تله سیاسی برای دو نهاد مدنی
به نظر میرسد روحانیت و بازار به عنوان نهادهای مدنی مستقل، از جایگاه اصلی اجتماعی خود دور شده و به نوعی وابسته به دولت (قدرت سیاسی) یا دنبالهرو آن شدهاند و از منزلتشان در جامعه مدنی دور افتادهاند.
وبلاگ محسن جلالپور: واژه بازار در ذهن ایرانیان با حرکتهای کوچک و بزرگ اجتماعی عجین است. بازار ایران در رویدادهای مختلف سیاسی و اجتماعی از کمک مالی به فقرا تا تأمین مالی جنبشهای سیاسی-مذهبی نقش ایفا کردهاست.
تحولات اجتماعی و سیاسی از دوره صفویان، بازار را رفته رفته کنار یک نهاد قدرتمند و اجتماعی دیگر به نام روحانیت قرار میدهد. از این مقطع تاریخی، دو نهاد قدرتمند و صاحب نفوذ جامعه مدنی همواره در اتحاد با هم در صدد محدود کردن قدرت خودکامه دولتها گام برداشتند. بازار و روحانیت وقتی با هم متحد شدند، دست کم دو تحول سیاسی بسیار بزرگ را رقم زدند. یکی جنبش مشروطه و دیگری انقلاب اسلامی.
113 سال پیش در چنین روزهایی، رفتار نابخردانه یکی از حاکمان در فلک کردن بازاریان، منجر به اعتراض گسترده تجار و بازاریان و تحصن آنان در حرم عبدالعظیم شد.
ماجرای «به فلک بستن تاجران قند» توسط علاءالدوله حاکم تهران، به بهانه گرانی قند معروفتر از آن است که به تفصیل به آن بپردازم و به همین بسنده میکنم که در این واقعه بیاحترامی و کتک زدن تجار خوش نام، به ویژه حاج سید هاشم قندی که فردی متدین و سرشناس در بازار تهران بود، باعث اعتراض بازاریان و و تجمع آنها در مسجد شاه تهران شد و پس از آن، مردم در حرم عبدالعظیم تحصن کردند و روحانیون سرشناس تهران همچون آیتالله سید محمد طباطبایی و آیتالله عبدالله بهبهانی نیز به آنان پیوستند.
بازار و روحانیت همچنین در یک دوره طولانی از اواخر دهه 1330 تا وقوع انقلاب اسلامی نقش بی بدیلی در بسیج تودههای مردم و شکلگیری انقلاب 57 داشتند همکاری نزدیک بازار با علمای دینی در جریان انقلاب، یادآور اتحادی تاریخی است که تحلیلگران از آن به عنوان اتحاد «بازار و مسجد» نام می برند و تردیدی نیست که این اتحاد یکی از دلایل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی بر حکومت پهلوی بوده است.
اما این اتحاد چگونه شکل گرفته و چگونه کار کرده است؟
با شکلگیری نهاد دولت در ایران، بازار و روحانیت، رقیب و دشمن مشترکی پیدا کردند که همواره در صدد بود تا نقش و اثرگذاری این دو نهاد مدنی را در جامعه کاهش دهد. بررسیها نشان میدهد لااقل از دوره مشروطه تا امروز هیچ اراده سیاسی نتوانسته این دو نهاد را از هم جدا کند. ممکن است در اثر تحولات گوناگون سیاسی، این رابطه کم رنگ شده باشد اما هیچگاه نگسسته است.
با این وجود در سالهای گذشته، دو نشانه نگرانکننده از گسست این رابطه و تغییر در وضعیت هر دو نهاد دیده میشود. نشانه اول دولتی شدن نهاد روحانیت است و نشانه دوم، رانتجو شدن بخش خصوصی.
در گذشته منبع اصلی تامین مالی روحانیت وجوهات شرعی بود که مردم و به ویژه بازاریان به صورت داوطلبانه میپرداختند اما اکنون بخش مهمی از منابع مورد نیاز از منابع دولتی تامین مالی میشود.
از آن طرف روحیه رانتجویی در بخش خصوصی و بازار نیز به شدت تقویت شده به گونهای که خیلی از فعالان این بخش دیگر قادر به فعالیت و کسب وکار سالم نیستند.
به این ترتیب به نظر میرسد روحانیت و بازار به عنوان نهادهای مدنی مستقل، از جایگاه اصلی اجتماعی خود دور شده و به نوعی وابسته به دولت (قدرت سیاسی) یا دنبالهرو آن شدهاند و از منزلتشان در جامعه مدنی دور افتادهاند.
اهمیت هر دو نهاد بر تحلیلگران اقتصادی و سیاسی پوشیده نیست و امیدوارم بازار و روحانیت با دور شدن از قدرت سیاسی، از تله رانت و فساد دور شده و دوباره ارج و منزلت قدیم را نزد مردم پیدا کنند.
پ ن: آنچه خواندید، متن سخنرانیام در نشست تکریم و بزرگداشت آیت الله جعفری-امام جمعه سابق کرمان- بود.