◄ بزرگترین چالش مهندسی کشور
تجربه این چند سال نشان داده که مقاومت بیاثر نبوده و مهندسان توانستهاند در برخی تصمیم گیریها تاثیرگذار باشند.
بزرگترین چالش مهندسی کشور و از جمله در مهندسی حمل و نقل، فقدان دید مهندسی در تصمیمگیران است (حتی اگر خودشان مهندس باشند).
ما مهندسی میکنیم تا محصول / خدمت مان با کمترین هزینه بهدست مشتری برسد. روح مهندسی «بهینهسازی» است. در روز روشن به ما میگویند مصلحت ایجاب میکند که فلان پروژه ضرر دار را اجرا کنیم.
آیا مصلحتِ مد نظر ایشان غیر از اعمال نفوذ مراکز قدرت در تصمیمگیریهای کلان کشوراست؟ از مهندسان انتظار دارند که تسلیم این مصلحت باشند.
ما اهل دو دو تا چهار تا هستیم. اگر بگوییم پروژههایی که توجیه اقتصادی ندارند را حداقل در دوره تحریم و فشار اقتصادی کنار بگذارید و به پروژههایی بپردازید که بتوانند بخشی از هزینههای خود را پوشش بدهند مورد هجوم قرار میگیریم که شما با توسعه راهآهن مخالفت میکنید و تذکر میدهند که شما با بردن راهآهن به استان ما عداوت دارید و یا میفرمایند این تفکرات دانشگاهی شما بهدرد اداره مملکت نمیخورد و هزار و یک نسبت دیگر که به ما میدهند.
اگرچه مهندسان بیدی نیستند که با این بادها بلرزند و به این سادگی از میدان به در نمیروند و بدون توجه به «مصلحت» به طرز فکر دانشگاهی و مهندسی متعهد بوده و حرف کارشناسی خود را بیان میکنند.
تجربه این چند سال نشان داده که این مقاومت بیاثر نبوده و مهندسان توانستهاند در برخی تصمیم گیریها تاثیرگذار باشند.
* کارشناس حمل و نقل
مطالب آقاي قصابيان را بسيار مهم و مفيد مي دانم و بحث و تشريح اين موضوع را براي آسيب شناسي بخشي از مشكلات كشور در حوزه هاي مرتبط با امور مهندسي ضروري مي دانم. اولين مقاله اي كه بنده در سال 77 تاليف كردم موضوع سنتي بودن طراحي و تصميم گيري در حوزه ساخت راه آهن را نقد مي كرد كه افراد به ظاهر مهندس هستند ولي عملا تجربي كار هستند و ياد مي گيرند كه كار قبلي را تكرار كنند و تحليلهاي مهندسي براي بهبود و بهينه يابي سهم اندكي از كارهاي متعارف را پوشش مي دهد. اما بحث مداخله سلايق مديريتي و اعمال نظرات بعضا بي ضابطه مديران ارشد بر تصميم گيريها و يا رفتار انفعالي و تسليم شدن به خواسته افراد ذينفوذ در سطوح مختلف كارشناسي و مديريتي واقعا مشكلات بزرگي است كه بنده مكرر تجربه كرده ام. به نظرم محيط اداري ما از اين حيث وضعيت مناسبي ندارد و بسياري از كارشناسان مجبور به تبعيت از روشها و تصميماتي مي شوند كه آن را بهينه و مناسب نمي دانند و مديران اندكي حاضرند براي عوامل خود توضيح دهند كه چرا تصميم و روش موردنظر كارشناسان دنبال نمي شود. اين وضعيت گاهي منجر به خمودي و خاموش شدن شعله هاي نوآوري در كارشناس مي شود يا به كل نظام اداري بدبين مي شود و برخي هم سعي در مقاومت پنهان مي كنند يا با شجاعت و صراحت با تصميم اشتباه مقابله مي كنند. متاسفانه هزينه زيادي به چنين افرادي كه قصد خدمت صادقانه دارند و شجاعانه نظر خود را بيان و دنبال مي كنند تحميل مي شود. بهرحال اين موضوع سر دراز دارد و به نظرم موضوع مهمي براي بحث و آسيب شناسي محيط شغلي ما مهندسان در راستاي تسهيل كردن خدمت به مردم و همسويي تخصص با جريان كاري و در نتيجه آرامش رواني مهندسان مي باشد.
متاسفانه در کشور ما به اشتباه، مهندسی مترادف مدیریت فرض شده است!
لذا وقتی یک مدیر می خواهد درستی نظر و تصمیم خود را توجیه نماید خیلی وسواس دارد که عنوان مهندس از قلم نیافتد. حتی اگر رئیس تربیت بدنی، مدیر یک باشگاه ورزشی، یا مدیر بخش اقتصادی در یک سازمان باشد.
احسنت بر شما. کاملن درست می گن اصولن یه اسم مهندس و دکتر مقابل یه فرد می زارن و طرف می شه مدیر !!! در حالی که نه سوادشو داره و نه پتانسیل رهبری و مدریت