◄ فقدان سواد ترافیکی در بدنه مدیریتی کشور
با اینکه از آغاز پیدایش انسان درروی کره زمین ایرانیان ازجمله نخستین اقوام در امر ایجاد راه، راهداری و راهبانی بودند ولی خودرو در کشور ما کالایی وارداتی و مصرفی است. از زمانی که خودرو وارد ایران شد فرهنگ استفاده از آن بهطور مناسب شکل نگرفت و قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی نیز بهدرستی اجرا نشد. نزدیک به یک قرن است که هنوز یک الگوی رفتار ترافیکی مناسب در کشورمان وجود ندارد و از رفتار ترافیکی مناسبی در جهان برخوردار نیستیم. ترافیک و رفتارهای ترافیکی آینه تمامنمای فرهنگ هر جامعه است. بسیاری از معضلات ترافیک ریشه در همین مجموعه که فرهنگ نامیده میشود، دارد.
یکی از دلایل اساسی بالا بودن تعداد تصادفات رانندگی در کشور ما توسعهنیافتگی در بخش عامل انسانی و پایین بودن فرهنگ عمومی جامعه و بهتبع آن پایین بودن فرهنگ ترافیکی و ایمنی در بین مردم مخصوصاً سیاستگذاران و مدیران ارشد کشور است. چون مدیران ما جدا از مردم نیستند. در طول این مدت مسئولان کشور ما بهخصوص سازمانهای آموزشی و فرهنگی که مسئولیت آموزش و فرهنگسازی مردم را در این حوزه بر عهدهدارند هیچ مسئولیتی را قبول نکرده و کوچکترین قدمی برنداشتهاند.
اگر از وزیر فرهنگ در مورد وظایف آن سازمان در مورد آموزش و فرهنگسازی در حوزه ترافیک و ایمنی سؤال شود جوابی که قطعاخواهید شنید آن است که این موضوع هیچ ارتباطی به سازمان ما ندارد درحالیکه فرهنگ ترافیک جزئی از فرهنگ کل حاکم بر جامعه است. سازمانهای آموزشی ازجمله وزارت آموزشوپرورش، وزارت علوم تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و سایر سازمانهای آموزشی در طول دهههای گذشته چشم خود را بر این معضل اجتماعی بسته و در حوزه آموزش فرهنگ ترافیک کوچکترین مسئولیتی قبول نکرده و هیچ اقدامی انجام ندادهاند و همین امر باعث شده دانشآموزانی بدون سواد و مهارتهای ترافیکی فارغالتحصیل شده و وارد جامعه و یا دانشگاه شوند. دانشگاهها نیز دانشجویانی در حد کارشناسی ارشد و حتی دکتری فارغالتحصیل میدهند که کوچکترین سواد ترافیکی و ایمنی ندارند این سازمانها بهجای اینکه در حل معضلات اجتماعی در کشور پیشقدم باشند و به سایر سازمانها دیگر هم کمک کنند گاهی خودشان قربانی این معضل میشوند.
نمایندهای که سواد ترافیکی و ایمنی نداشته باشد قطعاً در مطرحکردن مشکلات این حوزه و تصویب قوانین و مقررات موردنیاز در مجلس تصمیمات درست نخواهد گرفت و بهراحتی از کنار این بحران خواهد گذشت و یا خودش قربانی خواهد شد و یا در رانندگی تخلف کرده ولی با مأمور راهنمایی و رانندگی که اعمال قانون میکند درگیر خواهد شد.
استانداری که دید ایمنی نداشته باشد قطعاً مدیران آن اعتقادی به آموزش ایمنی و ترافیک به رانندگان خود نخواهد داشت و معاون وزیر را به کشتن خواهد داد. رئیس دانشگاهی که سواد ترافیکی و ایمنی نداشته باشد قطعاً مدیران زیردست آنهم مسائل ایمنی را رعایت نکرده و دانشجویان را به کشتن خواهند داد. مهندسین و پزشکانی که از این دانشگاهها فارغ تحصیل میشوند به علت نداشتن سواد ترافیکی و ایمنی خیلی از آنها خانواده خود را سوار خودروی شخصی خود کرده و در حالت خستگی و خوابآلودگی رانندگی را ادامه داده و یا با سرعت غیرمجاز رانندگی کرده خود و خانوادهاش را به کشتن میدهد.
صداوسیما که به قول حضرت امام یک دانشگاه ملی است و در کوتاهمدت میتواند نقش بی بدیعی داشتهباشد هیچ اقدام مؤثری انجام نداده است. لذا تا زمانی که عزم ملی برای اصلاح فرهنگ ترافیکی به وجود نیامده باشد و سازمانهای امور فرهنگی و آموزشی در جامعه احساس تکلیف نکنند و برای آموزش رفتار صحیح ترافیکی و سپس نهادینهکردن اینگونه رفتارها اقدام نکنند، تدوین قوانین و اعمال مقررات و چیزهای دیگر نقش چندانی در ارتقای فرهنگ ترافیکی نخواهد داشت.
بدیهی است که راه اصلی فرهنگسازی و نهادینهکردن رفتارها، آموزش صحیح است و آموزش درست موجب شکلگیری رفتار درست ترافیکی میشود. آموزش باید از مدیران ارشد شروع شود. بعد به دهیارها برسد بعد از آن آموزش مردم میتواند موفقیتآمیز باشد، با این توصیف مسئولین سازمانهای آموزشی و فرهنگی ازجمله سازمان صداوسیما که دههها در ایجاد این بحران ملی و کشتار و معلولیت هموطنان و هدر رفت سرمایههای ملی این کشور شریک هستند باید هر چه سریعتر اقدامات لازم را انجام دهند شاید خداوند متعال از تقصیرات آنها بگذرد.