آیا وعده اشتغالی دولت عملی میشود؟
امروز لیسانسهها ۴۰ درصد کل فارغالتحصیلان را تشکیل میدهند و این قشر بخصوص لیسانسهها بهسختی شغل پیدا میکنند.
حمید نجف: بیکاری یکی از چالشهای امروز جامعه و نیازمند برنامهریزی و اقدام است؛ امروز قشر جوان کشور بیکار است و شاید این جمله که مسئله اشتغال مهمترین چالش دولت است، گزاف نباشد؛ و دولت باید با همکاری سایر دستگاهها برای آن برنامهریزی کند، البته دولتمردان آمارهایی ارائه میدهند و حتی از برنامهها سخن میگویند، اما این آمارها بیانگر واقعیتها نیست؛ هرچند شکل بیکاری منحصر به یک سال و یک دولت نیست، اما امروز تعداد زیادی از جوانان با مشکل اشتغال دستوپنجه نرم میکنند.
نرخ بیکاری در سال گذشته ۱۲، ۱ درصد بود و ۲۵, ۳ درصد در بین جوانان بیکار هستند که ۴۰ درصد بیکاران را فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهند که به دلیل مهارت محور نبودن سیستم آموزشی کشور و عدم هماهنگی و برنامهریزی این مشکل ایجادشده است؛ امروز لیسانسهها ۴۰ درصد کل فارغالتحصیلان را تشکیل میدهند و این قشر بخصوص لیسانسهها بهسختی شغل پیدا میکنند که به دو نکته میتوان اشاره کرد:
1- فارغالتحصیلانی که در دانشگاهها تربیت شدهاند، بیشتر به پشتمیزنشینی علاقه دارند؛ و بهنوعی مدرکگرایی بدون توجه به نیازهای جامعه رواج پیداکرده است. فارغالتحصیلان بدون داشتن مهارتی، به دنبال مشاغل آسان هستند؛ این موضوع باعث ایجاد رقابت شدید برای ورود به دستگاههای دولتی شده، زیرا هنگام برگزاری آزمون استخدامی دستگاههای دولتی، فارغالتحصیلان بیشتر از ظرفیت اعلامی ثبتنام میکنند.
از سوی دیگر دانشگاهها علم را انتقال میدهند اما مهارت را نه درصورتیکه دانشگاه باید مجموعهای از فرآیندها را برنامهریزی کند که منجر به انتقال علم و مهارت شود لذا به نظر میرسد برای نجات جوانان از بیکاری باید با سرعت بیشتری آنها را به سمت مهارت آموزش حرکت داد.
2- در سالهای اخیر اتفاقهای نگرانکنندهای در حوزه بیکاری فارغالتحصیلان رخ داد و آن ناهماهنگیهای موجود بین دستگاههای دولتی بود؛ مثلا فرصتهای شغلی خالی در ایران وجود دارد که متاسفانه وزارتخانههای علوم و تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این زمینه باهم هماهنگ نیستند و میبایست وزارت کار برای چشم اندازه چند سال آینده اعلام کند بازار کار چه رشتههایی را نیاز دارد تا وزارت علوم بر اساس آن دانشجو پذیرش و بر مبنای نیاز کشور نیرو تربیت کند، ولی چنین اتفاقی نیفتاده و اکنون با خیلی عظیم فارغالتحصیلانی روبرو هستیم که برای آنها کاری وجود ندارد. نتیجه این ناهماهنگی ارائه طرحهایی مانند کارورزی بود که نتیجه چندانی هم نخواهد داشت.
اگر واقعا اعتقاد به اشتغال وجود دارد باید دولت کارآفرینان را گرد خود جمع کند و در حوزه وزارت اقتصاد و حوزه وزارت کار از آنها استفاده کند؛ ولی مشاهده میشود که بهجای کارآفرینان و تولیدکنندگان، تاجران و بازرگانان وارد عرصه کار شدند.
طرحهایی مانند کارورزی بیشتر جنبه شعاری دارد و اکنون موضوع این است دولت نمیخواهد تلاش کند اشتغال موجود را حفظ کند و نه اینکه تصمیم بگیرد اشتغال جدیدی ایجاد کند؛ اکنون حفظ اشتغال موجود مهمتر است، زیرا بنگاههای اقتصادی با مشکلاتی مانند ورشکستگی روبرو و در حال اخراج نیروهای کار خود هستند.
امروز با جمعیت آمادهبهکار زیادی روبهرو هستیم که یکی از دلایل آن نوع نگاه و مدیریت جزیرهای است که چنین شرایطی ایجاد کرده و متاسفانه باگذشت نزدیک به ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز در بعضی از بخشها بر اساس نظام آزمونوخطا پیش میرویم و ریسک نمیکنیم،
از سوی دیگر جامعه باید با تغییر نگاه علاقه وافر، پشتمیزنشینی را ترک کند تا بتواند از طریق راهاندازی کسبوکارهای موردنیاز کشور البته با حمایت دولت کار را پیش ببرد و بانکها بهعنوان سرمایهگذار باید بهجای در اختیار قرار دادن وامهای کلان به معدود افراد، سرمایه را در جهت رشد تولید داخل در اختیار این نیروهای تحصیلکرده و جوان کشور قرار دهند؛ البته اقتصاد دولتی خود مانعی است برای این امر و تاز زمانی که در اقتصاد دولتی ایران تفکر مدیریت هزینهای به سمت نگاه مدیریت کارآفرینی و تولید محور حرکت نکند، کار پیش نخواهد رفت.
به هر حال هر زمان اطراف دولت را تعدادی نخبه کارآفرین گرفت، آنگاه نتیجه ملموس آن عیان خواهد شد.
درزمینهٔ اشتغالزایی هم بهتر است به فکر تولید باشند و موانع بر سر راه کسبوکار بردارد؛ دولت باید دراین زمینه اقدامات مهمی انجام دهد ازجمله اینکه واردات کالاهای مصرفی را کنترل کرده و محدود کند به واردات ابزارآلات صنعتی که در تولید موثر هستند. واردات کالاهای مصرفی باعث میشود عملا تولیدکنندگان داخلی نابود شوند، درحالیکه باید سیاستگذاریها مبتنی بر بهبود تولید و افزایش صادرات باشد.