سال 97 ؛ سال تنهایی همه آدمهای روی زمین
اسفند رو به پایان است. بهاری دیگر میآید اما حتی اگر بهار پیش رو پر از سبزه و گل باشد، فکر نکنید سالی نکو پیش رو دارید. سال 97 سال تنهایی همه آدمهای روی زمین است.
وبلاگ محسن جلالپور: فکر نکنید خیلی آدم نوستالژیکی هستم و فقط از گذشته لذت میبرم. من عاشق آیندهام اما راستش را بخواهید، آینده را میان این همه آشفتگی «اکنون» گم کردهام.
اسفند ماه است و همه چیز که آرام هم باشد، همه ما به واسطه پایان سال و کارهای زمین ماندهای که داریم، خسته و عصبی هستیم.
با این حال دل خوشیها کم نیست. عید و بازدیدهای فوقالعادهاش، نوروز و نو رستنهایش و همین که فردایی هست که دلبسته دیروزش باشیم، خودش به همه گرفتاریهای یک سال میارزد.
وسط این همه کار و گرفتاری، گلکاریهای آخر سال هم میتواند دلخوش کننده باشد.
قبلا گفته بودم که گلکاری اسفند ماه، سنتی است که در خانواده ما 50 سال قدمت دارد. راستش با همه این اوصاف، امسال برایم سالی غریب است. با درگذشت حاج آقا اقسامی، دیگر هیچ کس از نسل قبلی خانواده، میانمان نیست و این یعنی اینکه من و هم نسلیهایم داریم به ابتدای یک صف نزدیک میشویم.صفی که انتها ندارد.
وقتی بچه بودم اگر کسی میگفت پنجاه سالهام باخودم می گفتم «دمش گرم، چه عمری کرده» این روزها اما در آستانه پنجاه و پنج سالگی، پنجاه سالگی را طولانی نمیبینم.
مرحوم پدرم می گفت زندگی ما با اذان شروع میشود و با نماز به پایان میرسد. یعنی عمر ما به فاصله اذان بدو تولد و نماز میت است. خداوند رفتگان شما را بیامرزد، حالا که فکر میکنم میبینم مرحوم پدرم عجب جمله حکیمانهای گفتهاند.
چه کنیم. رسم زمانه همین است. وقتی پدرم بیل و آب پاش در دست میگرفتند و گل میکاشتند، ما در حیاط میدویدیم و سر و صدا میکردیم. امروز که من بزرگتر خانهام هستم، نه خبری از بزرگترهاست و نه صدای کوچکترها در حیاط میپیچید.
اسفند رو به پایان است. بهاری دیگر میآید اما حتی اگر بهار پیش رو پر از سبزه و گل باشد، فکر نکنید سالی نکو پیش رو دارید. سال 97 سال تنهایی همه آدمهای روی زمین است.