پوپولیسم: چهچیز هست و چهچیز نیست؟
تعریف محدود پوپولیسم آن را به عرصه اقتصاد محدود میکند. در این تعریف هر اقدامی که رفاه کوتاهمدت و اندکی را به قیمت زیان بلندمدت و بزرگی به همراه داشته باشد پوپولیسم اقتصادی خوانده میشود. در یک تعریف دقیقتر و تخصصیتر هرگونه رابطه نامتقارن میان دولت و جامعه یک رابطه پوپولیستی است.
مقصود از این تعبیر این است که اگر دولت یا مسئول دولتی وعده دهد که میخواهد خدمتی به جامعه عرضه کند اما معادل مالی آن را از جامعه طلب نکند راه پوپولیسم باز شده است زیرا هیچ اقدامی در جامعه بدون هزینه نیست و اگر دولت نیز بخواهد خدماتی ارائه کند باید هزینه کند. این امر اصطلاحا تحت عنوان اینکه هیچ نهار مجانی در اقتصاد وجود ندارد شناخته میشود. حال بودجه این کار از کجا میآید اگر از خود مردم آشکارا دریافت نشود؟
پوپولیسم برای تحقق وعدههای خود به دو شیوه متوسل میشود: 1) دریافت غیرآشکار و پنهانی پول از جامعه، 2) دریافت از منابع آینده. این دو شیوه اصطلاحا مالیات تورمی و آیندهفروشی نیز خوانده میشود.
نکته مهمی در اینجا هست که نباید از آن غفلت کرد و آن این است که چرا توده مردم به وعدههای یک پوپولیست توجه میکنند. پاسخ ساده این است که مردم از سازوکار پیچیده پوپولیسم آشنا نیستند و به همین دلیل به سادگی فریب این وعدههای جذاب را میخورند.
این پاسخ اگرچه درست است اما کامل نیست و همه واقعیت را نشان نمیدهد. بخش دیگری از این واقعیت آن است که مردم اگرچه تلویحا میدانند که پوپولیسم راه نجاتی برای آنها نیست اما عامدانه این گزینه را انتخاب میکنند. به عبارت دیگر مردم کوتاهمدتنگری را به عامدانه به بلندمدتنگری ترجیح میدهند. این رفتار عجیب و غیرمتعارف به این دلیل رخ میدهد که نهادهای اداره جامعه به شکل مناسبی عمل نمیکنند و عملکرد بد آنها موجب میشود تا مردم اطمینان نداشته باشند که اگر از منافع عاجل یعنی زودهنگام گذر کنند لزوما به منافع بلندمدت برسند. لذا سرکه نقد را به حلوای نسیه ترجیح میدهند.
اگر هر حرکتی بخواهد در عرصه جامعه موفق باشد ناگزیر است که اکثریت را همراه خود کند. لذا نخبگان به تنهایی نمیتوانند تحولات اجتماعی و سیاسی کلان را رقم زنند. حالا اگر نخبگان چنین نگرشی به توده داشته باشند یا باید قید تحقق تحولات اجتماعی و سیاسی را بزنند و عطای همراهی توده را به لقای آن ببخشند یا باید مشارکت توده مردم در تحولات اجتماعی را که مطلوب خود آنهاست آگاهانه قلمداد کنند و مشارکت آنها را در تحولاتی که مطلوب آنها نیست غیرآگاهانه تعریف کنند.
ورود به این فاز به معنی دوگانه شدن استانداردهای رفتاری است و اگر کسی در این وادی پا گذارد نهایتا به این تناقض کشیده خواهد شد. به عنوان مثال عدهای از روشنفکران رأی مردم به آقای خاتمی در دوم خرداد 1376 را آگاهانه و رأی آنها به محمود احمدینژاد در سال 1384 را پوپولیستی تفسیر کردند. عکس این حالت نیز در سمت دیگر رخ داده است.
برخی از جریانات اصولگرا رأی مردم به آقای احمدینژاد در سال 1388 را آگاهانه و رای آنها به آقای روحانی در سال 1396 را پوپولیستی تفسیر کردند. روشن است که رسیدن به توافق در این موارد کار سختی است زیرا هرکس ارزش مدنظر خود را ملاک قرار میدهد و اقبال مردم به آن ارزش را آگاهانه و ادبار مردم را پوپولیستی تفسیر میکند.
بخاطر اوضاع وخيم سطح فهم حاملان دانش و مطالب فوق ، که توضيح و تفسيرش کار طولانی و سنگين لازم دارد ، از خداوند متعال استدعای هدايت حقيقی دارم بعلاوه يک اشاره ناچيز ، دقت بفرماييد ، اون استاد احمق غربی که در جوانی در کتابی به جهان آموزش داد که ؛ نهار مجانی وجود ندارد ، اولاً بعداً در پيری گفت که ديگر مطالب آن کتاب را قبول ندارم ، تا اينجا يعنی دانش ما منسوخ 50 ساله غرباست! دوما همانجا نگفت که اگر ناهار مجانی وجود خارجی ندارد ، ولی هر ناهار نبايد نرخ مکرر و مضاعف و دولا پهنا و ابدی و گرانفروشی و ناعادلانه و ناپوپوليسان و نامردمی را داشته باشد ، شما هرچه می خواهيد خودآموزی کنيد ، حقيقت اول و آخر پوپول يعنی مردمی و اکثريت و عدالت عمومی و اين هميشه ضد اهداف ارباب و رعيتی مطلوب امثالهم بوده و خواهد بود ، هر که با آل علی در افتاد ، عاقبت ور افتاد حالا شما تلاش کنيد ذائقه مردم را به جای سيلی نقد ، به از حلوای نسيه است را ، به دلايل و با اهداف شخصی ، مبدل به سرکه نقد ، به از حلوای خودتان سازيد!! کلاً شما بهتر است همگی باهم مقداری و تا مدتی زرشک تناول بفرماييد که فوايدش اين است نه خيلی تلخ و نه خيلی شيرين است