بازدید سایت : ۷۲۴۸۷

سه یادداشت؛ سه برداشت!

نکبت بودن فقر چنان عیان است که نیازی به بحث و استدلال ندارد تا آنجا که حتی تحقیقات علمی نشان می دهد، بسیاری از حیوانات به هنگام خشکسالی و قحطی، زاد و ولد خود را کاهش می دهند.

سه یادداشت؛ سه برداشت!
تین نیوز |

۱. مامورم و معذور!

مردی که برای آزمایش آمده بود، دستش را در کاسه ای کرد که در آن کاغذهای مختلف به صورت تا شده قرار گرفته بود. قرار بود با چیزی شبیه قرعه کشی، مشخص شود که او « آزمایشگر » خواهد بود یا «آزمایش شونده». برگه را درآورد و دید: نقش او «آزمایشگر» بود.

هیچ کس به مرد نگفت که روی تمام کاغذ های داخل آن کاسه، نوشته شده: «آزمایشگر». به همین دلیل، در تمام مدت آزمایش، آن فرد فکر می کرد که در اتاق مجاور، مرد دیگری نشسته است که قرعه «آزمایش شونده» به نامش درآمده.

ژنراتور را روشن کردند. هدف از آزمایش، « ارزیابی اثر تنبیه بر روی حافظه و کارکرد آن » بود. به آزمایشگر لیستی از کلمات و معانی آنها داده می شد تا آنها را با میکروفونی که داخل اتاقش بود برای « آزمایش شونده اتاق مجاور » بخواند و سپس سوالاتی چهار جوابی را برای او می خواند تا ببیند آیا می تواند گزینه ی درست را انتخاب کند؟

آزمایش شونده، با انتخاب یکی از چهار کلیدی که پیش روی او قرار داده بودند، گزینه مورد نظرش را اعلام می کرد. گاهی درست و گاهی نادرست.

هر بار که پاسخ نادرستی داده می شد، با فشار یک دکمه، شوک الکتریکی به مردی که در اتاق مجاور بود وارد می شد. میزان شوک با توجه به تعداد خطاها افزایش پیدا می کرد. طبیعی است که با افزایش شدت ولتاژ، صدای فریاد مردی که در اتاق مجاور بود به گوش می رسید.

بعضی وقتها، نگرانی و ناراحتی در چهره «آزمایشگر» دیده می شد. گاهی می پرسید: «واقعاً اینقدر زجر دادن لازم است؟ اصلاً انسانی است؟» و مردی که با لباس سفید آزمایشگاه، بالای سرش ایستاده بود توضیح می داد که: «بله. باید ادامه دهیم. چاره دیگری نداریم.»

به آزمایشگر گفته نشد که صداهایی که می شنود، صداهای ضبط شده است و واقعاً شوکی در کار نیست. او در مقابل خودش ژنراتوری را می دید که هر بار، ولتاژش را بالا می برد و با فشار یک دکمه، شوکی را به مرد دیگری که در اتاق مجاور است وارد می کند.

این آزمایش ۴۰ بار و با ۴۰ نفر مختلف انجام شد. از این ۴۰ نفر، هیچ کدام وقتی شنیدند که طرف مقابل می گوید: من مشکل قلبی پیدا کردم، آزمایش را متوقف نکردند. ۲۵ نفر از آنها، حاضر شدند تا ۴۵۰ ولت شوک به طرف مقابل وارد کنند. این در حالی است که از ۳۴۵ ولت به بالا، صدای جیغ و اعتراض قطع می شد و به نظر می آمد که آزمایش شونده، یا مرده یا از هوش رفته است!

نکته دردناک این آزمایش، که استنلی میلگرام آن را ترتیب داد این بود که: این مردها، شوک را به یک غریبه وارد نمی کردند. آنها در زمان قرعه کشی، طرف مقابل را دیده بودند و کاملاً باور داشتند که یک تصادف، آنها را به «آزمایشگر» تبدیل کرده و ممکن بود خودشان روی صندلی اتاق مجاور نشسته باشند.

آزمایش میلگرام در سال های بعد به شکل های مختلف تکرار شد و در هیچ آزمایشی، تعداد کسانی که اعمال این شوک ها را متوقف کرده و به آزمایش اعتراض کردند از یک سوم جمعیت بیشتر نشد.

میلگرام، در تفسیر آزمایش خود، به نکته مهمی اشاره می کند: رفتار ما انسان ها به دو دسته تقسیم می شود. زمان هایی که بر اساس «مسئولیت شخصی» تصمیم می گیریم و زمانهایی که بر اساس «ماموریت شغلی» رفتار می کنیم.

ما زمانی که بر اساس «مسئولیت شخصی» رفتار می کنیم، وجدان خود را دخالت می دهیم. از منطق خود استفاده می کنیم و به پیامدهای تصمیم و رفتار خود فکر می کنیم. اما زمانی که بر اساس «ماموریت شغلی» رفتار می کنیم، نیازی نمی بینیم که به منطقی بودن یا اخلاقی بودن کاری که انجام می دهیم فکر کنیم. اصطلاح «مامور هستم و معذور»، بیان دیگری از تجربه میلگرام است که در فرهنگ ما هم شنیده می شود.

۲. خواب حرفه ای چیست؟

عقیده بر این است که انسان در حال غرق شدن به خواب می رود 

یعنی حس می کند که در حال شنا است، اما خواب است و دارد غرق می شود! 

همین مورد را در هنگام رانندگی هم می گویند. آنهایی که در حال رانندگی خواب هستند فکر می کنند بیدارند و دارند با دقت رانندگی می کنند، اما خواب هستند و “ خواب بیداری ” می بینند!

از وقتی این مطالب را شنیده ام در رانندگی ام بیشتر دقت می کنم و به محض اینکه کمی خواب به سراغم می آید ماشین را پارک می کنم و اصلا ریسک نمی کنم. الآن که دقت می کنم می بینم این حس در برخی موارد دیگر هم صادق است که موضوع این یادداشت است:

یکی از آفت هایی که هر حرفه را تهدید می کند “ خواب حرفه ای ” است. خواب حرفه ای عبارت است از حسی که به هر یک از ما دست می دهد و فکر می کنیم که کارمان را “ به بهترین نحو ” انجام می دهیم در حالیکه بر اثر روزمره گی به خواب فرو رفته ایم و روز به روز احتمال غرق شدن یا واژگون شدن را بالا می بریم.

راننده سرویس بچه های دبستان که روز های اول با وسواس کودکان را سوار می کرد و با دقت رانندگی می کرد، کم کم بچه ها را به عنوان کالا های روزمره می بیند و بی توجه به اینکه اینها هنوز هم چشم و چراغ والدینشان هستند در هیاهوی شهر می راند.

معلمی که در ایام نخست خود را در جایگاه تعلیم و تعلم می دید و شغل خود را با “شغل انبیاء “ مقایسه می کرد، اندک اندک دانش آموزان را نمی بیند و فقط به حقوق و اقساطش می اندیشد و گذران روزهای عمر.

پزشک سوگند خورده و پر انرژی سال های اولین به تدریج با بیماری و درد بیماران خو می گیرد و یادش می رود که گر چه او همان “پزشک دیروزی” است اما این بیمار “بیمار امروزی” است و این بیمار نمی داند که تو برای بیماران قبل چقدر جانفشانی کرده ای. او فقط از تو التیام می خواهد برای خودش، بدون توجه به دیروز و فردا.

هنرمند طراحی که اولین سفارشاتش را با خلاقیت و هنرآفرینی زیاد انجام می داد، آرام آرام همه مراجعان را به یک چشم می بیند و کارهایش بدون نو آوری ارائه می گردد.

مدیر لایق کارخانه ای که تمامی همت خود را برای ایجاد کار بکار بسته، کم کم می اندیشد که رسالت خود را به پایان رسانده، دیگر کارگران خود را نمی بیند؛ گویی فراموش کرده که حیات کارخانه اش به تلاش این کارگران وابسته است.

ای کاش قطعه اول اصول حرفه ای را توی جیبمان نگه می داشتیم تا به “خواب حرفه ای” نرویم! آیا در حال حاضر ما هم دچار یک “خواب حرفه ای” نشده ایم؟

۳. فقر خواست خدا نیست!

همیشه بعضی از صاحبان تریبون و قلم، بدون ارائه دلایلی عقل پسند به تقدیس فقر پرداخته و با فضیلت تراشی برای آن، عموماً فقر را نشأت گرفته از اراده الهی برای امتحان و تزکیه بندگان میدانند! جملاتی نظیر "دنیا محل عیش و نوش نیست"، "فقر امتحان الهی است"، " فقرا نزد خدا بر اغنیاء شرافت دارند." و امثالهم سخنان آشنایی در تئوریزه کردن هیولای فقر هستند.

نکبت بودن فقر چنان عیان است که نیازی به بحث و استدلال ندارد تا آنجا که حتی تحقیقات علمی نشان می دهد، بسیاری از حیوانات به هنگام خشکسالی و قحطی، زاد و ولد خود را کاهش می دهند. با این حال، تحقیقات علمی زیادی در مورد اثرات زیانبار فقر بر انسان ها انجام شده است که با دقت، زوایای مخرب، حقارت بار و کرامت سوز فقر را نشان می دهد.

در یک تحقیق گسترده، از کشاورزان هندی در زمان فروش محصولات تست هوش گرفته می شود. بار دوم در آخر سال که پول ها خرج شده و دوران بی پولی و بدهکاری آنهاست همان تست هوش گرفته می شود. تفاوت نتیجه شگفت انگیز دو مرحله، ۱۰ واحد است. برای درک عمیق فاجعه خوب است بدانیم در آزمون تست هوش، ۱۰ واحد، فاصله هوش متوسط تا تیز هوش است. به عبارتی ضریب هوشی یک فرد در زمانی که غم نان دارد ۱۰ واحد از کسی که از این غم فارغ است کمتر است. 

به قول کوزینسکی کارتونیست شهیر لهستانی "انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر کردن شکم ندارد. غم نان اجازه نمی دهد انسان به تماشای جهان بنشیند، کتاب بخواند ، آگاهی اش را بالا ببرد و به جهان اطراف خود بنگرد. آدمی در زندگی فقیرانه از جهل فراتر نمی رود.“ 

فقر، اخلاق، خلاقیت، تفکر، تدبیر، کرامت و آزادگی را در وجود انسان می کُشد. انسان فقیر ناخواسته برده بی چون چرای پول می شود. تا نیاز خوراک، پوشاک و امنیت انسان برآورده نشود، کمتر کسی دنبال ارضای نیازهای مراتب بالاتر مثل احترام و کمال جوئی خواهد رفت.

اگر فقر خواست خدا برای امتحان بندگان است، چرا خداوند هیچ وقت بندگان خود در کشورهای ثروتمند مثل سوئد، دانمارک و سنگاپور را با فقر آزمایش نمی کند؟ یعنی بندگان خدا در کشورهای ثروتمند به چنان مرتبه ای از تذهیب نفس رسیده اند که دیگر نیازی به امتحان الهی ندارند؟ چرا خداوند لاینقطع در حال امتحان کردن بندگانی به وسیله فقر است که فقیر متولد می شوند و فقیر از دنیا می روند و دائم الامتحان هستند؟ این باور غلط چه نسبتی با عدالت و رحمانیت خداوند دارد؟

کسانی که به این باور غلط ایمان دارند نظرشان نسبت این فرمایش حصرت علی(ع) چیست؟ "فقر از هر دری که وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می شود."

راستی چه رازی در این داستان تاریخی تقدیس فقر وجود دارد که اکثر فضیلت تراشان برای فقر،  خودشان فقیر نیستند؟!

 

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
منبع: گاهنامه مدیر
ارسال نظر
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.