◄ انصاف، قطعه گمشده از پازل برخی رسانهها
تیننیوز| محمود خمبر؛ «تاختوتاز مرگ در جادهها» این جمله تیتر یک روزنامه همشهری در روز شنبه 13 شهریور 1395 است؛ در نگاه اول به این تیتر، چه موضوعی به ذهن متبادر میشود؟ بهعبارت دیگر یک روزنامهنگار در چه شرایطی مجاز است از چنین تیتری برای مطلب خود استفاده کند؟
به گزارش تیننیوز، بدیهی است که مخاطب بلافاصله با خواندن این تیتر تصور میکند فاجعهی خاص و جدیدی در حوزه حملونقل جادهای اتفاق افتاده است و به عبارت دقیقتر این تیتر موجبات نگرانی و تشویش اذهان عمومی را فراهم میکند، البته بهخودیخود هشدار دادن به مردم و نگران شدن افکار عمومی درباره این دست مسائل، مسئله ناپسندی نیست و در مواردی که نیاز باشد مردم دستبهکار شوند و فعالیت مسئولین در یک حوزه بسیار ضعیف باشد، استفاده از چنین تیتری میتواند مردم را از شرایط نامطلوب آگاه کند و آنها را بهسوی مطالبه محوری سوق دهد.
اما با یک حساب ساده و بهقول معروف سرانگشتی متوجه میشویم، در این مورد نهتنها فاجعه جدیدی رخ نداده که فعالیتهای مسئولین نتایج بسیار مثبتی نیز داشته، بهعبارتدیگر در این متن آمده است که: "فوت 180 نفر بر اساس تصادفات رانندگی در 10 روز ابتدایی شهریور"؛ درواقع این روزنامه کشته شدن 18 نفر در هر روز را فاجعه دانسته و بنا را بر گله گذاری!
این در حالی است که سالانه در ایران 18000 نفر در اثر سوانح جادهای فوت میکنند و متوسط تعداد متوفیان سوانح جادهای در هرروز در حدود 50 نفر است و کاهش تلفات از 50 نفر به 18 نفر را باید موفقیتی بزرگ دانست و از تلاشهایی که در این خصوص صورت گرفته است قدردانی کرد، قدردانی از مردمی که با رعایت قوانین باعث نجات جان روزانه 30 نفر شدهاند، قدردانی از پلیس راهور که با نظارتهای خود شرایط را برای چنین امری مهیا کرده و تشکر از سازمان راهداری که با تلاشهای شبانهروزی در بهسازی جادهها نقش بسزایی در این کاهش داشتهاند.
البته که حتی فوت یک نفر از هموطنان عزیزمان هم در سوانح رانندگی بسیار ناراحتکننده و غیرقابلقبول است اما با اندکی بررسی و مطالعه متوجه خواهیم شد، نمیشود یک روز صبح چشمها را باز کرد و تلفات را به صفر رساند؛ این مسئله، امری زمانبر و تدریجی است که احتیاج به طیف گستردهای از اقدامات دارد، طیفی که از مسائل فنی گرفته تا فرهنگسازی همه و همه را شامل میشود.
حال سؤالی که مطرح میشود این است که چرا یک روزنامه، کاهش آمار تلفات و تصادفات جادهای را که امری بسیار مبارک است را چنین وارونه به تصویر میکشد؟ چرا بهجای ترساندن و تشویش اذهان عمومی، حقایق را همانگونه که هستند بازنمایی نمیکند؟ آیا قصد فرهنگسازی دارد؟ که هیچ عقل سلیمی نمیتواند بپذیرد که با سیاه نمایی و معکوس نشان دادن حقایق بشود مردم را به امور مثبتی راهنمایی کرد.
لذا اینگونه موارد مصداق عینی سیاه نمایی و کملطفی است، البته که به قول قدما حقیقت تلخ است و گفتن حقیقت لازم، اما آیا تلخ کردن تصنعی و عامدانه کام مردم، آنهم در زمانی که اتفاقات مبارک و امیدوار کنندهای در حال رخ دادن است، رواست؟ درنهایت چشمبهراه روزی هستیم که حکایت کهن افتادن از اینسو یا آنسوی بام روزی به سرانجام برسد و افراط و تفریطهای اینچنینی دیگر جایی در رسانهها که فضایی برای اطلاعرسانی و آگاهی بخشی درست و سالم به مردم هستند، نداشته باشد.