آماده کردهاند. وقتی زلزله میآید آنها فقط میلرزند و تمام.
برف و باران را اما میشود پیشبینی کرد. علم هواشناسی آنقدر پیشرفت کرده است که میتوان فهمید طی روزهای آینده، آسمان برفی میشود و زمین سفیدپوش.
قابل پیشبینی بودن برف یعنی اینکه میشود آن را مدیریت کرد و جلوی فاجعه را گرفت دقیقاً کاری که در استان گیلان انجام نشده است.
اینکه برق و آب و گاز قطع میشود و زندگی مردم فقط به خاطر بارش یک برف مختل میشود یعنی مدیریت استانی تعطیل است.
برف گیلان در تابستان یا بهار نبوده است که بگوییم حضرات مسئول غافلگیر شدهاند. به خدا که از قدیم الایام در زمستان برف میآمده است.
چرا باید همانگونه که مردم در 50 یا 60 سال پیش در مسیرهای منتهی به گیلان به خاطر بارش برف غافلگیر میشدند در سال 98 خورشیدی بازهم در راه بمانند. تازه در آن زمانها، پیرمردها به جوانترها با توجه به تجربهشان میگفتند این وقت سال به دل جاده نزنید، آسمان بیرحم است.
صرف هشدار به مردم درباره اینکه چند روز آینده برف می آید و به شمال سفر نکنید همه مدیریت بحران نیست بلکه مسئولان هم مخاطب این هشدار هستند و آنها نیز باید خود را برای قطع آب و برق و گاز مردم آماده کنند نه اینکه ادای کسانی را درآورند که برای اولین بار برف سنگین می بینند.
مسئولان استانی گیلان الان پاسخ این سوالها را بدهند. مردمی که برقشان در این سرما قطع شده است، چگونه زندگی کنند؟ آنهایی که سیستم گرمایششان پکیج است و با نبود برق بلااستفاده میشوند، چگونه خود را گرم میکنند؟ مردم گرفتار برف و محبوس شده در خانه، چگونه غذا تهیه میکنند؟
واقعا مدیریت اینقدر سخت است؟ وظیفه استاندار، فرماندار و مسئولان شهری چیست؟
آیا واقعا غافلگیر شدن در برف و باران نوبر است. متاسفانه ما دچار مسئولانی هستیم که خوب غافلگیر میشوند. عید یادتان هست. آنها در باران هم غافلگیر شدند و فاجعه شیراز رقم خورد. هنوز تصاویر آخرالزمانی دروازه قرآن شیراز در ذهنها مانده است.
گویا شمال و جنوب، غرب و شرق هم ندارد کلا مسئولان استانی غافلگیر میشوند مگر اینکه خلافش ثابت شود.
نمیتوانید، بروید. خدمت شما برای مردم زحمت است. لطفا اجازه بدهید کسانی که توانایی مدیریت دارند بر مسند کار بنشینند تا شاهد اینگونه فجایع نباشیم.
استاندار گیلان، اهل استان بوشهر است. او بسیاری از دوران خدمت خود را در جنوب کشور گذرانده است. معمولا مردم در جنوب ایران با پدیدهای به نام برف و مشکلات آن آشنا نیستند. حالا باید پرسید چرا فردی از جنوب ایران برای پست استانداری راهی گیلان میشود که در زمستانها معمولا درگیر برف و بحرانهای آن است. مگر بغیر از این است که رابطه درانتخاب استاندار مهمتر از توانایی علمی و عملی بوده است؟
چرا سعی نمیشود برای پست مهم استانداری از اهالی همان استان استفاده شود تا حداقل فردی که در این مقام قرار میگیرد با مشکلات استان و شهرها و روستاهای آن آشنا باشد.
تازه رئیس سازمان بازرسی گیلان میگوید: «وضعیت موجود شرایط خاص بحرانی نبوده و فقط بارش برف داشتیم». نمیفرمایند چندین ساعت جلو در ورودی ستاد مدتی بحران گیلان انباشته از برف بود.
کلا عادت نداریم قبلا از یک حادثه قابل پیش بینی کاری کنیم ما همیشه مردم بعد از حادثه هستیم. داستان برف هم امروز یا فردا تمام میشود. باید منتظر بود تا ببینم سری بعد قرار است با چه اتفاقی غافلگیر شویم .
آیا وقت آن نرسیده که مدیران ارشد کشور برای سازمانهای پیشگیری از بحران برنامه ریزی جدید و خانه تکانی اساسی نمایند.
* این یادداشت در کانال تلگرامی مدیریت حمل و نقل منتشر شده است.