◄ سندروم دستیابی ذهنی (فانتزی مثبت ناقص)
همه جا تبلیغ می کنند کافیست آنچه می خواهید را تصور کنید، دنیا به تصور شما پاسخ خواهد داد. مثبت فکر کردن، مثبت اندیشی، تفکر مثبت و واژه هایی از این دست، کتاب های روانشناسی و موفقیت را پر کرده است. اما تحقیقات عمیق روانشناسی واقعیت دیگری را نشان می دهد!
افراط در خیال پردازی های مثبت همیشه بهنفع ما نیست. ممکن است تفکر مثبت در کوتاهمدت باعت شود احساس بهتری داشته باشیم، اما در بلندمدت ریشۀ انگیزۀ ما را میخشکاند و با احساس ناامیدی و جاماندگی رهایمان میکند. تحقیقات نشان می دهد که فانتزی مثبت احتمال افسردگی را در لحظه کاهش میدهد، اما احتمال آن را در بلندمدت افزایش میدهد. ممکن است تعجب کنید و بپرسید تفکر مثبت واقعاً در این حد مضر است؟ بله در همین حد مضر است. در طول بیست سال بخشی از روان پژوهان آزمایش های متعدد کرده اند و دریافته اند که مثبت اندیشی صرف منجر به عملکرد ضعیف می شود!
روان پژوهان آزمایش های متعددی را با شرکتکنندگانی در تعداد زیادی از گروههای آماری مختلف در کشورهای گوناگون و با گسترهای از آرزوها شامل سلامت، رشد حرفهای و پیشرفت دانشگاهی و ارتباطات (ازدواج و ...) انجام داده اند و در تمام موارد شاهد همبستگی بین فانتزیهای مثبت و عملکرد ضعیف بوده اند. هرچقدر افراد مثبتتر فکر میکنند و خودشان را در حال دستیابی به اهدافشان تصور میکنند، در واقعیت کمتر به آن اهداف دست پیدا میکنند!
مثلا در یکی از آزمایش ها، متوجه شدند که هرچقدر آزمایش شوندگان درگیر فانتزیهای مثبتِ بیشتری دربارۀ عاشق شدن در آینده باشند، احتمال کمتری وجود دارد که رابطۀ عاشقانهای را شروع کنند. همین طور در مورد استخدام، پذیرفته شدن در دانشگاه و ....
خوب ممکن است بپرسیم چرا؟ این طیف از روان پژوهان معتقدند فانتزی مثبت ذهنی منجر به آرامش مقطعی می شود و ذهن ما را فریب میدهد و فکر میکنیم به اهدافمان رسیدهایم، اتفاقی که روانشناسان آن را «دستیابی ذهنی» مینامند. در این حالت ما بهطور مجازی به اهدافمان میرسیم و درنتیجه کمتر احساس نیاز میکنیم که در زندگیِ واقعی کاری انجام دهیم. بنابراین کارهای لازم برای اهداف مان را انجام نمیدهیم. توضیح دوم: کسانی که دربارۀ آینده فانتزیهای صرفاً مثبت میسازند درواقع، بهاندازۀ افرادی با تفکرات منفی و واقعی، سخت کار نمیکنند و این باعث میشود با عملکرد ضعیفتری با مشکلات مبارزه کنند.
پس تفکر مثبت را کنار بگذاریم؟ نه! عجله نکنید! در پژوهشی از ۱۶۸ دختر در آلمان درخواست شد تا مهمترین آرزوهایشان را بگویند و همچنین مشخص کنند که چه میزان احتمال میدهند به این آرزو دست یابند. دانشجویان به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول ابتدا درمورد مثبتترین نتایج حاصل از تحقق آرزویشان فانتزی ساختند و سپس در مورد آن مانع سختی که در برابر تحقق آرزویشان قرار داشتند فکر کردند. آنها، برای هر نتیجۀ مثبت و هر مانع، تفکراتشان را نوشتند، گروه دوم فقط دربارۀ نتایج مثبت و گروه سوم فقط درباره موانعِ سخت فکر کردند. اعضای گروه چهارم ابتدا با مانع شروع کردند و بعدازآن نتیجۀ مثبت را تصور کردند.
دو هفته بعد نتایج خیلی جذاب بود! بخشی از گروه اول بیشترین سطح تلاش را داشتند چرا فقط بخشی؟ آنهایی که آرزوها یا اهدافشان قابلدستیابی بود انرژی زیادی گذاشتند و موفق شدند، اما کسانی که آرزوهایشان قابلدستیابی نبود، بهطور چشمگیری مقدار نیرویی که میگذاشتند را کاهش دادند. بهطور خلاصه، تضاد ذهنی به افراد اجازه داد برای رسیدن به اهدافی که احتمال دستیابی به آنها وجود داشت، انرژی بیشتری صرف کنند و از اهداف واهی دست بردارند. جمع بندی روان پژوهان استفاده از چنین رویکردی است (فصلنامه ترجمان علوم انسانی).
تجویز راهبردی:
همه ما در معرض سندورم «دستیابی ذهنی» هستیم: از مدیران ارشد کشور بگیرید تا مدیران و کارکنان سازمان ها و هم افراد در زندگی شخصی شان. باید روشی را انتخاب کرد که هم از مزایای تفکر مثبت سود بجوییم و هم از عواقب خطرناک آن برکنار باشیم.برای رهایی از سندروم این چهار گام را بردارید:
1- هدف تان را مشخص کنید (ازدواج با فرد دلخواه، کسب مدرک دکتری، برنده شدن در انتخابات، تاسیس یک موسسه خیریه موفق، انجام یک پروژه ملی برای عموم مردم و ...)
2- به جنبه های مثبت قضیه فکر کنید. نتایج مثبت تحقق اهداف و آرزوی تان چیست؟
3- به جنبه های منفی و موانع پیش رو فکر کنید.
4- برنامه تان برای تحقق جنبه های مثبت و جلوگیری از بروز موانع و جنبه های منفی چیست؟
بدین ترتیب هم انرژی مان را هوشمندانه مصرف می کنیم (فقط برای اهداف واقعی زمان و توان می گذاریم) و هم با توجه به نتایج دلخواه از منافع انگیزشی مثبت اندیشی بهره مند شویم.