◄ انسانم آرزوست
بیمهری و ظلم و تعدی آدمها به یکدیگر نشانه انحطاط اخلاقی یک جامعه است که روانشناسان و جامعهشناسان دلایل آن را فقر مادی فقر فرهنگی و فشارهای ناشی از ناهنجاری های اخلاقی-روانی یک اجتماع میدانند که پنداری رفته رفته در جامعه ما به یک عادت و روال طبیعی در آمده است.
بیمهری و ظلم و تعدی آدمها به یکدیگر نشانه انحطاط اخلاقی یک جامعه است که روانشناسان و جامعهشناسان دلایل آن را فقر مادی فقر فرهنگی و فشارهای ناشی از ناهنجاری های اخلاقی-روانی یک اجتماع میدانند که پنداری رفته رفته در جامعه ما به یک عادت و روال طبیعی در آمده است. پرداختن به این موضوع خود قصه دردناکی است که تحلیلهای جامعتری میطلبد و در این مقال و مجال اندک نمیگنجد.
در این میان ظلم و تعدی به حیوانات از چه عواملی ناشی میشود که هر روز در گوشه و کنار جامعه شاهد این ناهنجاریهای اخلاقی هستیم.
بچه خرسی را در شمال کشور به قصد کشت سنگباران میکنند. به شریانهای سگها در قلب پایتخت اسید تزریق میکنند و گاه با گلوله به پیکر نحیفشان شلیک میکنند. ببر و پلنگ و یوز را به تعبیر سهراب عزیز از در خلقت رانده و از طرفی در گوشه و کنار خیابانها با بیاحتیاطی و بیتفاوتی گربههای معصوم را در زیر چرخهای اتومبیل خود له و لورده میکنند و این جدای از انباشت زبالههای رها شده در جادهها و بیابانهاست که حیات و زیستحیوانات را به مخاطره افکنده است.
راستی این موجودی که اشرف مخلوقات نام گرفته است و خداوند آفرینش این اعجوبه خلقت را بر خویش آفرین گفته است در کجای هندسه شعور و اخلاق و انسانیت ما جاخوش کرده است.
امروز افسار حیوان زبان بستهای را به ریلهای قطار گره زدهاند تا همراه با بچه کرهای که بهدلیل وابستگی ذاتی و عاطفی به مادر خویش در کنارش ایستاده بدون درک از فاجعهای که در کمین آنهاست به استقبال مرگز ناخواسته و دهشتناک روند. این چه کینه نحسی است که الاغ بیچاره باید تاوان آن را این چنین بیرحمانه و در حالیکه گناهی نکرده و مرتکب ظلمی نشده پس دهد. در این میان قطار هر لحظه نزدیک و نزدیکتر می شود و زوزهکشان همراه با سوت ممتدی که میخواهد الاغ بیچاره را از فرجام چنین اتفاق مرگباری باز دارد به پیش میتازد اما در لحظات آخر در مییابد که گویی الآغ قصه ما اگر هم ارادهای بر فرار از وضعیت داشته گویی توانی بر انجامش ندارد. این جاست که باید احسنت و آفرین گفت بر راننده قطار که به موقع عمق حادثه را در یافته و کنترل قطار آهنین را از فاصله مناسب بهدست گرفته و از فاجعهای که قرار بود اعضای بدن مادر و کرهاش را به طرفهالعینی تکهپاره و له و لورده کند جلوگیری کند. وا اسفا اگر فرد خاطی در گوشه و کنار تپهای مشرف به این فاجعه کمین کرده بود تا از تکه و پاره شدن این دو حیوان مظلوم و بیدفاع لذت برده و بر لبانش لبخندی از رضایت سادیسم گونه نقش ببندد. راستی انسانیت و خوی آدمیت ما در کجای این شب تیره کیان اخلاقی ما را نشانه رفته است. نگوییم اینها حیوانند و آنقدرها لازم نبوده و نیست که پای وجدانمان را به میان بکشیم. شوربختانه باید گفت آنکه چنگال بیرحمی خویش را با خشم و نفرت بر حیوانات نشانه رفته دیری است که مروت انسانی و عواطف خویش به آدمیان را از کف داده است.
مباد که به جای شاعر گرانقدرمان حضرت مولانا که فرمود.از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست. غمگینانه بسراییم از چنین انسان و آدمیتی ملولم و گلی به جمال دیو و ددی که بر اشرف مخلوقات ارجح است و آنم آرزوست.
در جامعه انسانیت مرده است