◄ چرخه ساختن و تخریب کردن
وبلاگ محسن جلال پور-هاینریش بل رمان معروفی دارد به نام "بیلیارد در ساعت نه و نیم" .داستان پدربزرگی است که کلیسایی را میسازد. پسرش که کلیسا را تخریب میکند و نوهاش که همان کلیسا را دوباره میسازد. چه داستان عجیبی.
به نظرم چرخه انتخابات در ایران شباهت زیادی با داستان "بیلیارد در ساعت نه ونیم" هاینریش بل دارد. این گونه که؛ معمولا سیاستمداری وارد چرخه انتخابات ما می شود که معتقد است هرآنچه دیگران ساختهاند، از پایه غلط است و باید تخریبش کرد. وقتی قدرت را در دست بگیرد، همه بنیانهای جامعه را تخریب میکند اما قادر نیست بنای جدیدی ایجاد کند.یا اگر بنای جدیدی بسازد،احتمالا به کار هیچ کس نمیآید.به این ترتیب فرد سوم با شعار احیای بنیانهای جامعه میآید و قدرت را در دست میگیرد. هنوز کارش تمام نشده که دیگری میآید و میگوید تو نمیتوانی و من میتوانم.
هرچند داستان ساختن و تخریب کردن معمار و فرزندانش را در رمان هاینریش بل، شبیه چرخه فعلی انتخابات در ایران میدانم اما بیشتر تحت تأثیر سیاستگذاری هایی قرار گرفتهام که خیلی از کشورها از جمله آلمان پس از جنگ برای دوره بازسازی در پیش گرفتند.البته طبیعی است که ایران وارد جنگی نشده اما رقابت های انتخاباتی این دوره،به مثابه یک جنگ، تا امروز خسارت های زیان باری به بنیان های اخلاقی و روانی جامعه ما وارد کرده است.
در واقع،رقابت ها و مناظره های انتخاباتی را به مثابه جنگی تبلیغاتی میدانم که پس از پایان آن،باید دوره بازسازی را در جامعه آغاز کرد.
به همین دلیل معتقدم بازسازی ساختارهای تخریب شده اخلاقی و اجتماعی،باید فراتر از برنامههای یک دولت در دستور کار ارکان مختلف نظام قرار گیرد.
هرکدام از نامزدهای فعلی انتخابات که رئیس جمهور آینده کشور شوند،با ده ها علامت سوال در ذهن مردم مواجهند.بسیاری از خط کشی های اخلاقی و بسیاری از اصول دینی و مذهبی ما ودر نهایت، سرمایه اجتماعی کشور در یک ماه گذشته مخدوش شده و دولت آینده ناچار است آنها را بازسازی کند.
ایران ما امروز بی شباهت به آلمان پس از جنگ نیست که نه فقط نیازمند احیای ساختار اقتصادی بود، که نیازداشت بنیانهای اخلاقی و اعتماد به نفس ملیاش را نیز بازسازی کند.