دویستمین سال انتشار روزنامه گاردین
غمگینم از اینکه شاهد برآمدن و پژمردن ده ها نشریه و رسانه و نابودی هزاران شغل و زندگی بوده ام ، اما خوشحالم که لاقل از این جمع خستگان، حتی در جایی دورتر از اینجا، یکی هم ۲۰۰ ساله شد !
(چندی پیش) در آن سوی دنیا، یک روزنامه مترقی و خصوصی، دویستمین سال تولدش را جشن گرفت. بله 200 سال! آن هم در کجا؟ در انگلستان؛ کشوری که از نظر ما مهد ستم و استثمار و آزادی های پوشالی است.
در گاردین، هفت نسل روزنامه نگار، کار کرده اند و بازنشسته شده اند و بدون تهدید و تحقیر، به مرگ طبیعی یا لااقل حوادث غیرسیاسی، از دنیا رفته اند.
معنی این حرف را کسانی بیشتر می دانند که به تاریخ مطبوعات خاورمیانه و ایران از قاجاریه تاکنون ، آگاهند و یا کسانی که در دو دهه اخیر در مطبوعات سیاسی و منتقد کشور فعالیت داشته اند و روزنامه هایی با طول عمر «یک روز را، به چشم خود دیده اند !
اگر بخواهیم برای مخاطبان عام ایرانی ، تصویر دقیق تری از طول عمر این روزنامه ارائه کنیم ، باید گفت که آغاز به کار گاردین در پنج می 1821 میلادی، مصادف با حکومت فتحعلی شاه ( دومین شاه قاجار ) و هفت سال قبل از انعقاد قرار داد ترکمن چای بود.
اگر این روزنامه صرفا وقایع مهمی همچون تغییر حکومت ها و یا مرگ شاهان و رهبران ایران را پوشش داده باشد ، باید اکنون در آرشیو کاغذی آن ، صفحاتی از خبر فوت فتحعلی شاه، محمدشاه، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، احمد شاه قاجار، رضاشاه و محمد رضا شاه پهلوی و نیز ورود و درگذشت آیت الله خمینی، وجود داشته باشد .
گاردین، کارش را به عنوان یک هفته نامه محلی در شهر منچستر شروع کرد. سپس روزنامه شد و به لندن انتقال یافت و در نهایت، دفاتری در سراسر اروپا تاسیس کرد و به شهرت جهانی رسید .
این نشریه از بدو تاسیس، موضع مستقل و شعار ساده و صریحی را انتخاب کرد و علیرغم فشارهای مالی که آن را تا مرز ورشکستگی پیش برد، تا همین امروز، به آن عهد پایبند مانده است ؛ « کار ما نقد قدرتمندان ، و دیدن کسانی است که معمولا دیده نمی شوند »
گاردین به عنوان یک روزنامه پرسابقه که به درستی آن را «پدر بزرگ نشریات دنیا» می نامند، برای همه رسانه های جهان، به ویژه روزنامه های ایران ، درس های آموختنی زیادی دارد ؛ مهمترین درسش، شاید همین نحوه مواجهه با رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی است که چگونه به جای رقیب پنداری و گریز و ستیز، توانست آنها را به خدمت گیرد و به بخشی از توان و اثربخشی خود ، تبدیل کند. با این حال، اهمیت گاردین در اصول حرفه ای و درس هایی که به ما می دهد، نیست !
قهرمان این داستان، آن فضا و فرهنگ و ساختاری است که به اندازه دو قرن، یک رسانه منتقد و مستقل را در درون خود رشد می دهد و تحمل می کند.
شک ندارم که اگر گاردین به عنوان روزنامه « ناقد قدرت » از دویست سال پیش تا کنون ، در ایران منتشر شده بود ، ( و البته به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و همسویی با دشمن و تشویش اذهان عمومی و توهین به مقدسات و دیگر موارد مشابه ، متوقف نمی شد )، الان می توانست گنجینه ای از اخبار و تصاویر مهمترین و عبرت آموز ترین رویدادهای دو قرن اخیر کشور را ، پیش روی ما قرار دهد و کار تاریخ نویسان را آسان تر نماید.
اگر گاردین به عنوان همان روزنامه « صدای بی صدایان » می توانست در ایران منتشر شود ، شاید اصلا نیازی به انتشار ؛ روزنامه «اختر» و قتل احمد روحی، انتشار« صور اسرافیل » و قتل جهانگیرخان، انتشار « طوفان » و قتل فرخی یزدی ، انتشار « روح القدس » و قتل احمد تربتی ، انتشار « قرن بیستم » و قتل میرزاده عشقی، انتشار « دنیا » و قتل تقی ارانی، انتشار « مرد امروز » و قتل محمد مسعود و نیز انتشار و قتل و بازداشت و بیکاری و فرار و مهاجرت و در به دری صدها روزنامه نگار ایرانی نبود .
غمگینم از اینکه شاهد برآمدن و پژمردن ده ها نشریه و رسانه و نابودی هزاران شغل و زندگی بوده ام ، اما خوشحالم که لاقل از این جمع خستگان، حتی در جایی دورتر از اینجا، یکی هم ۲۰۰ ساله شد !
می دانم که گاردین، برخلاف روزنامه های کشور من، احتمالا این شانس و فرصت را خواهد داشت تا چندین سال بعد از ما نیز بماند، اما امیدوارم که آنچه درباره فرزندان و آیندگان ما می نویسد، شباهتی به اخبار و تصاویر دوران ما و پدرانمان نداشته باشد.