سرپرست اداره کل راه آهن تهران منصوب شد
دکتر جبارعلی ذاکری، مدیرعامل راه آهن، با صدور حکمی «یوسف گران پاشا» را به سمت «سرپرست اداره کل راه آهن تهران» منصوب کرد.
دکتر جبارعلی ذاکری، مدیرعامل راه آهن، با صدور حکمی «یوسف گران پاشا» را به سمت «سرپرست اداره کل راه آهن تهران» منصوب کرد.
به گزارش تین نیوز به نقل از روابط عمومی راه آهن، در حکم مدیرعامل راه آهن، خطاب به سرپرست اداره کل راه آهن تهران آمده است: با اتکال به خداوند متعال نظر و به تعهد، تخصص و تجارب جنابعالی، به موجب این ابلاغ، به عنوان سرپرست اداره کل راه آهن تهران تعیین و منصوب می شوید.
امید است با استعانت از خداوند متعال و بهره جستن از حسن روابط و همکاری صمیمانه با سایر بخش ها، در راستای تحقق اهداف و راهبردهای شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران، نسبت به انجام امور محوله اهتمام ورزید. توفیقات روز افزون جناب عالی را از خداوند متعال خواستارم.»
برادر گرامی
جناب آقای گران پاشا
انتصاب جنابعالی را تبریک عرض نموده و آرزوی موفقیت در جایگاه جدید برایتان دارم
موفق باشید انشالله
جالبه ایشون یک ساله دنبال بازنشسته شدنه وصالحی موافقت نمیکرد زمان دکتر ذاکری هم به همه گفته میخواد بازنشسته بشه بعد یهو دوباره میشه مدیر کل عجب دولت جوان پروری هست این دولت آقای پزشکیان
واقعا راه آهن قحط الرجاله!!! در عجبم چطور یک شبه پروتده تخلفات ایشون پاک شد و سمت گرفتن!!
تین نیوز راجع به مراودات ایشون در زمان مدیرکلی شمال و شهرداری و بده بستان مغازه در پاساژ و... چیزی نشنیده اید آیا؟
ملاک وصع فعلی افراد است!
که البته این فقط،یک شعار برای انتصاب های،سلیقه ای و تکراری ست!
تکرار تکرارهای بی حاصل
نه حرف تازه ای
نه ایده و اقدام تازه ای
جابجا کردن مدیران قبلی ، بعنوان تحول و تغییر
شاید در سالهای قبل سر عده ای را کلاه میگذاشت!
اما امروز پس از تکرارهای نامکرر مدل های منسوخ قبلی
حتی دل خوش کُنَک هم نیست!
البته صلاح این مملکت خویشِ عزیزان را حتما خسروانش می دانند باز
زیاندهی، کمر صنعت ریلی را شکست و کسی عبرت نگرفت
بنده در اینجا خاطره ای از اقای ذاکری (رییس محترم دانشکده.) هم ذکر کنم که خالی از لطف نیست
بنده دچار سنوات شدم!
سنوات هم که معلوم است یعنی شهریه دادن حتی برای روزانه ها
از آنجا که کارمند راه آهن بودم، ایشان به خوبی بنده را می شناخت
سنوات خوردم، نه چون شاگرد تنبل علم و ص بودم!
سنوات ام بعلت طلاق بود!
زندگی ام یکشبه هوا شد!_مدارکش،هم هست_
راه آهن هم ، مهربان نبود مثل همیشه
گرفتار بی پولی بودم، نفقه هم باید می دادم
رسیدم خدمتشان برای مهلت گرفتن
یک برگه از کشوی میز در اوردند:" چقد مهلت می خوای؟
گفتم تا آخر ترم
گفتن: بنویس و امضا کن اگر ندادی می توانم اخراجت کنم!"
نوشتم و پرداخت شد قبل از موعد
خدا کنه بنده از ریاست ایستگاه گرمسار بتونم بعد ایشون بشم مدیر عامل تهران نمکی هستم