چرا پایبندی به اصول در اقتصاد مهم است؟
هیچ تحمیلی در مبادله نیست و اگر شرایط مبادله داوطلبانه باشد به این معنی است که هر دو طرف ارزش بیشتر را میان خود تقسیم کردهاند.
وبلاگ محسن جلالپور: همه چیز آن طور که ما میبینیم و میشنویم ساده نیست. پشت بعضی پدیدههای به ظاهر ساده اصولی قرص و محکم وجود دارد.اصولی که اگر نباشند، قطعا دنیای بدتری خواهیم داشت. فرقی نمیکند تاجری یزدی باشی یا حسابداری کرمانی یا حتی اقتصاددانی اهل پنسیلوانیا، مهم اصول و ارزشهایی است که به آن پایبند هستی.همین اصول و ارزشها هستند که شخصیت تو را شکل دادهاند.
امروز میخواهم ماجرایی تعریف کنم که در شیکاگو اتفاق افتاده و یک پیام دارد: اصالت متعلق به کسی است که اصول دارد.
ارزش چقدر ارزش دارد؟
خانم دکتر گیتی نشأت همسر ایرانی «گری بکر» -نوبلیست اقتصاد- ماجرای جالبی از آشنایی و ازدواجش با این اقتصاددان سرشناس مطرح کرده است.
خانم نشأت گفته:«آگهی فروش میز همراه با ده صندلی به مبلغ 200 دلار را در روزنامه دیدم. بیدرنگ تلفن زدم و برای دیدن میز و صندلیها به آدرس مورد نظر رفتم. خدمتکار منزل، مجموعه را به من نشان داد.احساس کردم مجموعه کاملأ منطبق برخواسته من است و شب به مالک تلفن زدم. امید داشتم بتوانم درباره قیمت با او چانه بزنم. اما وقتی متوجه شدم او استاد اقتصاد است، فهمیدم بد جوری به دیوار سنگی خوردهام.خطاب به مردی که آن طرف خط بود گفتم ممکن است تقاضا کنم مجموعه خود را به مبلغ کمتری به من بفروشید؟»
پاسخ داد: «خیر. مجموعه باارزشی است و به شکل خیلی خوبی حفظ شده و بابت آن پول بسیار بیشتری دادهام.»
خانم نشأت از این پاسخ جا میخورد و هرچه اصرار میکند نمیتواند اقتصاددان سرسخت را متقاعد به تخفیف کند.در نهایت نا امید میشود و دست از چانهزنی بر میدارد.اینبار خطاب به بکر میگوید« قبول است، من میز و صندلیها را بر میدارم، اما میتوانم هفته بعد آن را ببرم؟»
بکر میگوید:«خیر، تا فردا باید میز و صندلیها را ببرید. اگر تا فردا نبرید، آن را به شخص دیگری خواهم داد.»
خانم نشأت میگوید:«من واقعا نمیتوانم تا هفته بعد پولش را بدهم.»
با کمال تعجب، بکر میگوید: «ایرادی ندارد، بعدا پولش را بدهید.»
اینجاست که برای خانم نشأت این سوال پیش میآید« این چطور اقتصاددانی است؟ او نمیداند من چه کسی هستم و حاضر نیست از قیمت تعیین شده پایین بیاید، در عینحال اجازه میدهد میز را بدون پرداخت پول با خود ببرم»
خانم نشأت یک هفته بعد که برای پرداخت پول به دفتر گری بکر میرود با کنجکاوی این سؤال را مطرح میکند«چطور حتی یک سنت تخفیف ندادید و هرچه اصرار کردم کوتاه نیامدید اما به من اعتماد کردید که قبل از پرداخت پول، میز را با خود ببرم؟»
بکر میگوید« گرفتن پول میز و صندلی برایم هیچ اهمیتی نداشت اما نمیخواستم آن را زیر قیمت بفروشم. این از اصول من است».
چرا اقتصاددانی در حد و اندازه «گری بکر» حاضر نمیشود حتی یک سنت تخفیف بدهد؟ پاسخ را باید در اعتقاد او به مقوله «ارزش» پیدا کرد.ارزش شامل معیارهای شخصی افراد برای قیمت گذاشتن روی کالاها میشود. هر فرد هنگام ارزشگذاری ملاحظات زیادی را در نظر میگیرد که خیلی از آنها به ذهنیات او مربوط میشوند و ممکن است برای دیگران قابل فهم نباشند.
هروقت میخواهیم کالایی بخریم، کالایی(پولی) را میدهیم که برایمان ارزش کمتری نسبت به چیزی که میخواهیم بخریم دارد. همین معادله برای طرف دیگر مبادله نیز برقرار است. یعنی او چیزی را از ما میگیرد(پول) که احساس میکند ارزش بیشتری از کالایی که به ما فروخته دارد. هیچ تحمیلی در مبادله نیست و اگر شرایط مبادله داوطلبانه باشد به این معنی است که هر دو طرف ارزش بیشتر را میان خود تقسیم کردهاند.