فرهنگ شهرنشینی ضرورت مدیریت شهری
تیننیوز| جواد انصاری *: ترافیک سنگین و آلودگی نفسگیر روزهای گذشته در تهران، یک بار دیگر توجه و حواس مسئولان و غیرمسئولان در این کلانشهر را به خود جلب کرد. بارش بسیار اندک برف و باران سه هفته پیش تهران، اگر باعث مسدودشدن سرسامآور خیابانها و معابر شهری در تمام نقاط تهران شد؛ اینبار اما موجبات گشودهشدن باب مسئولیت پاسخگویی بالاترین مسئولان و دست اندرکاران مربوطه و در صدر آنها شهردار، فرمانده پلیس راهور و شورای شهر تهران را فراهم كرد. همانند میلیونها شهروند تهرانی که امیدوارانه به اخبار مذاکرات شورای شهر گوش سپرده و
مشتاقانه ابداعات و ابتکارات آنها را برای یافتن چاره و گشایشی در این گره کور انتظار میکشیدم، با شنیدن نظرات و گزارشهای منتشره بیشازپیش ناامید و متأسف شدم؛ چراکه جناب شهردار و فرمانده محترم راهور و نمایندگان مردم تهران، در شورای شهر به تکرار همان دلایل و براهین قبلی پرداخته و بیشتر به تشریح و توصیف علل سنگینی و بینظمی ترافیک شهری پرداخته و از ارائه راهحل و نسخه درمان بازماندند. همه آنهایی که مسئولیت تأمین نظم و آرامش در تهران را برعهده دارند، کوتاهی و ناتوانی خود را در انجام وظایف و مسئولیتهای خطیر به گردنِ مردم و سایر نهادها و
سازمانها انداخته و خویش را بری از هرگونه بیتدبیری و ضعف در مدیریت دانستند و چهبسا در میانه این دعوا از تسویهحسابهای قدیمی نیز حذر نکردند... . از آنچه در خلال گفتوگوهای ردوبدلشده که در رسانهها منتشر یا در سیما به نمایش درآمد، اینگونه استنباط شد که برخی عوامل مهم و بدیهی اصلا به ذهن مبارک حضرات خطور نکرده و در جایگاه رفیع مقامات یادشده شرف حضور نیافته است. فارغ از آنکه مقامات مسئول تقصیر ترافیک تهران را متوجه برف و باران ناگهانی یا کثرت تعداد خودروهای شهری و میهمانان ناخوانده شهرستانی که بدون هیچ ضابطه و کنترلی خیابانهای شهر را
عرصه جولان و کسبوکار خود ساختهاند یا تخلفات رانندگان و راکبان قانونشکن، میدانند و نهایتا چاره را در افزایش جریمه یا محدودسازی آسایش شهروندان مييابند؛ توصیه میشود از برخی اندیشمندان و صاحبنظران و جامعهشناسان نیز برای مشارکت در این مباحث بهرهمند شوند.
گام اول: فرهنگسازی مدنی
یکی از مهمترین عوامل در ایجاد و ترویج نظم در جامعه، «فرهنگسازی مدنی» است که متأسفانه در مدیریت شهری تهران کمتر محلی از اعراب داشته و مغفول مانده و بسیار ساده انگاشته شده است. آیا هرگز شهرداری و پلیس راهور و دیگر مسئولان و مدیرانی که با زندگی روزمره مردم سروکار دارند، برای ترویج و توسعه فرهنگ استفاده از وسایل حملونقل، رانندگی منظم و احترام به حقوق دیگر شهروندان و... به ابزاری بیش از نصب چند پلاکارد بیخاصیت و گمشده در لابهلای دیگر پلاکاردهای تبلیغی تجاری اندیشیده و در حوزه تعلیمات بنیانی به کودکان و نوجوانان از سطح نمایش «پلیس کودکان» فراتر رفته است؟؟ آیا آموزشگاههای تعلیم رانندگی نسبت به تعلیم فرهنگ درستراندن و رعایت نظم و ادب رانندگی، تکلیف و دستورالعملی دارند؟؟
مشکل ترافیک کسالتبار تهران، پیش از آنکه به کثرت تعداد خودروهای شهری که با تعداد میانگین هزارو 250 پلاک در روز و به عبارتی حدود پنج کیلومتر مربع اشغال معابر عمومی، مربوط شود؛ به فقدان فرهنگ رانندگی و تنــزل بیسابقه و وحشتناک آن در این شهر تعلق دارد!! خیابانهای شهر ما ویترین نمایش فرهنگ مدنی ماست. آیا واقعا شهروندان تهرانی و پایتختنشین شایسته چنین وضعیتی هستند؟؟ برای کسانی که حتی یک بار یا بیشتر به یک کشور خارجی سفری داشتهاند، تماشای نحوه رانندگی در تهران به «هرجومرج» و بینظمی فوقالعاده و عقبماندگی فرهنگی تعبیر و تفسیر میشود. در جامعه و کشوری که با تاریخ فرهنگ و مدنیت چندهزارساله به میهماننوازی و تعارفات آن چنانی شهرت دارد، چگونه است که با جلوس بر مسند و مرکب رانندگی و بهدستگرفتن فرمان و عنان خودرو اینگونه حقمدارانه و عصبانی، بر پدال گاز میفشارد و گاه با الفاظ و کلمات سخیف و دور از شأن و خارج از نزاکت، برای لختی توقف یا گرفتن راه عبور پرخاشکنان بر دیگران میخروشد؟؟ نادیدهانگاشتن علائم راهنمایی و رانندگی حتی عبور از چراغ قرمز و امثال آن که معمولا از سوی راکبان فارغ از هر نظم و قانون موتورسیکلت سر میزند، خود مصیبتی است که شهروندان تهرانی برای زندگی در این شهر بیحسابوکتابِ صد مسئله را باید تحمل کنند و ظاهرا هیچکس بهطور جدی خود را برای مهار آنها مسئول نمیداند. نصب دوربینهای متعدد و افزایش جریمه نیز اگر برای نیروی انتظامی موجد دستاورد مالی هنگفتی بوده، ولی برای رواج فرهنگ و نظمبخشی در شبکه حملونقل و ترافیک تأثیر محسوس و ماندگاری نداشته است و متخلفان همواره در جهت یافتن «پادزهر دوربینها» راههای تازهای خلق کردهاند.
گام دوم: نهضت پارکینگسازی در تهران
خیابانهای تهران به پارکینگ و توقفگاه تبدیل شده است. این هم از دیگر نکات مهمی است که مدیران مسئول در کلانشهر تهران باید به جد کاری برای آن کرده و هرچه زودتر تدبیری بیندیشند. شخصا به شهردار و رئیس شورای شهر تهران عرض کردم که «خیابان محل عبور است نه پارک خودرو!!». شهرداری تهران نهتنها در رفع این تنگنا و این مشکل بدیهی، یعنی تبدیل معابر عریض و چندخطه به باریکه عبور متراکمشده، اهتمام جدی و کافی نداشته؛ بلکه با خطکشی و ایجاد محل پارک خودرو و گماشتن پارکبان، فضای عبورومرور را تبدیل به دکان کسب و کار کرده و حقِ مسلّم شهروندان را از آنها سلب و موجبات آزار و مزاحمت و تضییع وقت و انرژی مردم و حقوق مدنی آنان را موجب شده است. حضور الگوها و نمونههای بارز و قابل اجرائی به حضرات یادشده پیشنهاد کردم و بر اجرای طرح «نهضت پارکینگسازی» و همچنین بر الزام اماکن عمومی بر احداث پارکینگ با ظرفیت موردنیاز مراجعان، اصرار ورزیدم؛ به این ترتیب که با دعوت از مالکان اراضی رهاشده و همجوار با خیابانهای اصلی پررفتوآمد و اعطای مجوز موقت تأسیس توقفگاه (تا زمان احداث بنا و ساختوساز) هم گره ترافیک تا حدودی گشوده و هم زمینهای برای اشتغال عدهای پارکبان فراهم شود؛ ... متأسفانه پاسخ بسیار کوتاه و نومیدانه بود: «نـه نمیشود!!» حتی زحمت بررسی آن را نیز متقبل نشدند. همچنین درخصوص کمبود وحشتناک جایگاه سوخت در شهر تهران به آن مسئولان یادآوری کردم اما این عریضه نیز مانند دیگر پیشنهادات با این توجیه که هیچ سرمایهگذار عاقلی حاضر به تبدیل ملک خود به جایگاه سوخت و ازدستدادن منافعِ چندبرابری سرشار برجسازی نیست، بدون اینکه فرصت کمترین تأمل و مجال بررسی بیابد، ناشنیده انگاشته شد. درحالیکه میتوان با ارائه تسهیلات و مزایایی مشارکت سرمایهگذاران و علاقهمندان را جلب کرد.
ترغیب شهروندان به استفاده از وسایل حملونقل عمومی:
بدیهی است هیچ شهروند عاقل و آرامشطلبی مایل نیست در «قشــقرق رانندگی» در کلانشهر تهران به خُردشدن اعصاب و هدررفتن وقت و انرژی یا آسیبرساندن به خودروی شخصی خود بپردازد. سادهترین و مؤثرترین راهحل، گسترش شبکه حملونقل شهری است. افزایش امکان دسترسی در مناطق مختلف شهر و صدالبته نظم و انضباط درخورِشأن شهروندان از ضروریات است. امــا، در قطارهای شهری تهران تنزل فرهنگی بیـــداد میکند. از دستفروشهای روزافزون که کالاهای قاچاق و غیربهداشتی خود را در کیسههای بسیار آلوده به مسافران عرضه میکنند و با سر و صدای ناهنجار موجبات نارضایتی و مردمآزاری، بینظمی و بعضا ناامنی را فراهم میکنند، تا بیتوجهی متولیان به این امر خطیر و از ناآگاهی متصدیان ایستگاههای قطار شهری و آموزشندیده، تا ندادن تعلیمات لازم به شهروندان و مسافران و از اتوبوسهای شرکتهای خصوصی که معمولا خیلی کثیف و کهنهاند تا خودروهای پلاک شهرهای دیگر که بیضابطه و کنترل اسباب درآمد بیتناسب در پایتخت جولان دادهاند؛ ... . آنچه غایب است حضور مدبرانه و منظم مدیران مسئول شهری است. گویی شهر به خود و امان خدا وانهاده شده و ناظر و ناظمی ندارد. پیشنهاد من این است که اولیای محترم کلانشهر تهران، ابزار فرهنگ را به کار بندند؛ در آن صورت خواهند دید که بخشی از مشکلات این شهر برطرف خواهد شد.
یکی از مهمترین عوامل در ایجاد و ترویج نظم در جامعه، «فرهنگسازی مدنی» است که متأسفانه در مدیریت شهری تهران کمتر محلی از اعراب داشته و مغفول مانده و بسیار ساده انگاشته شده است. آیا هرگز شهرداری و پلیس راهور و دیگر مسئولان و مدیرانی که با زندگی روزمره مردم سروکار دارند، برای ترویج و توسعه فرهنگ استفاده از وسایل حملونقل، رانندگی منظم و احترام به حقوق دیگر شهروندان و... به ابزاری بیش از نصب چند پلاکارد بیخاصیت و گمشده در لابهلای دیگر پلاکاردهای تبلیغی تجاری اندیشیده و در حوزه تعلیمات بنیانی به کودکان و نوجوانان از سطح نمایش «پلیس کودکان» فراتر رفته است؟؟ آیا آموزشگاههای تعلیم رانندگی نسبت به تعلیم فرهنگ درستراندن و رعایت نظم و ادب رانندگی، تکلیف و دستورالعملی دارند؟؟
مشکل ترافیک کسالتبار تهران، پیش از آنکه به کثرت تعداد خودروهای شهری که با تعداد میانگین هزارو 250 پلاک در روز و به عبارتی حدود پنج کیلومتر مربع اشغال معابر عمومی، مربوط شود؛ به فقدان فرهنگ رانندگی و تنــزل بیسابقه و وحشتناک آن در این شهر تعلق دارد!! خیابانهای شهر ما ویترین نمایش فرهنگ مدنی ماست. آیا واقعا شهروندان تهرانی و پایتختنشین شایسته چنین وضعیتی هستند؟؟ برای کسانی که حتی یک بار یا بیشتر به یک کشور خارجی سفری داشتهاند، تماشای نحوه رانندگی در تهران به «هرجومرج» و بینظمی فوقالعاده و عقبماندگی فرهنگی تعبیر و تفسیر میشود. در جامعه و کشوری که با تاریخ فرهنگ و مدنیت چندهزارساله به میهماننوازی و تعارفات آن چنانی شهرت دارد، چگونه است که با جلوس بر مسند و مرکب رانندگی و بهدستگرفتن فرمان و عنان خودرو اینگونه حقمدارانه و عصبانی، بر پدال گاز میفشارد و گاه با الفاظ و کلمات سخیف و دور از شأن و خارج از نزاکت، برای لختی توقف یا گرفتن راه عبور پرخاشکنان بر دیگران میخروشد؟؟ نادیدهانگاشتن علائم راهنمایی و رانندگی حتی عبور از چراغ قرمز و امثال آن که معمولا از سوی راکبان فارغ از هر نظم و قانون موتورسیکلت سر میزند، خود مصیبتی است که شهروندان تهرانی برای زندگی در این شهر بیحسابوکتابِ صد مسئله را باید تحمل کنند و ظاهرا هیچکس بهطور جدی خود را برای مهار آنها مسئول نمیداند. نصب دوربینهای متعدد و افزایش جریمه نیز اگر برای نیروی انتظامی موجد دستاورد مالی هنگفتی بوده، ولی برای رواج فرهنگ و نظمبخشی در شبکه حملونقل و ترافیک تأثیر محسوس و ماندگاری نداشته است و متخلفان همواره در جهت یافتن «پادزهر دوربینها» راههای تازهای خلق کردهاند.
گام دوم: نهضت پارکینگسازی در تهران
خیابانهای تهران به پارکینگ و توقفگاه تبدیل شده است. این هم از دیگر نکات مهمی است که مدیران مسئول در کلانشهر تهران باید به جد کاری برای آن کرده و هرچه زودتر تدبیری بیندیشند. شخصا به شهردار و رئیس شورای شهر تهران عرض کردم که «خیابان محل عبور است نه پارک خودرو!!». شهرداری تهران نهتنها در رفع این تنگنا و این مشکل بدیهی، یعنی تبدیل معابر عریض و چندخطه به باریکه عبور متراکمشده، اهتمام جدی و کافی نداشته؛ بلکه با خطکشی و ایجاد محل پارک خودرو و گماشتن پارکبان، فضای عبورومرور را تبدیل به دکان کسب و کار کرده و حقِ مسلّم شهروندان را از آنها سلب و موجبات آزار و مزاحمت و تضییع وقت و انرژی مردم و حقوق مدنی آنان را موجب شده است. حضور الگوها و نمونههای بارز و قابل اجرائی به حضرات یادشده پیشنهاد کردم و بر اجرای طرح «نهضت پارکینگسازی» و همچنین بر الزام اماکن عمومی بر احداث پارکینگ با ظرفیت موردنیاز مراجعان، اصرار ورزیدم؛ به این ترتیب که با دعوت از مالکان اراضی رهاشده و همجوار با خیابانهای اصلی پررفتوآمد و اعطای مجوز موقت تأسیس توقفگاه (تا زمان احداث بنا و ساختوساز) هم گره ترافیک تا حدودی گشوده و هم زمینهای برای اشتغال عدهای پارکبان فراهم شود؛ ... متأسفانه پاسخ بسیار کوتاه و نومیدانه بود: «نـه نمیشود!!» حتی زحمت بررسی آن را نیز متقبل نشدند. همچنین درخصوص کمبود وحشتناک جایگاه سوخت در شهر تهران به آن مسئولان یادآوری کردم اما این عریضه نیز مانند دیگر پیشنهادات با این توجیه که هیچ سرمایهگذار عاقلی حاضر به تبدیل ملک خود به جایگاه سوخت و ازدستدادن منافعِ چندبرابری سرشار برجسازی نیست، بدون اینکه فرصت کمترین تأمل و مجال بررسی بیابد، ناشنیده انگاشته شد. درحالیکه میتوان با ارائه تسهیلات و مزایایی مشارکت سرمایهگذاران و علاقهمندان را جلب کرد.
ترغیب شهروندان به استفاده از وسایل حملونقل عمومی:
بدیهی است هیچ شهروند عاقل و آرامشطلبی مایل نیست در «قشــقرق رانندگی» در کلانشهر تهران به خُردشدن اعصاب و هدررفتن وقت و انرژی یا آسیبرساندن به خودروی شخصی خود بپردازد. سادهترین و مؤثرترین راهحل، گسترش شبکه حملونقل شهری است. افزایش امکان دسترسی در مناطق مختلف شهر و صدالبته نظم و انضباط درخورِشأن شهروندان از ضروریات است. امــا، در قطارهای شهری تهران تنزل فرهنگی بیـــداد میکند. از دستفروشهای روزافزون که کالاهای قاچاق و غیربهداشتی خود را در کیسههای بسیار آلوده به مسافران عرضه میکنند و با سر و صدای ناهنجار موجبات نارضایتی و مردمآزاری، بینظمی و بعضا ناامنی را فراهم میکنند، تا بیتوجهی متولیان به این امر خطیر و از ناآگاهی متصدیان ایستگاههای قطار شهری و آموزشندیده، تا ندادن تعلیمات لازم به شهروندان و مسافران و از اتوبوسهای شرکتهای خصوصی که معمولا خیلی کثیف و کهنهاند تا خودروهای پلاک شهرهای دیگر که بیضابطه و کنترل اسباب درآمد بیتناسب در پایتخت جولان دادهاند؛ ... . آنچه غایب است حضور مدبرانه و منظم مدیران مسئول شهری است. گویی شهر به خود و امان خدا وانهاده شده و ناظر و ناظمی ندارد. پیشنهاد من این است که اولیای محترم کلانشهر تهران، ابزار فرهنگ را به کار بندند؛ در آن صورت خواهند دید که بخشی از مشکلات این شهر برطرف خواهد شد.
* سفیر ایران در سنگاپور